به گزارش ایکنا، نشست نقد و بررسی کتاب «قرآن، هرمنوتیک و باطن در تشیع نخستین» امروز 19 خرداد در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
در ابتدای نشست سیدمحمدهادی گرامی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه و نویسنده کتاب اظهار کرد: این کتاب در ادامه کارهای پژوهشی بنده در تاریخ اندیشه اسلامی در حوزه تشیع نوشته شده است. نخستین اثر تاریخ اندیشه کلامی بود، دومین اثر تاریخ اندیشههای حدیثی و سومین اثر تاریخ اندیشههای تفسیری است. در این کتاب دو جریان تفسیری اصلی در تشیع نخستین یعنی تاویلگرایان و باطنگرایان معرفی شدند و تمایزات آنها برجسته شده است در حالی که در نگاه سنتی مفاهیم این دو را نزدیک به هم میبینیم.
وی افزود: در میان باطن گرایان یک باطنگرایی میانهرو وجود دارد و یک باطنگرایی رادیکال که توسط غلات مطرح شده است و باطنگرایی را به کل دین توسعه میدهد و باطن را اصل دین تلقی میکند ولی در میانهروها باطنگرایی در حوزه قرآن محدود میشد که به تفصیل در کتاب درباره آن توضیح داده شده است.
وی ادامه داد: کتاب یک پیشگفتار مفصلی هم دارد درباره نگاه روششناختی و تعاملش با مباحث علوم انسانی که در ادامه تاملاتی است که در حوزه روش صورت گرفته است. این یک گام به جلو است و چهار گونه تاریخ اندیشهنگاری را در حوزه ایران معرفی میکند. تاریخ اندیشهنگاری کلاسیک، تاریخانگاری روشزده، تاریخانگاری شرقشناختی و تاریخ انگاره و اندیشه در کتاب توضیح داده میشود تاریخ انگاره و اندیشه چه تمایزاتی با سه جریان پیشین دارد. اینجا یک بابی برای گفتوگو و تامل با دوستان در رشتههای مختلف علوم انسانی باز میشود.
در ادامه نشست شروین مقیمی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه به عنوان ناقد سخن گفت و اظهار کرد: من درباره مقدمه مفصل کتاب نکاتی عرض خواهم کرد. هر نکتهای مطرح میکنم به این معنی نیست که کار دکتر گرامی ارزش ندارد و تمام مباحث من از باب پرسش و طرح مسئله است. ایشان در این مقدمه به چهار روششناسی اشاره کردند؛ تاریخنگاری کلاسیک، روشزده و شرقشناختی. مورد چهارمی بدیلی است که ایشان به عنوان روشی جامع فضائل دیگر و مانع عیب و نقصهای آنها معرفی کردند. تمام تاریخنگاریهایی که در دوره جدید اتفاق افتاده یک خصیصه مشترک دارد که اگر به آن توجه کنیم تفکیکی که ایشان برقرار کردند تحت الشعاع قرار میگیرد. اساسا من سر اصالت چنین تقسیمبندیهایی اشکال دارم.
وی افزود: صحبت این است که با هابز رشتههای مدرن پرداختن به دین و الهیات رشد کرده و اگر هابز میگوید الهیات را از فلسفه بیرون میگذارم نتیجهاش این است الهیاتی که در آکادمی به آن پرداخته میشود الهیاتی نیست که قدما به آن میاندیشیدند. بنابراین قدما مثل ما به قرآن نگاه نمیکردند. شاید ایشان پاسخ دهد در دانشگاههای غربی این مشکل وجود دارد و به همین خاطر ما باید نگاه بومی داشته باشیم ولی عرض من این است که این تفکیکها در نهایت جزء تفکیکهای صوری و فرمال نیست و همه ذیل اتفاق هابزی هستند.
وی ادامه داد: بحث این است تا زمانی که شما مرجعیت استعلایی وحی را در عمل به صورت وجودی نفی نکنید نمیتوانید به مطالعات تاریخی رو بیاورید. اساسا مطالعات تاریخی این را اقتضا میکند. تا شما امر استعلایی را به دست فراموشی نسپارید نمیتوانید تاریخنگاری کنید. پس شما چطور تمایز برقرار میکنید؟ وحی میگوید مرجعیت دارم و ادعای معرفتی و دانشی دارد. تا زمانی که مرجعیت معرفتی وحی و استلزامات آن را نفی نکنید نمیتوانید تاریخ انگاره بنویسید. این مسئلهای است که اغلب دچار آن هستند و با ترفندهای صوری میخواهند آن را دور بزنند.
در ادامه نشست محمدعلی طباطبایی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه به عنوان ناقد سخن گفت و اظهار کرد: اگر دکتر گرامی در جلسه حضور نداشتند وارد بحث با آقای مقیمی میشدم چون بنده مدافع تاریخ انگاره هستم ولی از این فرصت استفاده میکنم و چندتا از نکات مثبت کتاب و سپس نقد خود را مطرح میکنم. چون ویژگیهای مثبت کار برجسته است ابتدا با آنها شروع میکنم. اولین نکتهای که روی آن تاکید دارم قلم پیراسته، پاکیزه، بدون ایهام و موجز و مفید دکتر گرامی است که واقعا آموزنده و ارزشمند است. تمام کتاب با قلمی نوشته شده که حتی برای مخاطبی که متخصص در موضوع نیست قابل فهم است.
وی افزود: نکته دوم ساختار منطقی کتاب است. کتاب یک پیشگفتار دارد، یک مقدمه و کلیات و بعد یک بدنه اصلی که چینشی کاملا منطقی و حسابشده و درست است. شما فهرست کتاب را نگاه کنید تصویری از اینکه در این کتاب قرار است چه اتفاقی رخ دهد در ذهنتان شکل میگیرد. تفکیک کتاب به دو بخش متن اصلی و حاشیهها خودش یک مزیت خوب است. پینوشتهای کتاب به اندازه متن کتاب مهم هستند و گاهی مطالب خیلی مهمی آنجا مطرح شده است. نکته چهارم دغدغه نویسنده از نظر علمی است. نویسنده با دغدغه به موضوع ورود کرده و تا آخر با همین دغدغه کار را دنبال کرده است. نکته پنجم سختگیری علمی و نگاه نقادانه و جدی به کارهای محققان دیگر اعم از محققان داخلی و محققان غربی است که خیلی آموزنده و مورد نیاز فضای علمی ما است.
طباطبایی ادامه داد: نکته اول من در نقد کتاب این است هرچند پیشگفتار ضروری و لازم است ولی دو فصل مقدماتی کتاب یعنی پیشگفتار و بخش مقدمه و کلیات یک سوم از متن کتاب را در بر گرفته است. درست است ما به نگاه سلبی و نقدی نیاز داریم ولی به شکل مهمتری به نگاه ایجابی خود نویسنده نیاز داریم. بخش سلبی زیاد و پرداختن زیاد به روششناسی و نقد کارهای دیگران دو مشکل ایجاد میکند؛ اول اینکه فضای کمی برای نویسنده باقی میماند، دوم اینکه خیلی از نقدها دامن خود نویسنده را هم میگیرد. یکی دیگر از کاستیهای کتاب این است که تبیین چرایی و چگونگی برآمدن یک جریان فکری و اندیشهای در بستر تاریخی خودش در کار شما دیده نمیشود و این حفره بزرگی است و بدون وجود این تبیین شما صرفا دارید یک توالی تاریخی ارائه میدهید.
در ادامه نشست مالک شجاعی؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی به عنوان ناقد اظهار کرد: مهمترین نقطه قوت کتاب این است یک دانشآموخته علوم قرآن و حدیث این گشودگی را از خودش نشان داده که ببیند در حوزه فلسفه چه اتفاقاتی در روششناسی افتاده است. در کشور ما کمتر این امکان وجود دارد که پژوهشگران ببینند فراتر از رشته خودشان، در رشتههای دیگر در حوزه روشها به چه رسیدند.
وی افزود: در مورد خود هرمنوتیک باید عرض کنم هرمنوتیک تاریخ گسترده دو هزار ساله دارد و همین امروز فلاسفهای در غرب هستند که متعلق به سنت هرمنوتیک هستند. بنابراین خیلی جاها درباره هرمنوتیک صحبت میشود از جمله کتاب دکتر گرامی ولی وقتی وارد متن کتاب میشوید معلوم نیست هرمنوتیک ایشان هرمنوتیک روششناسی است، هرمنوتیک متون مقدس است، هرمنوتیک گادامر است، هرمنوتیک تجربه زیسته است. بنابراین ما نمیدانیم تلقی ایشان از هرمنوتیک چیست و بر کدام تعریف از هرمنوتیک پایبند هستند.
گرامی در پایان به برخی از نقدها پاسخ داد و گفت: در انتقادات گفته شد شما دین را تاریخی میبینید؛ بله، در مقام عرضه و دریافت دین حیث تاریخی داشته یعنی هم از جانب شارع به تدریج عرضه شده و هم جامعه مومنان به تدریج آن را دریافت کردند لذا درک شما با شیعه قرن دو متفاوت است ولی این از لحاظ ارزش معرفتی گزارهها چالش ایجاد نمیکند. بنابراین پرسش شما میتوانید طوری باشد با ارزش معرفتی گزارههای الهیات در تضاد نباشد.
انتهای پیام