کد خبر: 4227559
تاریخ انتشار : ۳۰ تير ۱۴۰۳ - ۱۳:۲۰
حجت‌الاسلام مهدی فصیحی رامندی تشریح کرد:

فضایل اخلاقی؛ پردازش اطلاعات ذهن یا ملکه انسانی؟

پژوهشگر فلسفه اخلاق گفت: قائلان به نظریات رایانه‌ای می‌گویند چیزی به نام گرایش و فضایل اخلاقی در فرد وجود ندارد و اگر برخی افراد شجاع و صبور و اهل گذشت هستند به مدل پردازش اطلاعات آنان بازگشت دارد؛ این در حالی است که رویکردهای سنتی، اخلاق را ملکه انسان می‌دانند.

ارسال/ گرایشات اخلاقی از ملکات تا پردازش اطلاعات در ذهنبه گزارش ایکنا، حجت‌الاسلام والمسلمین مهدی فصیحی رامندی؛ پژوهشگر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 30 تیرماه در نشست علمی «نقد و بررسی رشد اخلاقی از منظر پردازش اطلاعات اجتماعی» که از سوی این پژوهشگاه برگزار شد با بیان اینکه مطالعات بین‌رشته‌ای فلسفه و فلسفه اخلاق و روان‌شناسی اخلاق در کشور ما رشد چندانی ندارد، گفت: مطالعات اخلاق از دیرباز در خدمت فلسفه بوده است و فلاسفه در مورد اخلاق نظر داده‌اند کما اینکه از دوره افلاطون و ارسطو تا زمان معاصر این موضوع وجود داشته و دارد.

وی افزود: این نوع مطالعات هم کاملا وجود و هستی‌شناسانه بوده است؛ قبل از ویلیام جیمز تا سال 1920میلادی روان‌شناسان چندان وارد اخلاق نمی‌شدند ولی از سال 1923 مطالعه‌ای در حوزه روان‌شناسی اخلاق رخ داد که باعث ایجاد تحولی در این نوع مطالعات شد.

فصیحی رامندی افزود: این مطالعه بر روی تحلیل تقلب و علت رخداد آن شکل گرفت؛ فرضیه آنان براساس فلسفه اخلاق این بود که افراد رذیلت‌مند تقلب می‌کنند و فضیلت‌مندان این کار را نمی‌کنند؛ نتیجه این تحقیق آن بود که از اساس این نظریه را زیر سؤال برد که تقلب تابعی از فضیلت و رذیلت است و به این نتیجه رسید که تابع شرایط است و حتی فضیلت‌گراها هم تقلب می‌کنند فقط در شرایط متفاوت و البته ممکن است با نرخی بیشتر.

فصیحی رامندی با بیان اینکه اخلاقی که فلاسفه نوشته‌اند به شدت انتزاعی بوده است، گفت: این تحقیق سبب شد تا تحقیقات میدانی در زمینه اخلاق تجربی‌سازی‌شده توسعه یابد و از انتزاع دور شویم زیرا فلاسفه انسان‌ها را خیلی ایده‌آل تعریف کرده‌اند. 

این پژوهشگر با اشاره به نیاز فلسفه اخلاق به مطالعات تجربی اظهار کرد: از یک طرف باید نگاه فیلسوف اخلاق در مورد جایگاه انسان تعدیل و تجربی‌تر شود و برعکس هم روان‌شناسی اخلاق تجربی در تعیین نقطه غایت رشد به فلاسفه اخلاق محتاج است لذا اندیشمندان طرفین مطالعات خوبی در این مسئله دارند، از جمله کتابی در تنوع شخصیت اخلاقی از سوی یکی از اندیشمندان نوشته شده است که مباحث مفید میان‌رشته‌ای فلسفه و روان‌شناسی اخلاق را در خود جا داده است و بیشترین کاربرد را هم برای رشته اخلاق دارد. فلسفه اخلاق در کشور ما تا حدودی ناکارآمد است چون مبتنی بر همان مباحث فلسفی انتزاعی آن هم با رویکرد سنتی و قدیمی است لذا باید مطالعات روان‌شناسی و فلسفه اخلاق توسعه یابد. 

فصیحی رامندی با بیان اینکه سه موج را در روان‌شناسی اخلاق شاهدیم، اضافه کرد: اولین موج از فروید است؛ او با تاکید بر وجدان اخلاقی مطرح کرد که اخلاق، وجدان فرامن‌ها است؛ سپس موج رفتارگرایی پیش آمد و گفت که اخلاق هیچ بنیان درونی ندارد بلکه اخلاق واکنش ارگانیک به محیط است و سومین موج هم موج شناختی است که نوعی بازگشت به دیدگاه سقراط است و برخی گفتند شناخت چیزی نیست که از حوزه اخلاق حذف شود زیرا انسان با انگیزه یک کار اخلاقی را انجام می‌دهد یا نمی‌دهد و انسان، قضاوت دارد؛ این جریان شناختی با پیاژه شروع شد و او معروف به روان‌شناس اخلاق شاختی است و حرفش این بود که برای بررسی اخلاق باید سراغ درک کودک از محیط خود و عدالت و پدیده‌های بیرونی برویم. او معتقد بود که بچه‌ها دو مرحله در رشد اخلاق دارند؛ یکی قضاوت دیگرگرایانه و دوم قضاوت خودگرایانه و اساس اخلاق هم به درک و فهم بازگشت دارد.  

 

رابطه‌ اجتماعی‌شدن و اخلاقی‌شدن

این پژوهشگر حوزه اخلاق بیان کرد: بچه از سنی آهسته آهسته از نگاه دیگران به دنیا و خود می‌نگرد یعنی در واقع اخلاقی‌شدن معادل اجتماعی‌شدن در نظر گرفته شده است. کلبرگ نظریه شش مرحله‌ای را در باب اخلاق مطرح کرد؛ کلبرگ سه مقاله در مباحث میان‌رشته‌ای مرتبط با اخلاق دارد که یکی از آن‌ها تفکرات فلسفی درباره اخلاق است همچنین او از معدود روان‌شناسانی است که خودش وارد تجربه شده و صرفا پارادایم توصیه‌ای ندارد و دستورالعمل‌های تربیتی ارائه کرده است. 

فصیحی رامندی با بیان اینکه کسانی که بعد از کلبرگ و پیاژه مطالعه کرده‌اند متاثر از این دو نفر بودند، تصریح کرد: بعد از پیدایش رایانه‌ها، برخی مطالعات شناختی را به جهت دیگری بردند و گفتند مباحث شناختی در اخلاق خوب و جالب است ولی الان ما با پدیده جدیدی به نام رایانه مواجهیم و این مدل خیلی راحت‌تر می‌تواند اخلاق کودکان را تحلیل کند لذا مطالعات شناختی از سال 1990 به سمت مدل‌های رایانه‌ای رفت و اراده و آگاهی و درک «من» در آن وجود نداشت بنابراین تربیت اخلاقی و رشدگرایی اخلاقی همه تحت این نوع مطالعات است لذا مطالعات اخلاقی باید شبیه‌سازی به وسیله مطالعات یارانه‌ای شود. 

این پژوهشگر اضافه کرد: براساس این مدل، واکنش‌های هیجانی و تربیتی انسان همه به حافظه انسان بازگشت دارد؛ اینکه سرعت پردازش اطلاعات مغز انسان چقدر است؛ اینکه حافظه بلندمدت و کوتاه‌مدت چقدر است؟ یعنی شجاعت و توانمندی تربیتی به رشدیافتگی ظرفیت‌های حافظه انسان برگشت دارد؛ این‌ها دو اصطلاح طرح‌واره و سناریو را مبنای تحلیل اخلاقی خود قرار داده‌اند و از ادبیات پیاژه و کلبرگ در این مسیر بهره می‌برند؛ بنابراین خروجی اخلاقی انسان‌ها و رفتار آنان براساس ساختار حافظه‌شان تحلیل می‌شود. 

وی افزود: این افراد، نظریات پردازش اطلاعات را بر اساس نگاه کلان در اخلاق کودکان مصادره کردند یعنی ما چیزی جز حافظه و کدگزاری و فرایندهای حافظه در بحث اخلاق نداریم و هر چیزی هم هست باید به این مسئله کمک کند؛ این‌ها حتی براساس پردازش اطلاعات، مدل شخصیت ارائه کردند و با نگاه پردازش اطلاعاتی وارد حوزه‌های درمان و تغییر رفتار شدند و به درمان افسردگی و خشونت و ... پرداختند و این نظریه توسعه زیادی یافت. مثلا تعریف کردند که مشکل کودک فهم بد در کدگزاری‌ها است و با اصلاح این کدها در ذهن کودک می‌توان تغییر اخلاقی و رفتاری در او ایجاد کنیم. پس حرف اصلی این نظریه این است که ما براساس سناریوها و طرح‌واره‌های ذهنی اخلاق را تفسیر کنیم. 

فصیحی رامندی ادامه داد: یک نگرش کلانی در مورد بانوان وجود دارد که مثلا قدرت عقلی و قضاوتی و شناختی آنان ضعیف‌تر از مردان است؛ ما وقتی یک ضعف و نقص رفتاری از یک زن ببینیم فورا متوجه این طرح‌واره ذهنی می‌شویم؛ قائلان به نظریه رایانه‌ای می‌گویند فرایندهای شناختی به شدت خودکار است و انسان کنترل کمی بر روی آن دارد و کاملا متاثر از این طرح‌واره‌ها است بنابراین قضاوت‌های اخلاقی غیرقابل کنترل و کاملا سریع و بی اختیار و غیرارادی و ناهوشیار و مستقل از منبع است. 

 

درک نیات از سوی کودکان

وی افزود: یک نکته‌ای در مورد پیاژه دارند این است که می‌گویند پیاژه آزمایشی در مورد رشد اخلاقی انجام داده است برای اینکه بداند کودکان چه زمانی نیات را درک می‌کنند یعنی درک نیت را یکی از نشانه‌های رشدیافتگی دانسته؛ ولی قائلان به نظریه پردازش اطلاعات اشکال روشی به این روش پیاژه انجام دادند و گفتند این روش، معما طرح کرده است لذا همه رفتارهای کودک را به ساختار حافظه تقلیل دادند. 

فصیحی رامندی با اشاره به مدل شش مرحله‌ای تصریح کرد: او می‌گوید کودکی که نسبت به دیگران خشونت دارد یک چرخه چند مرحله‌ای شناختی را مبتنی بر ساختار حافظه طی می‌کند؛ اول اینکه با نشانه‌های بیرونی مواجه می‌شود و آن را کدگزاری می‌کند؛ مرحله دوم تفسیر می‌کند مثلا وقتی لبخندی را می‌بیند آن را نشانه خوش اخلاقی می‌داند ولی ممکن است گاهی آن را نشانه تسمخر بداند؛ سوم تعیین هدف و چهارم واکنش و تصمیم در پاسخ است. 

این پژوهشگر با بیان اینکه نظریه پردازش اطلاعات به شدت خود را وارد حوزه درمان کرد، اظهار کرد: افرادی که اختلال رفتاری دارند شاید در پردازش اطلاعات دچار مشکل هستند یا شاید نشانه‌های محیطی را به خوبی نمی‌بینند یعنی هرقدر نشانه حمایتگر و خوب باشد آن را نمی‌بیند بنابراین یک بخش اصلاح توجه کودک است و باید به او یاد بدهیم نشانه‌ها را به خوبی ببیند؛ بچه‌ها و بزرگان دچار یکسری سوگیری‌های اخلاقی هستند مثلا افراد وقتی می‌خواهند در مورد فامیل خود قضاوت کنند حتی بدی آنان را هم خوب قضاوت می‌کنند و برعکس کارهای خوب فامیل همسر خود را بد می‌بینند. خلاصه اینکه نظریه پردازش اطلاعات اجتماعی وارد چرخه درمان و اصلاح رفتار شد و به خصوص در عرصه خشونت دستورالعمل درمانی نوشته شد.

این پژوهشگر اخلاق تاکید کرد: قائلان به نظریات رایانه‌ای می‌گویند چیزی به نام گرایش و فضایل اخلاقی در فرد وجود ندارد و اگر برخی افراد شجاع و صبور و اهل گذشت هستند یا مکارند به مدل پردازش اطلاعات آنان بازگشت دارد؛ افراد در مواجه با محیط دو گروه هستند که خروجی آن در نگاه دیگران فضیلت یا رذیلت است وگرنه چیز ثابتی به نام ملکات نداریم. الگوی شناختی افراد طوری است که ما در مورد او قضاوتی داریم ولی اگر شرایط تغییر یابد شاید نگاه دیگران به آن فرد هم عوض شود.

انتهای پیام
captcha