کد خبر: 4228106
تاریخ انتشار : ۲۷ آبان ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۶
چالش‌های روانشناختی نوجوانان/ 6

مبنای زیست خانواده مدرن؛ منطق گفت‌وگو و درک تفاوت‌ها

یک جامعه‌شناس با بیان اینکه منطق ظاهری عصر مدرن را در زندگی روزمره خود پذیرفته‌ایم ولی با این حال در شیوه‌های ارتباط با نسل جدید از همان منطق سنتی تبعیت می‌کنیم، گفت: منطق تبعیت در زیست خانواده مدرن جایگاهی ندارد و جایگاه خود را به گفت‌وگو و درک تفاوت‌ها داده است.

نوجوانی را می‌توان پرچالش‌ترین دوره زندگی هر فرد در نظر گرفت گذار سلامت از این دوران نیازمند شناخت است؛ هرچه والدین، نظام تعلیم و تربیت و جامعه شناخت خود را از دوره نوجوانی ارتقا دهد گذار از این دوران آسان‌تر خواهد بود و شاهد چالش‌ها، اختلالات و معضلات کمتری خواهیم بود. 

نوجوانی را می‌توان پرچالش‌ترین دوره زندگی هر فرد در نظر گرفت؛ زیرا دوره‌ای از گذار زیست انسانی از کودکی به جوانی است یعنی فرد هنوز هم کودک است و هم نیست و هم جوان است و هم نیست. این جمع نقیضین که در کلام هم گران می‌آید در زندگی بسی گران‌تر است و به همین علت این دوره پرچالش است. 

گذار سلامت از این دوران نیازمند شناخت است؛ هرچه والدین، نظام تعلیم و تربیت و جامعه شناخت خود را از دوره نوجوانی ارتقا دهد گذار از این دوران به ترتیب ابتدا برای خود نوجوان سپس خانواده و جامعه آسان‌تر خواهد بود و شاهد چالش‌ها، اختلالات و معضلات کمتری خواهیم بود. 

ایکنا برای پرداختن به موضوع «شناخت چالش‌های جامعه‌شناختی نوجوانان» گفت‌وگویی با عقیل عزتی گرگری، دارای دکترای جامعه‌شناسی و مدیرعامل و مؤسس مؤسسه ستاک که در حوزه آموزش به کودکان کار فعالیت می‌کند انجام داده است که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.

ایکنا - کودکان و نوجوانان در دنیای امروز با چه چالش‌های جامعه‌شناختی مواجه هستند؟ 

هویت یکی از چالش‌های جامعه‌شناختی است که نوجوانان نسل امروز با آن مواجه هستند. باید دید که نوجوانان خود را چگونه تعریف می‌کنند. این تعریف خود در نسبت‌های مختلفی صورت می‌گیرد و تا زمانی‌ که این تعریف مشخص نشود در حوزه‌هایی که ما صحبت می‌کنیم دچار مشکل می‌شویم کما اینکه با مشکل هم مواجه شده‌ایم؛ یکی از این نسبت‌ها تعریف خود با نسل قبل یعنی پدر و مادر آنهاست که روابط خود را با نسل قبل و نسبتشان با جامعه، حیات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی چگونه تعریف می‌کنند. بخشی از مشکلات و بدفهمی‌هایی که شکل می‌گیرد در همین قسمت است و قسمتی از آن‌ هم به تعریف خود و شناختی که نوجوانان از خود دارند بازمی‌گردد که چه هستند و چه‌کاری می‌خواهند کنند.

باید دید نوجوانان به‌ چه صورت فکر می‌کنند؛ آیا کوتاه‌مدت یا بلندمدت فکر می‌کنند؟ ارزش‌های آن‌ها چیست؟ این ارزش‌ها چقدر تغییر کرده است؟ چقدر در حال تغییر است؟ که در این سه بعد می‌شود مسئله را تعریف و پیرامون آن بحث کرد. 

ایکنا - در سخنان خود به موضوع هویت اشاره کردید؛ سؤالی که پیش می‌آید این است که آیا با بحران هویت مواجه هستیم یا خیر؟ 

نکته‌ای که وجود دارد این است که ما یک طرف قضیه هستیم که با آنها درگیریم اما نباید آنها را قضاوت کنیم. نمی‌توانیم بگوییم آنطور که ما زیست کرده‌ایم و گمان می‌کردیم که درست است نوجوانان نیز باید مانند ما فکر کنند و اگر با آنچه که ما می‌خواهیم یکی نشدند یعنی دچار بحران هویت هستند. 

شاید آنچه را که ما بحران می‌نامیم برای نوجوان یک وضعیت عادی و معمولی است؛ مثلاً موضوع کمرنگ شدن ارزش‌ها یا از بین رفتن ارزش‌محوری، مهم نبودن هیچ چیزی برای نوجوانان و... آنچنان که ما فکر می‌کنیم باید برای آنها مهم باشد، ممکن است برای آنها از اهمیت برخوردار نباشد. 

نگاه نوجوانان متفاوت است؛ مثلاً برای ما که نسل قبل‌تر نوجوانان امروزی هستیم ارزشمند بودن زمان، استفاده کردن از فرصت‌ها، قدر دانستن زمان و داشتن برنامه‌ریزی یک ارزش محسوب می‌شد اما یک نوجوان ممکن است با این دیدگاه موافق نباشد و به زمان به‌عنوان یک ارزش نگاه نکند.

در گفت‌وگو با یکی از نوجوانان درباره زمان اینگونه بیان می‌کرد که «زمان برای از دست دادن است» این نگاه حاکی از نگاه بخشی از این قشر به این ارزش است. نوجوانان در پاسخ به پدران، بزرگ‌ترها و نسل‌های قبلی خود می‌گویند «شما که متوجه ارزش زمان شده‌اید چه چیزی را به دست آوردید و چه جایگاهی دارید؟» 

ایکنا - با توجه به آنچه که در دیدگاه نسل فعلی و گذشته درباره زمان اشاره کردید آیا نشان از شکاف نسلی در نگریستن به مسائل نیست؟

با عباراتی مثل شکاف و گسل موافق نیستم؛ زیرا در این عبارات قضاوت وجود دارد اما می‌توان گفت تفاوت نسلی وجود دارد یعنی ما نسلی با ارزش‌ها و آرمان‌های خود بودیم و موضوعاتی برای ما مهم بود اما نسل جدید سبک و سیاق خود را دارد که با نسل‌ها پیشین متفاوت است که در سبک جهان، ارتباط با دنیا، تفسیر دنیای امروز و عمل متقابل با جهان نگاه مخصوص به خود را دارد. 

نکته مهمی که باید در نظر داشت این است که در گذشته کودکان و نوجوانان، فعالان مؤثر در جامعه نبودند بلکه افرادی بوده‌اند که بزرگ‌ترها درباره‌ آن‌ها تصمیم می‌گرفتند تا آنها به سنین بزرگسالی برسند و بتوانند در جامعه ایفای نقش کنند اما اکنون این‌گونه نیست؛ امروزه کودکان و نوجوانان در روندهای اجتماعی فعال و مؤثر هستند؛ مثلاً یک کودک ۱۰ یا 11 ساله یک سایت اینترنتی را حک و جهانی را مختل می‌کند و همگان از این اتفاق متعجب می‌شوند که چگونه یک کودک توانسته است چنین کاری را انجام دهند. 

اینها نشان‌دهنده این است که کودکان و نوجوانان امروزی دیگر منفعل نیستند که صرفاً اثرپذیر باشند بلکه اثر می‌پذیرند و اثر هم می‌گذارند؛ این نقش فعال آنها در مقابل نقش منفعلی که ما در دوران نوجوانی خود سپری کردیم یکی از ویژگی‌های جدید نسل جدید است که ممکن است موتور محرک بخشی از تغییرات اجتماعی باشند. همانطور که در سبک زندگی آنها مشاهده می‌کنیم کودکان و نوجوانان خیلی با جسارت آن تغییراتی را که در ذهن دارند در نوع پوشش، بیان و سبک زندگی خود ابراز می‌کنند.

این جسارت و فعال بودن در نسل‌های قبلی خیلی به چشم نمی‌خورد؛ حتی برای آنها اجازه ظهور و بروز نداشت، یعنی جسارت بروز هم وجود نداشت اما این نسل هر آنچه را که فکر می‌کند درست است انجام می‌دهد و ممکن است هزینه آن را هم بدهد و یا اصلاً به هزینه‌ آن فکر هم نکند. این تفاوت‌ها را باید فهمید اما این فهمیدن به‌معنای تسلیم محض شدن نیست. 

منطق زندگی سنتی در زمانی‌ که خانواده‌ها گسترده با چند فرزند، همراه پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها و نوه‌ها در آن حضور داشته‌اند منطق تبعیت بود، یعنی همان پدرسالاری که گفته می‌شود. در گذشته هر آنچه بزرگترها می‌گفتند را باید دیگران اطاعت می‌کردند و چشم می‌گفتند اما در جامعه مدرن که منطق ظاهری آن را پذیرفته‌ایم دیگر اینطور نیست.

منطق ظاهری عصر امروز را پذیرفته‌ایم یعنی اینکه دیگر امروزه ما در تشت لباس نمی‌شوریم، در حمل‌ونقل از وسایل سنتی استفاده نمی‌کنیم و نمونه‌هایی از این‌دست؛ بنابراین یعنی منطق ظاهری عصر مدرن را پذیرفته‌ایم ولی با این حال در شیوه‌های ارتباط با نسل جدید از همان منطق سنتی تبعیت می‌کنیم درصورتی‌که منطق تبعیت در زیست خانواده مدرن جایگاهی ندارد و جایگاه خود را به منطق گفت‌وگو و تفاوت داده است.

گفت‌وگو نیز این‌گونه نیست که ما صحبت کنیم و نوجوان را قانع کنیم تا در آن مسیری که ما می‌خواهیم گام بردارد؛ به تعبیر مولوی باید به گفت و شنید روی آورد یعنی حرف‌های خود را بزنیم و حرف‌های فرزندمان را بشنویم شاید نتیجه این گفت و شنید این باشد که حرف و استدلال نوجوان را بپذیریم. شرط اول گفت و شنید این است که بپذیریم که حق مطلق نیستیم و طرف مقابل نیز ممکن است استدلال‌های درستی داشته باشد. گفت‌وگو چه در خانواده و چه در جامعه خیلی در سطح درستی شکل نگرفته است و تا زمانی‌که به گفت‌وگو و پیش‌شرط آن که شنیدن استدلال‌های طرف مقابل است روی نیاوریم مشکلات عمده و اصلی ما حل نخواهد شد.

کودکان و نوجوانان امروزی موتور محرک تغییرات اجتماعی هستند

ایکنا - نوجوانان در جامعه امروزی با انواع و اقسام تنش‌ها و اضطراب‌ها مواجه هستند؛ برای حل و پاسخ‌گویی به این اضطراب‌ها در ابتدا نهاد خانواده و سپس نهاد تعلیم‌ و تربیت و جامعه چه وظایفی دارند؟

یک واقعیت را باید بپذیریم که جامعه ما بسیار پرتنش است و چالش‌های زیادی دارد. از صبح تا شب یک 24 ساعت شاهد انواع و اقسام چالش‌ها، فشارها و اضطراب‌ها هستیم. این پرچالش بودن جامعه قیاسی با سایر کشور‌ها نیست بلکه در مقایسه با خودمان است؛ ما در مقایسه با پنج و ۱۰ سال پیش، با چالش‌ها و فشارهای بیشتری مواجه هستیم. وقتی انسان شاهد انباشته شدن چالش‌ها و فشارها و اضطراب‌هاست، بخشی از این چالش‌ها برای او تبدیل به یک واقعیت و امر درونی می‌شود.

موضوع بعدی که به نهاد خانواده و تعلیم ‌و تربیت بازمی‌گردد این است که ما برای آنکه بتوانیم رانندگی کنیم باید کلاس برویم و آموزش ببینیم و امتحان دهیم تا بتوانیم گواهینامه بگیریم و اجازه رانندگی داشته باشیم در حالی که برای تشکیل خانواده، زندگی اجتماعی، شیوه‌های ارتباطی زن و شوهر و تربیت فرزند هیچ آموزش صحیحی دریافت نمی‌کنیم. ۱۲ سال در مدرسه درس می‌خوانیم یا در دانشگاه‌ها تحصیل می‌کنیم اما برای زندگی اجتماعی آماده نمی‌شویم بلکه زندگی اجتماعی را آزمون‌وخطا می‌کنیم تا یاد بگیریم. 

ما از جهان سنتی عبور کرده‌ایم و باید اقتضائات جهان مدرن را در نظر بگیریم؛ متأسفانه نه پدر‌ها و مادرها آموزش دیده‌اند که با فرزند چگونه باید برخورد کنند و نه فرزندان آموزش دیده‌اند که اگر چالشی در خانه ایجاد شد چه واکنشی باید داشته باشد. وقتی آموزش نبینیم که باید چگونه با این چالش‌ها برخورد کنیم تأثیرات ثانویه مانند اعتیاد، طلاق، درگیر شدن فرزندان در فضای مجازی، ارتباط ناسالم با جنس مخالف و... پیش می‌آید. نتایج و آثار این چالش‌ها دوباره بازمی‌گردد و خانواده را دچار مشکل کرده و یک سیستم را معیوب می‌کند و پدر و مادر، فرزندان و در نهایت کلیت جامعه آسیب خواهند خورد. 

ایکنا - سخن پایانی.

 حاکمیت برای احداث یک پل روگذر که بر فرض ۴۰۰ میلیارد تومان هزینه دارد به‌راحتی هزینه می‌کند اما اگر بیاییم بگوییم که برای کاهش تنش نوجوانان نیاز به ۱۰۰ میلیارد تومان هزینه هستیم این مبلغ اختصاص نمی‌یابد! تا زمانی‌که مسائل حوزه اجتماعی را واقعی نگاه نکنیم و نخواهیم برای آن هزینه‌ای کنیم و به آن به‌عنوان یک موضوع حاشیه‌ای نگاه کنیم و این کار را پول هدر دادن بدانیم؛ این مشکل‌ها حل نخواهد شد و همچنان باقی خواهد ماند.

گفت‌وگو از سجاد محمدیان

انتهای پیام
captcha