
سیدعبدالهادی رضوی، مدرس
دانشگاه و کارشناس علوم سیاسی، در گفتوگو با خبرنگار ایکنا، به بیان نکاتی درباره جایگاه علوم انسانی در حکمرانی و لزوم توجه بیشتر حکمرانان به این عرصه علمی پرداخت و گفت: پر واضح است که موضوع انسان بر متغیر علوم انسانی و به تبع آن حکمرانی مقدم است؛ به بیان دیگر دوگانه نیازها و منافعِ بشر بود که او را به سمت خلق و کشف علوم انسانی از سویی و استخراج و استنباط حکمرانی و الگوریتمهای مختلف آن سوق داده است، بنابراین گزافه نیست که بگوییم سخن از
علوم انسانی و حکمرانی و انواع آن، سخن از نیازها و منافع بشر و چگونگی تامین شایستهتر آنان است.
سطوح مختلف رشتههای علوم انسانی
وی ادامه داد: بشر با اتکا به داشتههای ذاتی خود که در قالب فطرتش تجلی مییابد و همچنین تجربیات خود و دیگران به انباشت دادهها و راههای پردازش آنان دست یافته که اولین محصول آن را میتوان شناخت و دانایی دانست. به صورت طبیعی این شناخت و دانایی در طول تاریخ و زمان چنان توسعه، گسترش، تنوع و در نهایت تکامل یافته که بشر با هدف حفظِ استمرار فرآیند تولید آن شناختها از سویی و مهمتر از آن، ایجاد و حفظ تسلط بر ابعاد آنان به ویژه بُعد بهرهبرداری و به کارگرفتن آنان مجبور به دستهبندی آنان شده است.
رضوی تأکید کرد: این تقسیمبندیها در واقع زمینه را برای پیدایش علوم و دانش مختلف بشری فراهم کرد و با عمیق شدن و تخصصی شدن، عملا علوم انسانی مبتنی بر دو سنجه «نیازهای بشری» و «منافع بشری» به وجود آمده و سازماندهی میشود. این سازههای نوپدید به عنوان علوم انسانی در سنخهای مختلف به وجود آمده و برای حفظ و بسط خود نیازمند نگهبانی بودند که در عمل وظایف مهمی به عالمان هر علم و دانش واگذار شد چرا که در واقع اندیشمندان هر علم و دانش، نگاهبانان کمی و کیفی آن رشته به حساب میآیند.
این کارشناس حوزه علوم سیاسی ادامه داد: رشتهها و گرایشهای مختلف علوم انسانی در دو سطح عمده قابل تجلی هستند؛ سطح نخست آن «سطح حقیقی» و سطح تکامل یافته آن «سطح حقوقی» است. منظور از سطح حقیقی، مداخلات یک علم و دانش برای رفع نیازمندیها و یا تامین منافع یک فرد یا مجموعه افراد پیرامونی آن است و منظور ما از سطح حقوقی، مداخلات یک علم و دانش برای رفع نیازمندیها یا تامین منافع گروههای مختلف انسانی در مقیاس کلان و در ابعاد نظامات مختلف اجتماعی است و در واقع همین سطح است که اهمیت و ضرورت به وجود آمدن نظام حکمرانی و الگوریتمهای مختلف آن را نشان میدهد.
تبیین حکمرانی اسلامی توسط امیرالمؤمنین(ع)
وی با بیان اینکه میتوان سطح حقوقی علوم بشری را متکفل برطرف کردن حوائج جمعی و شاکلهای یک نظام اجتماعی دانست، افزود: بنابراین برای تحقق آن، هر جامعه براساس مؤلفههای خود نیازمند یک الگوی کنشگری نظاموارگی است که آن الگو یا مدل را میتوان مبتنی بر ادبیات سیاسی امروز یا همان حکمرانی و حکمرانی قلمداد کرد. از آنجا که از منظر ایدئولوژیک و پس از آن کنشگری، بشر را میتوان به دو دسته اهل تقوا و اهل عصیان تقسیم کرد، بنابراین برای علوم انسانی و پس از آن نظامات حکمرانی نیز میتوان چنین دستهبندی قائل شد.
رضوی تأکید کرد: اینکه چرا علیرغم وجود خدای واحد و راهنماهای متفق و همجهت، باز بشر گرفتار چنددستگی تا سرحد تقابل میشود موضوع بسیار حائز اهمیتی است که بر میگردد به قدرت اختیار و حق انتخابی که خداوند به واسطه عقل به بشر داده است. متاسفانه بخش زیادی از ابنای بشر، علیرغم وجود موهبت عقل در آنان، با سوء استفاده از قدرت اختیار و حق انتخابی که دارند، مسیرهای جایگزین و بدیلهای مختلفی برمیگزینند که نتیجه آن به وجود آمدن انسان با تفکرات متفاوت است؛ انسانهایی که به حکم تولید علوم بشری با منشأ الهی یا غیرالهی، از سرچشمههای تربیتی و پرورشی گوناگونی بهره برده و نهایتا با ایجاد و اعمال تغییر در خود و روندهای حرکتیشان، تشکیل دو جبهه حق و باطل داده و به تبع آن نظامات حکمرانی مختلف و متضادی را بر خود و اجتماعاتشان تحمیل میکنند.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: یکی از تجلیات انسان تربیت یافته علوم و معارف انسانی با منشأ الهی را میتوان در تعامل امیرالمومنین(ع) و مالک اشتر دانست که ظهور و بروزش در عهدنامه ابلاغی امیرالمومنین(ع) به مالک اشتر کاملا هویداست. حضرت علی(ع) در این عهدنامه، ضمن بیان گزارههای پرورشی و تربیتی یک انسان تراز، که همگی شامل دانش و علوم انسانی با سرچشمه الهی میشود، اصول، مبانی، موضوعات و رهنمودهایی بیان میدارد که مبین الگوریتم حکمرانی در تراز انقلاب اسلامی است.
محورهای اساسی عهدنامه مالک اشتر
رضوی تصریح کرد: از جمله موضوعات و محورهای اساسی این عهدنامه شامل برنامه و مبانی مدیریت و حکومتداری، روابط و مناسبات انسانی، مردمگرایی و حقمداری، روا داری، مشورت و رایزنی، قاعدهمندی روابط حکومتی و مدیریتی، گروههای اجتماعی و قواعد اداری حکومتداری و ضوابط اداری، جلوگیری از سوء استفادهگری، صلحگرایی و وفاداری، هشدارهای حکومتی و مدیریتی و موفقیت و توفیقیابی هستند.
وی به رابطه علوم انسانی و حکمرانی اشاره کرد و گفت: بنابر آنچه بیان شد در رابطه علوم انسانی با حکمرانی میتوان چنین نتیجه گرفت که بین علوم انسانی و الگوی حکمرانی، رابطه تاثیر و تاثر وجود دارد؛ بدین معنا که داشتههای بشری در هر محدوده جغرافیایی برای مدیریت و سازماندهی خود نیازمند به یک سازه و نظامی است که آن را لاجرم مبتنی بر اصول و مبانی خود طراحی میکند و در مقابل آن نظام، پس از به وجود آمدن مبادرت به سازماندهی داشتههای تحت امر خود با هدف حفظ، بسط، توسعه و در نهایت تکامل آنان میکند.
رضوی در پایان بیان کرد: نتیجه دیگری که میتوان گرفت این است که علیرغم وحدت در مقام خلقت، انسانها به دلیل برخی ویژگیهای ذاتی یعنی حق انتخاب و اختیار به دلیل تمرکز بر منافع آنی و زودگذر، راه ناصواب را برگزیده و موجبات به وجود آمدن انحرافات اساسی در مسیر پرورش و تربیت انسانها شده و بدینسان افراد و جامعه را به دو دسته خوب و بد تقسیم میکنند که نتیجه آن به وجود آمدن الگوهای حکمرانی مثبت و منفی است و در نهایت این تسلسل موجبات استمرار و حفظ موجودیت انسانهای خوب و توامان با الگوهای حکمرانی مثبت و انسانهای بد و همزمان با الگوهای حکمرانی منفی میشود. الگوریتمهای حکمرانی مثبت، موفق و کارآمد نتیجه علوم انسانی پیشرو بوده که این علوم نیز خود محصول انسانهای تکامل یافته و تربیت شده ذیل آموزهها و گزارههای مکاتب الهی است.
انتهای پیام