به گزارش ایکنا، دومین شماره از دوره 56 دوفصلنامه «پژوهشهای قرآن و حدیث» به صاحبامتیازی دانشگاه تهران برگزار شد.
عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «تحلیل انتقادی ترجمه انگلیسی قرآن محمد اسد»، «مقایسه دیدگاه ملاصدرا و ابن برّجان درباره حروف مقطعه»، «تحلیل انتقادی گونههای تأویل آیات در لطائف الاشارات قشیری»، «تبیین و تحلیل مبانی انسانشناسی و شاخصهای معرفتی تفاسیر جنسیتی در حوزۀ هویت فردی و اجتماعی زن»، «بررسی نقادانه مبانی و روشهای غلات در تفاسیر شیعه قرآن کریم»، «تحلیل مفهومی و اهداف کاربردی در «تربیتِ تأدیبی» با توجه به آیاتی از سوره یوسف»، «بازتاب روایات محمد بن ابراهیم بن اسحاق طالقانی در میراث روایی شیخ صدوق(ره)»، «تجزیه و تحلیل داستان انگیزه تألیف فصلالخطاب و بازشناسی ماجرای تاریخی آن»، «اعتبارسنجی کتاب «ارشاد القلوب الی الصّواب»»، «تحلیل محتوای مقولهای و ساختار هندسی خطبه حضرت زهرا(س) در مسجد النبی(ص)»، «چگونگی مواجهه علامه طباطبایی با آیات مجمل در «المیزان»»، «تحلیل انتقادی تفکیک شفاهی و مکتوب در اندیشه «تبیین فهرستی»».
در چکیده مقاله «تحلیل انتقادی ترجمه انگلیسی قرآن محمد اسد» آمده است: «ترجمه پیام قرآن اثر محمد اسد، ترجمهای کامل از تمام سورههای قرآن و به ترتیب مصحف است. پرسش مهم قابل طرح درباره این ترجمه این است که ترجمه پیام قرآن به لحاظ میزان وفاداری به متن چه وضعیتی دارد. نوشته حاضر کوشیده است با روش توصیفی-تحلیلی و بررسی نمونههایی از عملکرد محمد اسد در ترجمه آیات و تطبیق آنها بر الگوی ترجمه نیومارک، به پاسخی قانعکننده در این راستا دست یابد. نتیجه آنکه مترجم همواره در ترجمه خود سعی بر یافتن معادل مناسب برای اصطلاحات دینی داشته و تا حد زیادی در این امر موفق بوده و در مواردی که از یافتن معادل عاجز مانده است، توضیحاتی را در حاشیه ارائه میدهد. در بحث از مشترک لفظی، عموماً سیاق کلام را در نظر دارد، اما در برخی موارد از سیاق غافل شده است. همچنین، برای ترجمه استعاره، عملکرد یکسانی نداشته و از شیوههای گوناگونی بهره برده است.»
در طلیعه مقاله «تحلیل انتقادی گونههای تأویل آیات در لطائف الاشارات قشیری» آمده است: «بخشی از مناطق نامکشوف «تأویل» در سنت اسلامی، سوابق تأویلگرایی در میراث تفسیری است، تا جایگاه، روند کم وکیف توجه به ابعاد، ظرفیتهای ناشناخته و ابواب ناگشوده آن در میان مفسران مسلمان، امکان ترسیم یابد و نیز روشن شدن نقاط ضعف و قوت مفسران در این خصوص و تمهید زمینه ورود به مباحث نوین هرمنوتیکی. تحلیل انتقادی گونههای تأویل آیات در لطائف الاشارات، گامی بهسوی این چشمانداز بلند است. این سخن، با گونهشناسی تأویلات قُشَیری، در پیِ ارائه خوانشی انتقادی از این گونهها با روشی تحلیلی- توصیفی به این نتیجه رسیده است که قشیری در لطائف الاشارات، شأنی ادیبانه، هنری و صوفیانه دارد. لذا، تأویلهای ذوقی او نسبت به تأویلهای صحیح و اصولیاش بسامد بالاتری دارند. از میان تأویلهای صحیح، بیشترین شمارگان، به «بیان لایههای زیرین معنایی آیات»، آنگاه «بیان مصادیق عینی» اختصاص یافته است. اما از گونه «معنای محتمل از میان چندین معنای احتمالی» خبری نیست. بهرغم شورآفرینی و اثربخشی او در مخاطبان نسبت به تعالیم قرآنی، اما برخی تأویلهای سطحی، دور از ذهن و سادهانگارانۀ او با شأن علمیاش سازگاری ندارد و راهی به توجیه ندارد.»
در طلیعه مقاله «چگونگی مواجهه علامه طباطبایی با آیات مجمل در «المیزان»» آماده است: «مقوله مجمل و مبین ازجمله مباحث مهم در علوم قرآن، ادبیات عرب و اصول فقه استکه توجه به آن در فهم آیات قرآن سهم بهسزایی دارد. بازخوانی منابع کهن حکایت از آن داردکه وجود عواملی چند دریک عبارت میتواند زمینهساز اجمال درکلام باشد؛ فهم دقیق یک متن، نیازمندِ خروج عبارت از ابهام است که معمولاً با بهرهگیری از مبینها اتفاق میافتد. چگونگیِ مواجهه هریک از مفسرین با آیات مجمل براساس شیوه تفسیری آنها متفاوت است؛ دراین میان اندیشهها و نیز نحوۀ مواجهه علامه طباطبایی بهعنوان مفسر شهیر معاصر و احیاگر روش تفسیری قرآن به قرآن، دارای اهمیت ویژهای است. پژوهش حاضر در تلاش است با تکیه بر روش توصیفی ـ تحلیلی مبتنی بر دادههای محتوایی تفسیر المیزان به این مهم دست یابد که علامه با آیاتی که در آنها یکی از اسباب اجمال وجود دارد، چگونه برخورد داشتهاند. به نظر میرسد علامه در مواجهه با آیات مجمل شیوهای منحصر به فرد دارند.»
انتهای پیام