کد خبر: 4233589
تاریخ انتشار : ۰۵ شهريور ۱۴۰۳ - ۱۳:۵۹

تحلیل علائم شناختی اختلال افسردگی با تأکید بر آرای صدرالمتألهین

چهل و سومین شماره دوفصلنامه علمی پژوهشی «پژوهشنامه فلسفه دین (نامه حکمت)» به صاحب‌امتیازی دانشگاه امام صادق(ع) و مدیرمسئولی عباس مصلایی‌پور یزدی منتشر شد.

به گزارش ایکنا، چهل و سومین شماره دوفصلنامه علمی پژوهشی «پژوهشنامه فلسفه دین (نامه حکمت)» به صاحب‌امتیازی دانشگاه امام صادق(ع) و مدیرمسئولی عباس مصلایی‌پور یزدی منتشر شد.

عناوین مقالات این شماره بدین قرار است: «تحلیل علائم شناختی اختلال افسردگی با تأکید بر آرای صدرالمتألهین: مطالعه موردی احساس پوچی و اندوه»، «بررسی ربط و نسبت‌های مسئله اختفای الهی و مسئله شر»، «جایگاه رویکرد پدیدارشناختی در فهم تجربه دینی در تعلیم و تربیت»، «بازخوانی مسئله شر و راه‌حل‌های آن در اندیشه علامه طباطبایی بر اساس سه نظریه معرفه النفس، نظریه اعتباریات و نظریه هبوط»، «معجزه راهی مناسب برای اثبات پیامبری پیامبر: نقدی بر مقاله «چرا معجزه راه مناسبی جهت اثبات صدق دعوی نبوت نیست؟»»، «تحلیل این‌همانی شخصی در دنیا و آخرت در فلسفه ابن‌سینا و ملاصدرا»، «تبیین مؤلفه‌های معرفت‌شناختی و غیرمعرفت‌شناختی ایمان در اندیشه مسیحی»، «دین‌پژوهی شناختی و دشواره تبیین»، «مقایسه میان وجهه‌نظرهای سهروردی و شلنبرگ در باب اختفای الهی»، «ارزیابی برهان حفظ شریعت در اثبات عصمت امامان از منظر متکلمین شیعه»، «کارکرد توحید در سبک زندگی»، «سنن الهی به مثابه قواعد قوام‌بخش در هستی جامعه و تبیین لوازم آن».

در چکیده مقاله «تحلیل علائم شناختی اختلال افسردگی با تأکید بر آرای صدرالمتألهین: مطالعه موردی احساس پوچی و اندوه» آمده است: «اختلال افسردگی از رایج‌ترین اختلالاتی است که بشر همواره در طول حیات خود افتان و خیزان با آن دست به گریبان بوده است. با نظر به عوامل و نشانه‌های شناختی و هستی‌شناسانه این اختلال و با وجود همه تحقیقات روان‌شناختی صورت‌پذیرفته پیرامون آن، همچنان خلأ پژوهش‌های فلسفی در این باره بیش از هر پژوهش دیگری احساس می‌شود. بر همین اساس، پرسش اصلی تحقیق حاضر آن است که دیدگاه صدرالمتألهین در خصوص برخی علائم شناختی اختلال افسردگی همچون احساس پوچی و احساس اندوه کدام است؟ نگارندگان در روی‌آوردی تحلیلی-توصیفی به آرای صدرالمتألهین، به این نتایج دست یافته‌اند که اساساً احساس پوچی در انسان ریشه در نیافتن معنای زندگی دارد و با دریافتی درست از این معنا می‌توان تا حد فزاینده‌ای بر این احساس و نیز افسردگی حاصل از آن فائق آمد. از نظر ملاصدرا، غایت تکوینی آفرینش همه موجودات بازگشت آنها به سوی خیر اعلی یعنی خداوند است. انسان به واسطه جایگاه خاص خود در عالم آفرینش، علاوه بر سیر جبلی، به نحو ارادی نیز می‌تواند این مسیر را طی کند و در نتیجه یک غایت تشریعی نیز برای او قرار داده شده است. همچنین بر اساس مبانی ملاصدرا، با تقسیم اندوه و شادی به اقسام چهارگانه حسی و خیالی و وهمی و عقلی می‌توان گونه‌ها و مراتب شادی و اندوه را بهتر شناخت و تا حد امکان از احساس غم در اختلال افسردگی، که ناشی از پندار منافرت برخی اشیاء با طبع انسان است، جلوگیری به عمل آورد.»

در طلیعه مقاله «بررسی ربط و نسبت‌های مسئله اختفای الهی و مسئله شر» آمده است: «مسئله شر از دیرباز چالشی بزرگ در برابر خداباوری بوده و در طول تاریخ بحث‌های فراوانی حول این مسئله از جانب خداباوران و خداناباوران مطرح شده است. اما آنچه می‌تواند مشکلی جدیدتر برای خداباوری در نظر گرفته شود استدلال اختفای الهی است. شباهت‌های فراوان میان این دو استدلال برخی را بر آن داشته است که یکی از این دو را به دیگری تحویل ببرند و صرفاً یکی را اصیل به شمار آورند. ممکن است یکی از مفاهیم شر و پنهان بودن خدا به دیگری تحویل برده شود، یا یکی از استدلال‌های اقامه‌شده مبتنی بر آنها یا تحویل در هر دو مورد رخ دهد. با توجه به گستردگی دامنه هر دو استدلال، آنچه این مقاله صرفاً در پی آن است بررسی دلایل کسانی است که معتقدند اختفای الهی چیزی جز صورت‌بندی دیگری از شر نیست و لزومی ندارد به طور مستقل به آن پرداخت. این دلایل می‌تواند شامل مواردی همچون تشابه ساختار منطقی، روش، نتیجه و پاسخ‌ها باشد تا نشان دهد استدلال اختفای الهی یا اساساً مستقل نیست و یا اگر هم باشد، دلیل بسیار ضعیف‌تری نسبت به شر به حساب می‌آید، پس شایسته توجه چندانی نیست. نتیجه‌ای که در پایان حاصل می‌شود این است که به رغم همه قرابت‌ها و شباهت‌های موجود، چنین فروکاستنی کاملاً نارواست و هر دو مسئله، فارغ از قابلیت مستدل ساختن ادعا، به تنهایی ارزشمند، قابل بررسی و اصیل است.»

در چکیده مقاله «جایگاه رویکرد پدیدارشناختی در فهم تجربه دینی در تعلیم و تربیت» آمده است: «در این مقاله کوشیده‌ایم نشان دهیم که رویکرد پدیدارشناختی می‌تواند روشی مناسب برای تحلیل تجربه دینی در حیطه تعلیم و تربیت باشد. برای نشان دادن این امر استدلال کرده‌ایم که روش پدیدارشناختی به مثابه روش توصیفی از منظر اول‌شخص این امکان را می‌دهد که فرد مستقیماً تجربه زیسته خود را توصیف و تحلیل کند و تحلیلگر نیز با این تجربه زیسته او می‌تواند به تحلیل معنای تجربه او دست زند و فرد از معنای تجربه دینی خودش شناخت و معرفت لازم را کسب کند. بنابراین در قسمت اول این مقاله به برخی ویژگی‌های مهم روش پدیدارشناختی اشاره کرده‌ایم. همچنین در این مقاله نشان داده‌ایم که رویکرد کل‌گرایانه این امکان را برای پژوهشگر پدیدارشناس فراهم می‌سازد تا بتواند فرد مورد نظر -یعنی متربی یا دانش‌آموز- را مبتنی بر تجربه دینی او از زوایای مختلف در معرض توصیف و تحلیل پدیدارشناختی قرار دهد. افزون بر این دو نکته مهم، به این مطلب نیز پرداخته شده است که اتخاذ رویکرد پدیدارشناختی در تحلیل تجربه دینی در تعلیم و تربیت امکان گشودگی فکر برای پژوهشگر را فراهم می‌کند تا بدون تعصب و پیشداوری بتواند درباره باورهای مختلف دینی پژوهش کند، بدون آن که درباره درست و نادرست بودن آنها قضاوت کند. این موضوع می‌تواند یکی از نقاط قوت چنین پژوهش‌هایی باشد که در زمینه تعلیم و تربیت دینی به فرد پژوهشگر و افراد مورد پژوهش این امکان را می‌دهد که بتوانند بدون تعصب و پیشداوری تجربه‌های زیسته دینی‌شان را در حیطه تعلیم و تربیت به اشتراک بگذارند.»

انتهای پیام
captcha