به گزارش ایکنا، نشست «ایضاح مفهومی مسئولیت اجتماعی دانشگاه» از سلسله نشستهای تخصصی مسئولیت اجتماعی دانشگاه 27 شهریور با سخنرانی مقصود فراستخواه، استاد موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی در پژوهشگاه مطالعات فرهنگی، اجتماعی و تمدنی برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانیم؛
در این فرصت سعی میکنم درک دانشآموزی خودم را حول و حوش این موضوع با شما در میان بگذارم؛ من ابتدا میخواهم از مسئلهمندی مسئولیت اجتماعی دانشگاه شروع کنم. مسئله مسئولیت اجتماعی دانشگاه فقط ابهام معنایی نیست که بخواهیم با ایضاح مفهومی آن را حل کنیم، چه بسا مسئولیت اجتماعی برای برخی بیمعنا تلقی میشود. اکنون برخی از دانشگاهیان هستند که مسئولیت اجتماعی برایشان معنا ندارد. وقتی به میدان آکادمی میرویم مسئولیت اجتماعی به واژگان سردی تبدیل شده است و معنای گرمی برای دانشگاهیان ندارد، یعنی جان دانشگاهیان با مسئولیت اجتماعی دانشگاه برانگیخته نمیشود. آییننامه ارتقا به ذهن دانشگاهیان نزدیکتر است تا مسئولیت اجتماعی.
برای اینکه توضیح دهم چطور این واژگان سرد شده، باید عرض کنم امر اجتماعی در چهار سرمشق قابل توضیح است. یکی سرمشق واقعیت است یعنی امر اجتماعی را یک واقعیت بیرونی میدانیم. یک سرمشق رفتار است یعنی امر اجتماعی را نه یک واقعیت بلکه یک رفتار میدانیم. پارادایم دیگر امر اجتماعی را تفسیر میداند. مورد آخر هم امر اجتماعی به مثابه عمل است. پس مسئولیت اجتماعی و احساسی که دانشگاهیان نسبت به آن دارند را میتوانیم در پارادایم واقعیت ببینیم، میتوانیم در پارادایم رفتار ببینیم، میتوانیم در پارادایم تفسیر ببینیم، میتوانیم در پارادایم عمل ببینیم. من هر کدام را مختصر توضیح میدهم.
اگر امر اجتماعی را به مثابه واقعیت ببینیم؛ در دانشگاه نهادها به گونهای هستند که اگر آنها را تحلیل نهادی کنیم احساس عدم استقلال به دانشگاهیان دست میدهد. در نتیجه دانشگاه بدکارکرد یا ناکارکرد شده. اگر بدکارکرد شده مسئولیت اجتماعی هم دچار ابهام شده است. مثلا وقتی شایستهگرایی در دانشگاه در نظر دانشگاهیان مخدوش میشود یا مرجعیت علم در ایران محل بحث است مسئولیت اجتماعی دانشگاه در نظر دانشگاهیان واژه سردی میشود که به دل نمینشیند.
سرمشق دوم امر اجتماعی را به مثابه رفتار میبیند. اگر امر اجتماعی را به مثابه رفتار ببینیم در یک وضعیت آنومیک و بیهنجاری در دانشگاه چطور میتوانیم از مسئولیت اجتماعی صحبت کنیم. مثلا از آییننامه ارتقا، مسئولیت اجتماعی که اساتید گذشته دنبال میکردند در نمیآید. آنها یک حسی نسبت به جامعه داشتند چون درگیر فرمالیسم نبودند، درگیر آییننامههای ارتقا نبودند. در نتیجه به نظرم آن چیزی که در دانشگاه وجود دارد طفیلیگری است تا احساس مسئولیت اجتماعی. طفیلیگری یعنی بتوانیم خودمان را سرپا نگه داریم. پس مسئولیت اجتماعی یک رتوریکی است که بیان میکنیم ولی خیلی زنده و جاری نیست.
اگر به مثابه تفسیر به امر اجتماعی نگاه کنیم یعنی امر اجتماعی عبارت است از زبان و درک من، آنگاه درمییابیم اسطوره قربانی بر ذهن دانشگاهیان سیطره دارد و دانشگاهیان احساس میکنند قربانی شرایط هستند. از دل این احساس یک تروما درمیآید تا مسئولیت اجتماعی. اگر من فکر کنم قربانی هستم، حس قربانی بودن نشاط و سرزندگی را از من میگیرد و نمیتوانم از مسئولیت اجتماعی صحبت کنم. مسئولیت اجتماعی معنای مهمی است ولی دچار کسوف شده و این کسوف معنایی منجر به مهاجرت بیرون یا مهاجرت درون میشود.
امید در مسئولیت اجتماعی از سرمشق چهارم شروع میشود یعنی امر اجتماعی نه به مثابه واقعیت آنتولوژیک، نه به مثابه رفتار، نه به مثابه معنا و تفسیر بلکه به مثابه یک عمل و کنش. اگر مسئولیت اجتماعی را به عنوان کنشگری و عاملیت تلقی کنیم به این معنا در دانشگاه مسئولیت اجتماعی کمابیش معنادار میشود یعنی به شکل شخصی و گروهی افرادی کار میکنند و نوعی عاملیت دارند. اینجا است که در طیف دانشگاهیان عملگرایی به مثابه مسئولیت اجتماعی وجود دارد و یک ابتکارات و عاملیتهایی توسط دانشگاهیان انجام میشود.
شما به دلیل مغز پیشرفته و سطوح عالی ادراکی که دارید احساس مسئولیت اخلاقی میکنید و از این طریق به مسئولیتهایی در قبال جامعه و خیر عمومی میرسید. وقتی وجدان اخلاقیمان فعال میشود و از طرفی یک دانشگاهی هستیم، اینجا است که دردهای جامعه را میخواهیم با علم رفع الرجوع کنیم. اینجا است که من خودفهمی حرفهای پیدا میکنم. اینجا است که احساس میکنم به عنوان یک پژوهشگر باید فهم حرفهای بهتری از خودم داشته باشیم و در قبال مشکلات و نیازهای جامعه به عنوان پژوهشگر حرفهای دردهای اجتماعی را پیجویی کنم. از اینجا تبار مسئولیت اجتماعی دانشگاه شروع میشود.
من در پایان یک نکته عرض کنم؛ فرق مسئولیت دانشگاهی با دیگر مسئولیتها چیست. مسئولیت اجتماعی دانشگاه فرقش با دیگر مسئولیتها این است که در اینجا میخواهیم رنجها را با علم تقلیل دهیم. اگر من مسئولیت مدنی احساس کنم یا مسئولیت سیاسی احساس کنم از منظر سیاسی و مدنی همدردی اجتماعی میکنم. تمایز مفهومی مسئولیت اجتماعی دانشگاهی این است من از طریق علم و معرفت علمی و تحقیق علمی و پیجویی عملی و علمآموزی با روشهای علمی میخواهم دردهای اجتماعی را کاهش دهم، برای جامعه سعادت تولید کنم، خیر عمومی تولید کنم تا نهایتا مسائل اقتصادی جامعه حل شود، مسائل اقلیمی حل شود، آسیبهای اجتماعی حل شود، مسائل عاطفی جامعه حل شود.
ممکن است یک نفر بخواهد کنش مدنی کند ولی یک استاد میخواهد از طریق آموزش و پژوهش و ترویج علم و پیجویی دانش و آموزش علمی دردهای جامعه را کم کند. این مسئولیت اجتماعی دانشگاه است. ممکن است یک استاد در دانشگاه کنش مدنی داشته باشد، کنش سیاسی داشته باشد ولی آن مسئولیت اجتماعی دانشگاه نیست. مسئولیت اجتماعی دانشگاه این است که با کنش علمی با زبان فنی مشکلات را حل کند. این مسئولیت اجتماعی دانشگاه است. مثلا درباره وفاق تحلیل مفهومی کنیم و برای جامعه مشخص کنیم چطور وفاق شکل میگیرد. بنابراین به سراغ دردها رفتن با سبک و سیاق علمی مسئولیت اجتماعی دانشگاه است.
انتهای پیام