همگی مثال «خشت اول چون نهد معمار کج/ تا ثریا میرود دیوار کج» را شنیدهایم و با آن آشنا هستیم. میدانیم که «خشت اول» استعارهای از آغاز هر چیزی است و اگر ما این خشت اول را دوره کودکی و نوجوانی تصور کنیم، قطعاً نگاهمان به این دوره تغییر میکند و اهمیت آن مشخصتر و برجستهتر میشود. این خشت اول نیازمند توجه و سرمایهگذاری مادی و معنوی بسیاری است تا بتواند قوام خود را حفظ کند و تا وقتی که به ثریا میرسد کیفیتی سالم، اثرگذار و متعالی داشته باشد.
افراد بسیاری در بخشهای مختلف فرهنگی، آموزشی و هنری در تلاش هستند که برای کودکان و نوجوانان مطالب و محتوایی تولید کنند تا اکنون و آیندهای غنی داشته باشند. در همین راستا خبرگزاری ایکنا همزمان با هفته کودک گفتوگوهایی را با فعالان حوزه کودک و نوجوان انجام داده است. در این قسمت به سراغ فرخنده مفیدی، استاد پیشکسوت تعلیم و تربیت دانشگاه علامه طباطبایی رفتیم که تلاشهای بسیاری را در حوزه آموزشهای پیش از دبستان داشته است. مفیدی مؤلف و مترجم کتابهای متعددی در زمینه تعلیم و تربیت است که میتوان به «شیوههای فرزندپروری»، «برنامه آموزش و پرورش در دوره پيش از دبستان»، «آموزش و پرورش پيش دبستانی و دبستان» اشاره کرد.
وی در بخش اول این گفتوگو به موضوع «بار گران مراکز پیشدبستانی و جای خالی مراکز حمایتی» اشاره کرد. در ادامه بخش دوم این گفتوگو را میخوانیم و میبینیم.
بازی یکی از قشنگترین کلمهها در ارتباط با کودکان است اگرچه بزرگسالان نیز بازی را دوست دارند. انسانها وقتی در کنار همبازی میکنند پرنشاط میشوند. حیوانات هم بازیهای مخصوص به خود را دارند؛ بنابراین بازی خصلتی غریزی و فطری است. بخش زیادی از بازی در درون کودکان وجود دارد و کودکان در بازی زندگی میکنند. مادربزرگان وقتی میدیدند که کودکی بازی نمیکند، نگران میشدند و احتمال میدادند که کودک مشکلی دارد، یعنی سلامتی کودک را باید در بازی کردن دید و اگر کودکی بازی نکند یعنی مشکلی دارد که باید به آن رسیدگی شود.
کودکان هنگام بازی، زمان را هم نمیشناسند و بازی را به هر چیزی ترجیح میدهند. وقت گذراندن در بازی کودک را راضی میکند تا از موضوعات خوشایند صرفنظر کند و به بازی بپردازد؛ بنابراین بازی اصلیترین کار کودک است. بسیاری از بزرگان تعلیم و تربیت برنامهای بدون بازی نمینویسند یعنی از گذشته تاکنون برنامهریزیهای اصولی به نقشه بازی تأکید داشته است و نقش آن را بسیار پررنگ میداند.
از طریق بازی میتوانیم کودکان را بشناسیم و به رشد جسمی و رشد اجتماعی آنها پی ببریم که چگونه با یکدیگر مشارکت و دوستی دارند. از طریق بازی میتوانیم به رشد عاطفی کودکان پی ببریم که چگونه هیجانات خود را بیرون میریزند، از ضمیر ناخودآگاه آنها آگاه شویم و عواطفسنجی کنیم که ببینیم چگونه خشمگین، خوشحال و ناراحت میشوند. چگونه کودک مسائل را حل میکند و از طریق بازی به خلاقیت آنها پی میبریم.
گاهی اوقات مشاهده میکنیم کارهایی به وسیله کودکان در بازی انجام میشود که جدید است و نشان از خلاقیت آنها دارد. از طریق بازی به رشد کلامی و زبانی کودکان پی میبریم و با توجه به کلماتی که در ارتباط با وسایل خود استفاده میکنند میتوان به این موضوع پی برد. برخی کودکان با اسباببازیهای خود صحبت میکنند، بنابراین قطعاً بازی به رشد همهجانبه کودک کمک میکند.
اگر ما الگو ندهیم و کنترل نداشته باشیم ابزار بر بچههای ما کنترل پیدا میکند؛ خطر جایی است که بهجایی برسیم که کودکان از همین الگوهای جذاب، پرتنش و خشن در جامعه استفاده کنند
وقتی کودکان به هر دلیلی دچار دشواریهایی مثل خشونت، پرخاشگری، رکود عاطفی، بیکلامی میشوند میتوان از بازی درمانی بهره برد. گاهی کودک دچار مشکلات خانوادگی و بحرانهای اجتماعی شده است و همین موضوع سبب میشود از جمع کنارهگیری کند و یا دچار اضطراب جدایی شود یا وقتی که پدر یا مادر خود را از دست داده و غمناک و غمآلود است، طبیعتاً بازی راهی برای درمان است.
در بازی درمانی کودکان را بهوسیله اسباببازیها و کارشناسان خوب در محیطهای باکیفیت مشاهده میکنیم و با صحبت با آنها، بازیهایشان را میبینیم و تحلیل میکنیم. تحلیل بازیها میتواند نسخهای تربیتی به ما دهد تا بتوانیم بدون قرص و دارو به کودکان آموزشهای لازم را ارائه دهیم و از اثرات بازیها برخوردار شوند.
بازیها انواع مختلفی دارند؛ بازیها ممکن است ساده یا پیچیده باشند. ابزارها نماینده نوع بازیها هستند. بدون ابزار نیز میتوان بازیهای سادهای داشت کمااینکه ممکن است کودک از آنچه در محیط اطراف خود میگذرد ابزار بازی ایجاد کند.
بله؛ نگاهی وجود دارد که فقر محیط باعث خلاقیت بیشتر میشود یعنی فرد چون چیزی نمیبیند، به فکر میافتد که از چه چیزی استفاده کند تا بازی کند و سرگرم شود؛ البته همیشه هم اینگونه نیست و طبیعتاً وقتی ابزارهایی را در اختیار کودک قرار دهیم، کودک با همان ابزارها ایجاد خلاقیت میکند و با تغییر در آنها کارهای خلاقانه ایجاد میکند.
بهترین کار این است که اجازه دهیم کودکان اسباببازیها را باز کنند؛ فکر نکنیم که آنها تخریب میکنند و نباید این کار را انجام دهند. اسباببازی نباید نقش تزئینی داشته باشد بلکه باید وسیله کار کودک باشد و اجازه دهیم کودکان آنها را بشکنند یا تخریب کنند یا با اسباببازیهای خود صحبت کند. باید برای کودکان احساس شادی ایجاد کرد و نقش مشارکتی آنها را دید که از بازیها برای دوستیابی و رشد اجتماعی خودشان استفاده میکنند.
بازیهای دخترانه و پسرانه داریم و در گذشته نوعی جداسازی از بازیهای دخترانه و پسرانه انجام میشد و همیشه میگفتیم عروسک برای دخترها و ماشین و تفنگ برای پسرهاست. ممکن است این جداسازی تا حد زیادی با روحیات کودکان مناسب باشد ولی دنیا به مسئله جداسازی در هر چیز لزوماً نگاه نمیکند.
تحقیقات نشان میدهد که نباید جداسازی کرد؛ ممکن است کسی عواطف رقیقتری داشته باشد. به هر حال کودکان خودشان راه خودشان را پیدا میکنند. معمولاً دختران به سمتوسویی میروند که از مادرشان آموختهاند و پسران نیز به همین صورت از پدر خود الگو میگیرد. پسران باید بتوانند در کارهای خانه مشارکت داشته باشند و نباید اینگونه آموزش داد که برخی از کارها مانند کمک کردن در خانه، چای ریختن، زنانه هستند و… وظیفه دختران و مادران است.
بله؛ با احترام به فرهنگ هر جامعه باید به این موضوع توجه کرد. منع کردن و ایجاد سد، مقاومت به وجود میآورد که ممکن است این مقاومت تاریخی جلوه کند که در دختر یا پسر این احساس را داشته باشد که کارهایی بوده است که من نتوانستم آن را انجام دهم یا مانع شدند. در کل جداسازی چندان نیکو نیست بلکه آزاداندیشی در جریان استفاده از بازیها بهتر است.
اسباببازیهای فرهنگی به نوعی سمبل بازیهای ایرانی و فرهنگی است؛ مثلاً کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اسباببازیهای فرهنگی تولید میکند که بسیار هم عالی است زیرا کودکان با اسباببازی فرهنگ خود را میشناسند و اینها نقاط مثبت هستند. بحث درباره بازی بسیار گسترده است ولی بازی جزو کار کودک و بخش جداییناپذیر هر برنامه آموزشی برای کودکان محسوب میشود.
بله به نکته خوبی اشاره کردید؛ لزوماً افزایش محرکها سبب شادی کودکان نمیشود، چهبسا باعث به وجود آمدن نوعی آشفتگی فکری و عدم تمرکز شود که کودک با هر کدام از این وسایل لحظهای بازی کند و نتواند یک کدام را انتخاب کند؛ بنابراین تعادل بهترین اتفاق است. باید توجه کرد که کودک به چه چیزی نیاز دارد و آن وسیله فراهم شود، اگر کودکی خشونت دارد نباید از اسباببازیهای خشونتآمیز استفاده کرد؛ زیرا طبیعتاً نهتنها بهبودی حاصل نمیشود بلکه این احساس را تشدید هم میکند؛ بنابراین باید در کار و بازی با کودکان باید موقعیتشناس بود.
موضوع اساسی این است که نباید از دانش روز در تربیت انسانها غافل شویم. گریزی نیست؛ آنچه که میآید و تولید میشود میتواند منافع و ضررهایی داشته باشد و تیغه دو لبهای است. عموماً تیغههای دو لبه اینگونه است که هم میتوان از آنها خوب و هم بهصورت مخرب و آزاردهنده استفاده کرد.
اسباببازی نباید نقش تزئینی داشته باشد بلکه باید وسیله کار کودک باشد و اجازه دهیم کودکان آنها را بشکنند یا تخریب کنند یا با اسباببازیهای خود صحبت کند
مطمئناً کسانی که فناوریهای موجود را تهیه کردهاند به فکر آدمکشی، آزار یا تخریب نبودهاند، منتها آنها هم به این جهت در مظان اتهام قرار میگیرند اما باید بگذاریم تجربهها و ارزشسنجیهای لازم صورت گیرد و نقشهای فرهنگی آنها مشخص شود؛ پس از سازگاری با زمان مشخص خواهد شد که این ابزار برای چه کسی و در چه زمانی مناسب است اما اکنون خانوادههای بسیاری هستند که ابزارهای مختلف را پیش از موعد در معرض دید و استفاده کودک قرار میدهند.
از بدو تولد هم میتوان این ابزارها را تهیه کرد اما وقتی میگوییم زمان را باید سنجید یعنی اینکه باید چگونه زمان را کنترل و مدیریت کرد. ممکن است برای یک کودک استفاده لحظهای باشد و برای کودک دیگری ۱۰ دقیقه لازم باشد استفاده کند اما استفاده طولانی مدت قطعاً آسیبزا خواهد بود. به هرحال این ابزارها به وجود آمدهاند و مورد استفاده هم قرار میگیرد و شکی هم نیست که بچهها در کار با این ابزارها شاد هم میشوند اما واقعیت این است که در کنترل استفاده از این ابزار و چگونگی استفاده از آنها ضرر میبینیم.
نکتهای اشاره کردید که ممکن است والدین از این ابزار صرفاً برای سرگرم کردن و ایجاد سکوت استفاده کنند؛ درست است. من هم دیدهام که این اتفاق رخ میدهد که در همه جای دنیا هم رایج است که همانطور که بچههای خود را انگار در مهدکودکها مانند ماشین، پارک میکنند و میروند و دیگر خبری از آنها نمیگیرند؛ وسیله دیجیتال را هم که به دست کودکان میدهند که مانند همان پارک کردن است تا کودک را ساکت کنند.
این ابزار به دلیل وجود رنگها، شکلها، کارتنها و محتواهایی که دارند جذاب است و میتواند الگو قرار گیرد. ابزار دیجیتال هر زمان که در دست کودکان قرار گیرد باید کنترل شود؛ بسیار هم تذکر داده میشود که از سوی خانوادهها این کنترل صورت گیرد؛ مثلاً در هنگام شب وسایل دیجیتال نباید خیلی در اختیار کودکان باشد. هنگام استفاده از این ابزار چشم کودک مدام در تحرک است و او را خسته میکند؛ ممکن است ذهن را هم آزار دهد. گاهی کودکان بهقدری درگیر این ابزار میشوند که واقعیت را فراموش میکنند. بکودکانی داریم که چنان سرگرم این ابزارها هستند که دنیای واقعی و شادیهای واقعی را فراموش کردهاند.
برخی کودکان با استفاده از این ابزار، بازیهایی که باید تحرک داشته باشند را فراموش و ذهن کامپیوتری پیدا میکنند و صحبتها و نقشهایی که ایفا میکنند که عادی نیست و کامپیوتری است. این موضوعات خطرناک است؛ اگر ابزار، شکل واقعیت را تغییر دهد و توهم و غیر واقعیت را جای واقعیتها بگذرد، میتواند برای هر انسانی مخصوصاً کودکان خطرناک باشد؛، به همین جهت در همه دنیا از جمله ایران در این زمینه هشدار میدهند و در مراکز مهدکودک و پیشدبستانی استفاده از موبایل را ممنوع کردند؛اگر وسایلی هم وجود دارد تماماً آموزشی هستند و هنگام آموزش از آنها استفاده میشود.
زمانبندی خاصی از این وسایل وجود دارد و نوشتهها و الگوهای رفتاری را به کودکان آموزش میدهند که استانداردهای مشخصی دارند و بروشورهای زیادی را در اختیار خانوادهها قرار میدهند که در صورت بد استفاده کردن میتواند کمتر از آزار کودکان نباشد. به وسیله این ابزار لوکس در حال آزار رساندن فکری و جسمی به کودکان هستیم و نمیگذاریم آنها از دنیای واقعی لذت ببرند.
ما در دنیایی زندگی میکنیم که حتی اگر حیوانات هم از محیطزیست خود دور شوند، اذیت میشوند. انسان بهعنوان اشرف مخلوقات جایگاه خود را دارد؛ بنابراین باید بهدرستی از هر ابزاری استفاده کنیم. باید نیازهای کودکان را تأمین کنیم و از بعضی ابزارها که آموزشی هستند بهوسیله خود کودکان و با مشارکت آنها استفاده کنیم.
نباید جاذبههای خطرناکی ایجاد کنیم؛ به هرحال این وسایل جذاب و هیجانی هستند و ممکن است موضوعات جور و ناجور مورد استفاده قرار بگیرد. اکنون ابزارهای شخصیسازی شده وجود دارد و باید بهدرستی از آنها استفاده کرد و نقش هشدارها را نباید فراموش کرد.
بله؛ معتقدم که باید به مضرات توجه کرد و در کنار آن حتماً به محاسن نیز بها داد. باید زمان را کنترل و به نتایج تحقیقات توجه کرد. مهمتر از همه اینکه والدین باید خودشان از این ابزارها سردربیاورند و سواد استفاده از آنها را داشته باشند. اگر والدینی داریم که کمتر از فرزندان خود از نحوه استفاده از این ابزارها اطلاع دارند همیشه این خطر وجود دارد که بگذارند فرزندانشان هر نوع استفادهای که میخواهند از این ابزارها داشته باشد. معتقد به محدود کردن در حد توان و نیازها هستم.
معتقد به الگودهی و ایجاد عادت هستم. هر چیز میتواند خوب یا بد باشد؛ مهم این است که به کودکان چه الگویی ارائه دهیم؛ اگر در آزادی افراط داشته باشیم و به بزرگسالان هم الگوی نامناسب ارائه دهیم میتواند از وقت خود هنگام کار بزند و به کار دیگری مشغول شود؛ برای کودکان که جای خود دارد. اگر ما الگو ندهیم و کنترل نداشته باشیم ابزار بر فرزندان ما کنترل پیدا میکند؛ خطر جایی است که بهجایی برسیم که کودکان از همین الگوهای جذاب، پرتنش و خشن در جامعه استفاده کنند.
طبق تحقیقات، بسیاری از خشونتها، ارتباطات نادرست، رفتارهای کلامی و غیرکلامی نادرست در جوامع مختلف، حاصل مواردی است که کودکان مشاهده کردند. کودکان آنچه را که ببینند درونی میکنند. بزرگترها نقش کلیدی دارند؛ باید تحلیل کنیم چه زمانی وقت مناسب استفاده از این ابزارهاست.
کودکان خودکنترلی زیادی در سالهای ابتدایی زندگی خود ندارند و بزرگترها باید نگاه آنها را تصحیح کنند. کودکان میبینند، مشاهده میکنند، میشنوند، حس و تجربه میکنند و به کار میبندند؛ این کاربست اگر براثر دیدهها، شنیدهها و حرفهای خوب شکل نگیرد «تا ثریا میرود دیوار کج».
اینکه تهیه نکنند درست نیست؛ به هر حال بسیاری از مسائل براساس نیازها تعریف میشود. شما لباس هم تهیه میکنید براساس نیاز است ولی هر لباسی را هرجایی نمیپوشیم، یعنی شما نقش تصمیم گیرنده در خرید این کالا دارید. کالای آموزشی هم باید به وسیله افرادی تهیه شود که علم آن را داشته باشند و راجع به آن اطلاع پیدا کنند و از همه مهمتر خود آنها نیز به آن ابزار علم داشته باشند.
مادر و پدری که تابهحال با رایانه کار نکردهاند، نسبت به آن اطلاع ندارند که در آنچه میگذرد، چه تغییرات و اتفاقاتی ممکن است رخ دهد، در صورتی که محدودیتی نباشد ممکن است به کجاها راه پیدا کند؟ این آزادیها میتواند مخرب و بر سرنوشت کودک اثرگذار باشد؛ بنابراین تهیه نکردن منظور نیست بلکه باید تهیه کردن با علم و آگاهی صورت گیرد، در حالی که بعضی وقتها هم اگر زمان را مناسب ببینیم، این کالاهای خوب میتواند بهعنوان تشویق در یادگیری مورد استفاده قرار گیرد.
دنیا نیز به سمتوسویی میرود که استفاده از این ابزار را زمانبندی میکنند تا بتوان از آن در زمان و مکان مناسب استفاده کرد. همیشه مشکل جایی ایجاد میشود که آگاهی وجود ندارد، فرد به محاسن چیزی پی نبرده باشد، آزادی در حد افراط باشد و خط قرمزها تعیین نشده باشد. معتقد به خط قرمزها در جریان استفاده از این ابزارها و بازیها هستم.
پایان بخش دوم
گفتوگو از سجاد محمدیان
انتهای پیام