«سواد رسانه»؛ شاید این عبارت در نگاه اول فقط یک عبارت علمی، به شمار آید که ویژه دانشجویان، متخصصان، اساتید دانشگاه و ... است، اما با توجه به اینکه هر روز و هر ساعت با حجم انبوهی از دادهها و محتوا در فضای مجازی مواجه هستیم، بنابراین به علم سواد رسانهای نیاز داریم تا بدون هدف، خود را در معرض انبوه دادهها و محتواها قرار ندهیم و اندیشه، اعتقادات و باورهای خود را به دست نامرئی فعالان فضای مجازی نسپاریم.
وقتی تصویری در فضای مجازی، تلویزیون، بیلبورد، مجله و ... میبینیم، اولین چیزی که به ذهنمان میرسد چیست؟ مفهوم پشت این محتوا با توجه به قضاوتهای شخصی، تجربههای گذشته و بینش جهانی، در ذهنمان شکل میگیرد. ممکن است آن تصویر ذهن ما را به سمت و سوی خاصی سوق دهد. تصویر و روش نمایش آن ممکن است بر ذهنمان تأثیر بگذارد و دیدگاهمان را تغییر دهد. بنابراین وقتی تصویر یا مطلبی را در شبکههای اجتماعی و سایتهای مختلف میبینیم، بهتر است به دنبال منبع آن باشیم و از خودمان بپرسیم نگارنده یا تولیدکننده محتوا دنبال چه هدفی بوده است؛ چراکه رسانهها این قدرت را دارند که در حداقل زمان و با حداکثر کیفیت، اخبار و مطالبی را منتشر کنند و این هنر مخاطب است که بتواند دادههای صحیح را از غلط تشخیص دهد. بنابراین سواد رسانهای اهمیت ویژهای دارد.
خبرگزاری ایکنا با همکاری مشترک باشگاه مدیریت رسانه و توسعه سواد رسانه ای یونسکو ایران به مناسبت هفته سواد رسانهای که از سوم تا دهم آبان ماه نامگذاری شده است و همچنین بنا به اهمیت موضوع و براساس شعار امسال «مرزهای دیجیتال جدید اطلاعات: سواد رسانهای و اطلاعاتی برای اطلاعات منافع عمومی» به موضوع «سواد رسانه؛ منافع عمومی، مصرف رسانهای بهینه» پرداخته است. برای بررسی این موضوع نشستی با حضور بهاره نصیری، دانشیار و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و آمنه بختیاری، پژوهشگر پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در خبرگزاری ایکنا برگزار شد. مشروح بخش نخست این نشست را در ادامه میخوانید.
ایکنا ـ چگونه سواد رسانهای منجر به تأمین منافع عمومی میشود و میتواند امنیت و بهداشت روان مخاطبان را تأمین کند؟
آمنه بختیاری: برای پاسخ به این سؤال لازم است یکسری مباحث کلیدی را در حوزه
سواد رسانهای مطرح کنیم و شاید لازم باشد ابتدا شناخت کاملی از ویژگیها، مؤلفهها و ابعاد و جنبههای مهم سواد رسانهای را مطرح کنیم که چطور این استراتژی مهم رسانهای میتواند بر منفعت عموم جامعه و بهداشت روان افراد تأثیرگذار باشد. همانطور که میدانید هجوم سیلآسای اطلاعات رسانههای جمعی این روزها به اندازهای سرعت گرفته است که اگر مخاطبان راه گزینش و ادراک پیام را نیاموزند، آثار مخربی بر روح و روان آنها خواهد گذاشت. بنابراین داشتن آگاهی و اطلاعات لازم در زمینه بهرهمندی از پیامهای رسانهای میتواند استفاده ما را از رسانهها مؤثرتر، پویاتر و لذتبخشتر کند تا به راحتی مخاطبان تحت تأثیر ارزشها و ایدئولوژیهای خاص رسانهای قرار نگیرند. در واقع با عملیاتی کردن سواد رسانهای در جامعه نه تنها فرهنگ ایرانی و اسلامی تقویت میشود بلکه بخش زیادی از حقوق افراد و به ویژه خانوادههای جامعه و اعضای خانودهها که مورد نظر ما در این نشست هستند، حاصل میشود.
سواد رسانهای میتواند با برخورد هدفمند و نقد سازنده ضمن ایجاد ارتباط دو سویه و مشارکتجویانه تحول جدی و جدیدی را در افراد ایجاد کند. در واقع برای روشنتر کردن ایده سواد رسانهای و اینکه چه تأثیراتی دارد و در نهایت چگونه میتواند منتج به نفع عمومی و بهداشت روانی شود، بهتر است از دو ویژگی سواد رسانهای صحبت کنیم. سواد رسانهای دارای یک پیوستار است و مخاطبان، یا دارای این ویژگی هستند و یا از آن بیبهره هستند. در این پیوستار مخاطبان از نظر نگرشها و بینشهایشان مانند اعداد یک دماسنج هستند. بر این مبنا یکسری از مخاطبان در این پیوستار از سطح بالا و جایگاه مناسبی برخوردار هستند و عدهای از مخاطبان فاقد این جایگاه در این پیوستار هستند. ویژگی دیگر این است که سواد رسانهای چند بعدی بوده و شامل ابعاد زیبایی شناختی، احساسی، شناختی و اخلاقی است.
حوزه شناختی رسانههای جمعی، اشاره به اطلاعات واقعبنیاد مانند تاریخها، اسامی و تعاریف دارد که در واقع اطلاعات زیادی در مغز افراد حک میشود. اطلاعات حوزه احساس در رابطه با احساساتی نظیر عشق، نفرت و خشم است که در قلب مستقر است و جایگاه اطلاعات حوزه زیباییشناختی که حاوی اطلاعاتی درباره روش تولید پیام است را باید در گوشها و چشمها ببینیم. هر قدر چشمها و گوشهای قویتر و دقیقتری برای دیدن و شنیدن داشته باشیم، اطلاعات زیباییشناختی بهتر و بیشتری نصیب دارنده آن خواهد شد. عرصه اخلاقی اطلاعاتی نیز درباره ارزشهاست. این اطلاعات اخلاقی، در ضمیر روح افراد مستقر است و بنیانی برای قضاوت صحیح و غلط بودن افراد تلقی میشود، هر چه اطلاعات اخلاقی دقیقتر و پالودهتر باشد، ارزشهای نهفته در پیامهای رسانهای نیز با عمق بیشتری درک میشود.
ایکنا ـ سواد رسانهای بر چه اصولی استوار است؟
آمنه بختیاری: همانطور که میدانید سواد رسانه، ساختگی و سازهای است، یعنی دنیایی را به نمایش میگذارد که اگرچه حقیقی به نظر میرسد، اما یک نگاه گزینش شده است که معمولاً ما به ازای خارجی ندارد و آن را در معرض دید قرار میدهد. یعنی مرز بین واقعیت و مجاز در نمایش رسانهای قدری دشوار است. دومین اصل سواد رسانهای این است که رسانهها واقعیت را بازسازی میکنند، یعنی بین شیوه ارائه وقایع عالم، به وسیله رسانهها و شیوه درک این عالم از طرف مصرفکنندگان، رابطه قطعی و معناداری وجود دارد. سومین اصل این است که مخاطبان مفهوم مورد نظر خود را از رسانهها میگیرند؛ یعنی اینکه مخاطب، انتخابی را که از بین رسانهها و پیامهای مختلف انجام میدهد، براساس انگیزه انجام میدهد و محتوا و پیامهای رسانهای را از طریق شبکه پیچیده، متشکل از ماهیت و نیازهای خود پالایش میکند و اصل بعدی این است که محصولات رسانه، اهداف تجاری دارند و هر نوع درک واقعی از محتوای رسانهها را نمیتوانیم از زمینه اقتصادی و ضروریات مالی محرک صنعت رسانهای جدا کنیم و اینها دو عامل هستند که به همدیگر وابستهاند.
اصل دیگر این است که رسانهها دربرگیرنده پیامهای ایدئولوژیکی و ارزشی هستند، یعنی تا اندازهای تبلیغاتی هستند و ارزشها و باورهای اساسی معینی را به صورت مداوم ساخته و منتقل میکنند. رسانهها بار سیاسی و اجتماعی دارند و در پس نقاب آزادیگرایی و منافع سیاسی و اجتماعی دولتهای صاحب سلطه، نگاه و ایدئولوژی خود را منتقل میکنند. همچنین رسانهها شکل زیباییشناختی دارند، یعنی ما را قادر به درک ویژگیها و مشخصات منحصر به فرد هر رسانه میکنند. به این ترتیب میفهمیم که رسانهها چقدر میتوانند تأثیرگذار باشند.
اگر بخواهیم مؤلفههای کلیدی سواد رسانهای را بیان کنیم، سواد رسانهای، سه مؤلفه بنیادین در دل خود دارد؛ یکی ساختارهای دانش است، دیگری شخصی است و سوم مهارتها و تواناییها است. ساختارهای دانش، مجموعهای از اطلاعات سازماندهی شده هستند که در حافظه هر فردی وجود دارند و به خودی خود شکل نمیگیرند و باید با مراقبت و دقت ساخته شوند، پس ببینید آموزش سواد رسانه چه اندازه اهمیت دارد. این ساختارها به ما کمک میکنند تا الگوها را ببینیم و این الگوها برای کمک به کسب اطلاعات بیشتر تبدیل به نقشه میشوند. جایگاه شخصی هم، انگیزها و اهداف هستند که اهداف، مسئولیت پردازش اطلاعات را با تعیین اینکه چه چیزی پذیرفته و چه چیزی حذف میشود، شکل میگیرد. هر چه آگاهی ما از اهدافمان بیشتر باشد، در واقع بیشتر میتوانیم فرآیند جستجوی اطلاعات را هدایت کنیم و هر قدر هم انگیزه ما برای کسب اطلاعات قویتر باشد، کنترل رسانهای قویتری خواهیم داشت.
سواد رسانهای سه هدف اساسی «تعیین میزان و نحوه استفاده از غذای رسانهای»، «آموزش مهارت مطالعه و تماشای نقادانه و انتقادی محتوای رسانه» و «تجزیه و تحلیل سیاسی و اجتماعی رسانه» را دنبال میکند
قابلیتها، تواناییهایی هستند که مخاطبان را در تعامل با رسانهها یاری میدهند تا به اطلاعات درون پیامها دست پیدا کنند. معمولاً در سالهای آغازین زندگی هم آموخته میشوند و پس از آن حالت خودکار پیدا میکند که در اینجا از نقش خانوادهها و والدگری رسانهای در امر آموزش سواد رسانهای مطلع میشویم. از آنچه گفته شد میخواهیم به این نتیجه برسیم که محصول نهایی یک رسانه، الزاماً آیینهای که دنیا را پوشش میدهد، نیست. محصول نهایی یک رسانه، میتواند بخشی از جهان یا شکل تحریف شدهای از آن باشد یا حداقل در بازتاب دادن جهان موفق باشد. محتوای رسانهای میتواند در خدمت تثبیت یک جریان، گروه یا طبقه باشد یا تحت قدرت خاصی عمل کند. این محصول رسانهای، نمیتواند در خدمت
منفعت عمومی باشد. بنابراین میتوانیم این نکته را مدنظر قرار دهیم که آگاهی و اطلاعاتی که از رسانهها به دست میآید، لزوماً میتواند به صلاح اجتماعی و عامه مردم نباشد و بعضاً با سلامت و بهداشت روان افراد در تضاد باشد؛ چراکه سلامت روان از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی تشکیل میشود که به صورت منطقی طوری است که شخص میتواند با محیط و پیرامون خود با حداکثر سازگاری را داشته باشد.
این روزها پژوهشهای روانشناختی نشان داده است که از جمله عواملی که بر سلامت روان انسانها به ویژه کودکان و نوجوانان تأثیرگذار است، همین فناوریها و ارتباطات روزمره و فناوریهای نوین ارتباطی است که در روز با آنها سر و کار داریم. کاربردهای فراوان رسانههای مختلف و جذابیتهای آنها میتواند زمینه تخریب سلامت روان، روابط و در نهایت روح و روان افراد را فراهم کند که با علائمی نظیر افسردگی، اضطراب، کج خلقی، بیقراری، تفکرهای وسواسی، کنارهگیری، اختلال عاطفی و از هم گسختگی روابط همراه باشد. بنابراین در عصر حاضر به دلیل پیشرفتهای فناورانه و تأثیر آن بر سلامت روان، پرداختن به مصرف بهینه میتواند راهکار پارهای از ابهامات و پیچیدگیها و بیماریهای روحی و روانی، جسمی و نحوه زندگی، ارتقای بهداشت روانی و شناسایی عوامل تهدیدکننده سلامت انسانها باشد. بنابراین سواد رسانهای یک نوع درک متکی بر مهارت است. اگر از سفره رسانهها، انتخابهای دقیق و درستی داشته باشیم، میتوانیم بگوییم به نفع عمومی و سلامت روان دست یافتهایم؛ چراکه سواد رسانهای سه هدف اساسی را دنبال میکند، که نخستین هدف ارتقا و آگاهی نسبت به رژیم مصرف رسانهای است، به عبارت بهتر؛ «تعیین میزان و نحوه استفاده از غذای رسانهای»، «آموزش مهارت مطالعه و تماشای نقادانه و انتقادی محتوای رسانه» و «تجزیه و تحلیل سیاسی و اجتماعی رسانه» که ممکن است در نگاه اول آنها را مشاهده نکنیم. بنابراین افراد مجهز به ابزار سواد رسانهای میتوانند کاملاً به نفع لازم و سلامت روح، روان و جسم خود نائل شوند.
ایکنا ـ از دیدگاه شما، سواد رسانهای چگونه میتواند منافع عمومی و سلامت و بهداشت روان جامعه را تأمین کند؟
بهاره نصیری: هفته سواد رسانهای فرصتی را برای صاحبان رسانهها، صاحبنظران، پژوهشگران و متخصصان امر فراهم میکند تا تجربیات خود را به اشتراک بگذارند و از تجربیات هم در حوزه آموزش، پژوهش و ... بهرهمند شود.
بحث خود را از بهزیستی و کیفیت زندگی آغاز میکنم که به شعار امسال سواد رسانهای و اطلاعاتی نیز مرتبط است. در مراقبتهای بهداشتی شاید بهتر بتوانیم درک کنیم که بهزیستی و کیفیت زندگی فرد به لحاظ جسمی، روحی و روانی تصور میشود. سوال اینجاست که این بهزیستی در زندگی رسانهای و دیجیتال براساس چه مؤلفههایی است و یا تعامل انسان با ابزارهای رسانهای به چه صورت خواهد بود و یا استفاده بهینه از ابزارهای ارتباطی به چه صورت است؟ برای پاسخ به این سؤال به سمت بحث سواد رسانهای میرویم. میشود گفت یکی از مؤلفههای اصلی سواد رسانهای، توانمندسازی افراد جامعه است که به معنای تقویت قابلیتهای انسانی در جهت استفاده صحیح و بهینه و تعامل پیامهای رسانهای است. یعنی به نوعی تقویت خودکنترلی یا شناخت راهبردهای خودکنترلی نسبت به پیامهای دریافتی است که چه به صورت دیداری و یا شنیداری و یا مکتوب را میتواند دربرگیرد. از طرفی هم ایجاد ارتباطات سالم و مؤثر فرد با خود، دیگران و جامعه است. همچنین جامعه آگاهانه و هوشیارانه با محتواهای رسانهای است. در واقع سواد رسانهای به ما کمک میکند بهزیستی دیجیتال و مدیریت مصرف درست براساس نیازهای اطلاعاتی داشته باشیم.
سواد رسانهای، مهارتهای شناسایی، ارزیابی و تعامل با اطلاعات را برای ما هموارتر میکند. در مقابل عواملی که بهزیستی دیجیتال میتواند اعم از تفکر انتقادی، تقویت روحیه پرسشگری و ... را ایجاد کند، عواملی نیز میتواند
منفعت عمومی را مختل کند، در واقع پرمصرفی، اعتیاد به مصرف رسانهها و ... منجر به عدم تمرکز، اختلال در خواب، اضطراب و ... میشود، در صورتی که فردی که از آموزههای سواد رسانهای بهرهمند باشد، سعی میکند نیازهای اطلاعاتیاش را هدفگذاری و انتخاب کند و در نهایت از محتواها استفاده کند و فرآیند معنایابی و معنادهی به پیامها را با قدرت تشخیص خود رقم بزند.
ایکنا ـ ما افراد زیادی را پیرامون خودمان دیدهایم که بدون توجه به نوع محتواها و نیازهایشان، حتی ارزشهای خانوادگی و اعتقادی و ...، خود را در معرض هر پیام و دادههای اطلاعاتی و رسانهای قرار میدهند، چطور میتوانیم این افراد را به سمت انتخابگری سوق دهیم که آگاهانه دست به انتخاب محتوا بزنند؟
بهاره نصیری: همیشه تأکید میکنم که سواد رسانهای باید از منازل آغاز شود. اراده افراد از والدین آغاز میشود. والدینی که به طور مداوم از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند و پیامهایشان را بازنشر میدهند، مادری که بیوقفه از برنامههای تلویزیونی و شبکههای ماهوارهای استفاده میکند، قاعدتاً نمیتواند به فرزند خود بگوید که مدیریت مصرف داشته باشد و یا بخواهد استفادهاش را محدود کند. سواد رسانهای در این زمینه، در میان خانوادهها مغفول مانده است و ای کاش فرصتی به وجود بیاید که از خانوادهها بخواهیم به عنوان یک اولویت این موضوع را در دستور کار خود قرار دهند و آن را اجرا کنند. در حال حاضر بحث کتاب «تفکر و سواد رسانهای» از پایه نهم تدریس میشود اما دانشآموزی که با تأخیر آموزش دیده است و باید از پایههای تحصیلی پایینتر و چه بسا از مهدکودک و پیشدبستانی آغاز میکرد؛ حال این آموزشها با تأخیر زیاد در مقطع متوسطه انجام میشود، فکر کنید این آموزشها را دریافت و سپس وارد خانهای میشود که والدین اعتقادی به رژیم مصرف رسانهای ندارند و این خلأ به وجود میآید که نه دانشآموز میتواند آموزهها را دنبال کند و نه والدین اعتقادی به این موضوع دارند.
نسل مهاجران دیجیتال هستیم و فرزندانمان بومیان دیجیتال هستند و مانند اکسیژن در این فضا به آن نیاز دارند و برای آنها عادی است؛ والدین تصور میکنند ما که نتوانستهایم خود را با تغییرات و تکنولوژی وفق بدهیم، اجازه دهیم فرزندانمان با آزمون و خطا این فضا را تجربه کنند و این مسئله بزرگترین خطاست. در حالی که فضای مجازی ادامه فضای واقعی زندگی است و قانون طلایی که باید در رابطه با فضای مجازی وجود داشته باشد، همانطور که در فضای واقعی میگوییم بسیاری از کارها را نباید انجام دهیم، در فضای مجازی نیز همین قانون وجود دارد و قانون تغییر نمیکند و انجام هر آنچه در فضای واقعی صحیح نیست، در فضای مجازی نیز همینطور است.
وقتی به فرزندمان میگوییم در را به روی هر کسی باز نکن و تلفنهای ناشناس را جواب نده، پس چطور میشود در فضای مجازی و این بزرگراه اطلاعاتی فرزندانمان را رها میکنیم. متخصصان معتقدند قطعاً حضور در فضای مجازی، برای زیر سن 12 سال، باید با میانجیگری والدین همراه باشد و اصل همراهی رعایت شود و والدین باید میان رسانه و فرزندان قرار گیرید. وقتی فیلم یا انیمیشنی را میبیند یا گیمی را بازی میکند، والدین باید وارد عمل شوند و ببینند با ارزشها و هویت خانوادگی و ارزشهای اخلاقی که به آن معتقد هستند، همراستاست یا خیر. اگر همراستا نیست به آنها توصیه کنند و تذکر دهند. البته نه اینکه در میانه بازی که کودکان سرگرم هستند، مدام تذکر دهیم؛ بلکه نکتهها را با او در میان بگذاریم و هر چه گرمی رابطه میان والدین و فرزندان بیشتر باشد، براساس احساس اعتمادی که به والدین دارد، هر آنچه در فضای مجازی رخ میدهد، را با والدین درمیان میگذارد.
ماهیت و ذهن و روان بشر، طوری شکل گرفته است که به صورت تاریخی در بطن خانواده است و بر نهاد خانواده بنیاد شده است؛ از این رو باید هر آموزشی را از خانوادهها شروع کنیم، به ویژه این آموزشها از مهدکودکها و پیش دبستانیها آغاز شود
برخی والدین را دیدهام که فرزندان زیر 18 سالشان، ایمیل دارند، در حالی که اگر بخواهید جیمیل هم ایجاد کنید، برای زیر 18 سال اجازه این کار را نمیدهد، اما والدین تاریخ تولد با سن بیشتر را میدهند و این ایمیلها را در اختیار فرزندانشان قرار میدهند و متأسفانه گرفتاریهای بعدی را به واسطه بحث گرومینگ،( افرادی با سن بالا که خود را همسن فرزند ما جا میزنند) و از کودک سوء استفاده کرده و بسیاری از اطلاعات خانوادگی را در اختیار میگیرند و حتی علیه کودک و خانوادهاش استفاده میکنند و قلدریهای مجازی رخ میدهد و والدی که فرزند 13، 14 ساله دارد و بعد از اتفاقات بد، میگوید چه تدبیری بیندیشم؟ و من سؤالم این است که آیا فکر نمیکنید قدری دیر شده است؟ اکنون کودکی که به دنیا میآید گوشی در دستش است و قبل از اینکه راه رفتن را یادبگیرد، لمس کردن گوشی و استفاده از آن را یاد میگیرد، قبل از اینکه دستش را دراز کند و عروسک یا ماشینش را بردارد، گوشی را برمیدارد. در آن لحظهها باید به این مسائل فکر کنند. تأخیر در آموزههای سواد رسانهای میتواند آسیبهای جدی به کودکان که مظلومترین قربانیان محصولات رسانهای و فضای مجازی هستند، وارد کند.
ایکنا ـ همه این مسائل باید ما را به سمت سواد رسانهای سوق دهد، در واقع ما چارهای جز این نداریم.
بهاره نصیری: سوادر سانهای فرصتی را برای اندیشیدن، بهتر دیدن و عمیقتر شنیدن فراهم میکند. یادمان باشد وقتی متنی را میخوانیم، سطرهای نانوشتهای میان هر متن نوشته شدهای وجود دارد که مخاطب باید آنها را رمزگشایی کند و براساس جهانبینی، بینش و اطلاعاتی که دارد، معنایابی کند. بنابراین این فرصت را از خودمان و خانوادهمان دریغ نکنیم، هر آنچه میبینیم و میشنویم به سرعت نپذیریم و قدری این دغدغه را داشته باشیم که اگر قرار است فرآیند ذهنیام را دست رسانهها بسپارم، پس نباید انتظار داشته باشم که تفکر مستقلی داشته باشم، وقتی اندیشهام را به دست رسانهها میسپارم که چطور لباس بپوشم، چطور منزلم را طراحی کنم و چطور عشق بورزم، اگر جهانبینی خودمان را نداشته باشیم، افسار اندیشهمان را به دست رسانهها میسپاریم و همین مسئله باعث میشود، من والد، از خود واقعی و سبک زندگی که پدر و مادران، پدر بزرگها و مادربزرگهایمان به ما آموختند، فاصله میگیرم و براساس دستورالعملها و خوراک فکری که رسانهها برای ما تدارک دیدند، عمل میکنیم یعنی شبیه کسی میشویم که از خودمان هیچ اختیار عمل نداریم و استقلال فکریمان را به دست رسانهها سپردهایم.
ایکنا ـ دانش سواد رسانهای منجر به تعیین رژیم مصرف رسانهای میشود؟
آمنه بختیاری: تأثیر بالقوه رسانهها در همه جنبههای جامعه از کار گرفته تا آموزش، از خانهها گرفته تا اشتغال، از آموزش تا اوقات فراغت، از شهروندی تا مصرفگرایی کاملاً مشخص است. چراکه رسانهها از طریق پنج مقوله اندیشهپردازی، ارزشگذاری، هنجارسازی، جامعهسازی و نمادسازی تأثیرات بسیار عمیقی را بر جامعه ما و به ویژه بر خانوادهها میگذارد. در حوزه اندیشهپردازی، رسانهها به باورپذیری، مفهومسازی و تبیین الگوهای فکری به راحتی میتوانند در اذهان نفوذ کنند. در حوزه ارزشگذاری، با ترویج بایستههای ایدئولوژی و آموزههایی که مظهر هویتیابی افراد و خودآگاهی قلمداد میشوند، تأثیر بسیاری دارند. در حوزه هنجارسازی که همان ایستارها و الگوهای رفتاری است که از ارزشها، نقشها و نهادهای اجتماعی منبعث میشود و رسانهها به راحتی میتوانند از این طریق مخاطبان خود را متقاعدسازی و اقناع کنند. در حوزه نمادسازی نیز رسانهها میتوانند با تصویرسازی ذهنی، به تولید و انتقال اسطورههای فرهنگ و اطلاعات و معناها شکل دهند. در بخش جامعهپذیری نیز میتوانند به الگوسازیهای مشترک و ایجاد هویتهای بین فردی و اجتماعی مبادرت ورزند.
با توجه به این تأثیرات، رسانهها میتوانند قالبهای از پیش تعیین شدهای را برای مخاطبان ایجاد کنند. طوری که راه اندیشیدن، فکر کردن و خلاقیت را تاحدودی سد کنند و مانع شوند. همچنین میتوانند الگوها و رفتارهای غیربومی را که بعضاً ممکن است با جامعهای همخوانی نداشته باشد رواج دهند؛ از جمله اینکه این مسئله برای جامعه ما نیز کاملاً رخ داده است و جوامعی که در حال گذار هستند، این موضوع کاملاً قابل مشاهده است.
در واقع در جامعه خودمان میبینیم که این تأثیرات به قدری عمیق شده است که حتی گاهی میبینیم که الگوهای همسرگزینی، روابط بین همسران، روابط بین والدین و فرزندان، شیوههای فرزندپروری والدین، روابط بین دو نسل، اوقات فراغت، انگارههای جنسیتی و ... در جامعه ما دچار تغییر و تحولات اساسی شده است و سبک زندگی خانوادهها دچار تحول شگرفی شده است که میتوانیم بگوییم، خانواده دیجیتالی شده است. یعنی اینکه انسانها از طریق ابزارها فنون و رسانههای دیجیتالی به تولید، تکثیر و اشاعه نمادها و پیامها میپردازند و زندگی خود را از این طریق معنا میدهند و ارزشها، نگرشها و رفتارهایی در آنها ایجاد میشود که گاهی حتی به عادتهای بنیادی تبدیل میشود.
بنابراین فضای خانواده در این عصر به طور کامل تغییر کرده و اعضای آن به جای همگرایی، به نوعی واگرایی روی آوردهاند و چه بپذیریم و چه نپذیریم بار عاطفی و احساسی در درون خانوادهها، کمتر شده است و ارتباط میان والدین و فرزندان تغییر کرده و چالشهای فردی و اجتماعی در خانوادهها ایجاد شده است و حتی تغییرات بنیادی در کارکرد و ساختار خانواده را مشاهده میکنیم که ممکن است در جامعه غربی چندان احساس نشود، چون آنها میخواهند که به این سمت و سو بروند، اما برای جامعه ما که درون خود یک جامعه سنتی و مذهبی است، گاهی چالشها و مشکلات عدیدهای را برای خانوادهها و به تبع آن برای ساختارهای بزرگتر جامعه ایجاد میکنند. از این رو برای بهرهگیری از فرصتها و امکاناتی که این فضا به ما میدهد، ضرورت بحث سواد رسانه از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ چراکه خانوادهها از مقوله و امر ناخودآگاه و کمتر انعکاس یافته که قبلاً به شکل دیگری بوده است و کمتر مظاهر آشکار داشته و اغلب مظاهر پنهان داشته است، دچار چالش شده است. حتی در فضای مجازی میبینیم که فضای خصوصی خود را نیز به اشتراک میگذارند، نوع غذا درست کردن، ارتباط با فرزندان، ارتباط با همسر و ... نشر مییابد.
با توجه به اینکه ماهیت و ذهن و روان بشر، طوری شکل گرفته است که به صورت تاریخی در بطن خانواده است و بر نهاد خانواده بنیاد شده است؛ از این رو باید هر آموزشی را از خانوادهها شروع کنیم، به ویژه این آموزشها از مهدکودکها و پیش دبستانیها آغاز شود. بنابراین مصرف هوشمندانه خانواده از رسانهها نیازمند مجهز شدن به سواد رسانهای است که ما را به رژیم مصرف رسانهای میرساند. یعنی اینکه چطور، بهینه و به اندازه از رسانهها استفاده کنیم که آسیبها را به حداقل و بهرهوری را به حداکثر برسانیم.
این اصول و قواعد رژیم مصرف رسانهای به ما میگوید که ساعتهای مشخصی را صرف فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و حتی تلویزیون کنیم و به فضایهای مورد نیازمان وارد شویم. همه چیز را نخوانیم و نبینیم و به خانواده و طبیعت برگردیم. دروازهبانی کنیم و به فکر جایگزین باشیم تا بتوانیم مدیریت کاملی را بر رفتار، عمر، زمان و سلامتمان داشته باشیم.
پایان قسمت نخست
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام