به گزارش ایکنا، حجتالاسلام والمسلمین محسن قرائتی؛ مفسر قرآن در سلسلهدرسگفتارهایی با نام «فریاد قرآن» هر نوبت به برخی نکات تدبری در آیات قرآن پرداخته است که در ادامه متن و فیلم آن از نظر میگذرد:
«اعوذ بالله منالشیطان الرجیم
بسم اللهالرحمنالرحیم
الحمدلله رب العالمین
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
دقایقی قصد داریم، درباره فریاد قرآن صحبت کنیم. مخاطب ما هم حوزههای علمیه و ائمه جمعه، طلاب و روحانیون و دستاندرکاران شبکههای رسانهای معارفی و قرآنی هستند و افرادی که در سازمانها و نهادها مشغولند.
یک فریادی درباره قرآن است که باید بیش از آنچه الان شاهدش هستیم به آن توجه شود. البته تحرکاتی در مورد قرائت، حفظ و تجوید قرآن صورت گرفته است که باید همینجا هم به آنها دستمریزاد گفت و تشکر کرد، اما اینها لولهکشی است و مهم آب داخل لوله است.
من سالها قبل خدمت یکی از مراجع بزرگوار رسیدم، حرفهایی در مورد قرآن زدم که ایشان گفت در مورد حرفهای شما شکی ندارم و کاری که میتوانم کنم این است که یک روز درسم را تعطیل کنم تا شما این حرفها را بزنید. این در حالی بود که درس ایشان اگر بزرگترین درس حوزه علمیه قم نبود، حتماً یکی از بزرگترین و مهمترین آنها بود. ایشان حتی پسرشان را هم برای حضور در آن جلسه فرستادند و سفارش کردند که پیش از برگزاری جلسه صحبتی درباره تعطیلی درس نشود. آن جلسه با حضور شاگردان درس آن مرجع تقلید برگزار شد و البته خود ایشان نیز به دنبال طرح این صحبتها تفسیری را روزهای چهارشنبه آغاز کرد. متعاقب آن آیات عظام مکارم شیرازی، سبحانی، مرحوم فاضل لنکرانی، مرحوم فلسفی در مشهد و مرحوم آیتالله مجتبی تهرانی، تمام یا بخشی از درس خود را تعطیل کردند و از من خواستند که آنجا رفته و این حرفها را بزنم.
این روند ادامه داشت تا تقریباً یکی دو سال پیش که مقام معظم رهبری نیز فرمودند، من درسم را تعطیل میکنم و تو بیا و حرفهایت را اینجا هم بزن که به سبب فراگیر شدن بیان این مطالب، ما عنوان مباحث طرح شده در این جلسات را فریاد قرآن گذاشتیم.
واقعیت این است که ما چند اشکال زیربنایی داریم و یکی آن که تفسیر قرآن را بعضیها علم میدانند و میگویند ورود به تفسیر بحث علمی است در حالی که همه قرآن، علم است. آن میزان از علم که در قرآن است، هیچ کجای دیگری نیست. معصوم میفرماید: «من أراد العلم فلیثور القرآن...» نتیجه میتوان گرفت هر آنچه از علم بخواهیم در قرآن است.
به یک نمونه اشاره میکنم؛ شیعه در وضو، مسح سر را با کیفیتی که همه میشناسیم، میکشد در حالی که اهل سنت همه سر را مسح میکشد. به امام صادق (ع) گفتند که شما چرا به این شکل مسح میکشید؟ و ایشان در جواب فرمود که قرآن گفته است «وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِكُمْ». توجه کنید که حرف «ب» براساس گفته امام صادق (ع) اشاره به گوشه سر دارد و نه تمام آن. اما امام صادق(ع) با این اشاره خود، ما را متوجه این نکته کرده است که قرآن کتابی است که نه صفحه، نه سطر و نه کلمه بلکه حرف به حرف آن دارای نکته است.
خیلی از ما ایرانیها این عبارت قرآنی را حفظ هستند: «وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً» هیچ به این امر دقت کردهاید؟ که برای احسان والدین از حرف «ب» استفاده میشود و مثلاً از «الی» استفاده نشده است؛ واقعیت این است که در ادبیات عرب «ب» معنای چسب و چسبیدن به چیزی را هم میدهد، مانند دو نامه که به هم الصاق و پیوست میشوند. منظور اینکه احسان و خدمت به پدر و مادر باید بدون واسطه صورت گیرد، گویی که انسان باید متصل به آنها چسبیده باشد؛ نباید وسیله مهیا کند که ایشان به مطب دکتر بروند، خودش باید با اتومبیل شخصی این کار را کند. مواد غذایی نباید بخرد تا آنها غذا درست کنند، خود باید غذا درست کرده و اگر ناتوان هم بودند، باید خودشان قاشق غذا در دهانشان قرار دهند.
نکته دیگر این است که ما اهمیتی نسبت به خواندن قرآن نمیدهیم. کتاب مقدسی است؛ اگر خوانده شود که چه بهتر و اگر هم نشد، مهم نیست. این در حالی است که قرآن میگوید تفسیر و تدبر در قرآن واجب است وگرنه که خداوند انسان را به واسطه انجام ندادن اعمال مستحبی توبیخ نمیکند. هیچ وقت نمیگوید که چرا نماز شب نخواندی؟ چرا غسل جمعه انجام ندادی یا چرا صلوات نفرستادی؟ چون اینها مستحب است، اما میگوید: «أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ...». ما قرآن را علم نمیدانیم و تفسیر برای ما امری مستحب است، البته هستند افرادی که در این زمینه هم کار میکنند، اما این امر تبدیل به یک امر عمومی نشده است که مثلاً وقتی از یک طلبه پرسیده شد قبل از قرائت و تفسیر قرآن ابتدا نگوید فقه و قبل از خواندن نهجالبلاغه ابتدا به سراغ روایات نرود، به نظر میرسد که متأسفانه قرآن و نهجالبلاغه در زندگی ما همچون تابوتی هستند که در گوشهای قرار گرفته و در زندگی ما نقشی ندارند و وقتی که مرگ به سراغ ما آمد، اهمیت پیدا میکند، چرا که ما را در داخل آن قرار میدهند.
باید تا اندازه زیادی این مباحث و طرح آنها را جدیتر بگیریم؛ در حال حاضر هم ناله و شکوایه دارم. به من گفتند بین پنج تا هفت دقیقه صحبت کن این در حالی ست که وقتی به محضر رهبر انقلاب رسیدم و گفتم چند دقیقه فرصت برای بیان مطالبم دارم، ایشان گفتند که کل وقت این جلسه متعلق به شماست. به هر حال تصور میکنم که طی این چند سال حرفها و نعرههایی زده شد که البته شاید نتوان آن را به نگارش درآورد یا برعکس و در حال حاضر میتوان آنها را تبدیل به مجموعه مقالاتی کرد، همانند این دو موضوعی که در مورد حرف «ب» در برخی عبارات قرآن به آنها اشاره شد و توقع میرود که دقتی نیز در این مورد به خرج داده شود، چرا که عصاره عمر من است.»