به گزارش ایکنا؛ خانهتکانی و تمیزی در آستانه عید نوروز، یکی از سنتهای دیرینه و زیبای ایرانیان است که نماد نو شدن و پاکیزگی در آغاز سال جدید به شمار میرود. این رسم که ریشه در فرهنگ و باورهای کهن دارد، نه تنها به معنای پاکسازی فیزیکی خانه از گرد و غبار و ناپاکیهاست، بلکه نمادی از زدودن انرژیهای منفی و آماده شدن برای پذیرایی از بهار و زندگی تازه است.
در این میان برخی افراد ممکن است دچار نظافت افراطی شوند که گاهی به عنوان وسواس تمیزی شناخته میشود، رفتاری که طی آن فرد به طور مداوم و بیش از حد به پاکیزگی محیط اطراف خود اهمیت میدهد. این رفتار نه تنها میتواند بر کیفیت زندگی فرد، تأثیر منفی بگذارد، بلکه ممکن است باعث ایجاد تنش در روابط شخصی و اجتماعی نیز شود.
خبرگزاری ایکنا در این زمینه با ژیلا آهنگرزاده، روانشناس بالینی گفتوگو کرده است که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
اگر بخواهیم رفتاری را متعادل، افراطی یا تفریطی در نظر بگیریم، میتوانیم از منحنی زنگولهای استفاده کنیم. بر این اساس، افرادی که در دو سر منحنی قرار میگیرند، افرادی هستند که از هنجارها تخطی کردهاند. در مقابل، افرادی که در وسط منحنی (قسمت مرکزی زنگوله) قرار میگیرند، افرادی هستند که رفتار به هنجار دارند. البته تعریف هنجار در جوامع مختلف متفاوت است. در جامعه ما، رفتار به هنجار در مورد نظافت، که یک ویژگی مثبت محسوب میشود، برای انسانهایی که دارای شأن و منزلت هستند، این است که باید ببینیم متوسط جامعه چه پاسخی به این مسئله میدهند. برای مثال، در مورد نظافت مکانی که افراد در آن زندگی و استراحت میکنند، غذا میخورند یا کار میکنند، باید بررسی کنیم که چقدر وقت برای نظافت آنجا صرف میکنند. اگر کمتر یا بیشتر از حد متوسط وقت صرف شود، این رفتار غیرطبیعی و افراطی یا تفریطی محسوب میشود؛ اما اگر به همان میزان متوسط وقت صرف شود، رفتار به هنجار تلقی میشود.
به طور کلی دو نوع اختلال وسواس داریم؛ یکی اختلال بالینی و دیگری اختلال شخصیت. در یک تقسیمبندی کلی و مهم نیز، اختلالات روانی به دو دسته اصلی تقسیم میشوند؛ اختلالات بالینی و اختلالات شخصیت. اختلال وسواس فکری - عملی که همان OCD (Obsessive-Compulsive Disorder) است، در دسته اختلالات بالینی قرار میگیرد. از طرف دیگر، OCPD (Obsessive-Compulsive Personality Disorder) یا اختلال شخصیت وسواسی، در دسته اختلالات شخصیت جای دارد. ممکن است فردی به هر دو اختلال مبتلا باشد یا ممکن است فقط به یکی از آنها مبتلا باشد، یا اصلاً به هیچکدام مبتلا نباشد. اما اگر بخواهیم درباره اختلال بالینی وسواس بیشتر صحبت کنیم؛ این اختلال میتواند ریشه ژنتیکی داشته باشد، اما محیط نیز در بروز آن تأثیرگذار است. میتوانیم بر اثر یادگیری، وسواس را از اطرافیانمان، به ویژه از والدین، یاد بگیریم. به طور خاص، فرزندان ممکن است این رفتار را از مادران خود بیاموزند، زیرا مادر به عنوان یک مرجع صلاحیتدار و قدرتمند برای فرزند محسوب میشود. اگر مادر رفتار وسواسی داشته باشد و فرزند در سنین حساس رشد قرار داشته باشد، ممکن است این رفتار را درونی کرده و آن را بیاموزد.
وسواس فکری - عملی (OCD) را اختلال مینامیم، زیرا زندگی فرد را مختل میکند. فردی که به این اختلال مبتلاست، ممکن است از نظر فکری دائماً با افکار مزاحم و ناخواسته درگیر باشد و از نظر عملی نیز مجبور به تکرار رفتارهای خاصی شود. مثلاً ممکن است بارها و بارها شیر آب را باز و بسته کند، شیر گاز را چک کند، پنجرهها را بررسی کند یا قفل در را کنترل کند. این افراد معمولاً دچار شک، تردید و بدبینی میشوند و این موضوع میتواند رفتوآمدهای خانوادگی و روابط اجتماعی آنها را تحت تأثیر قرار دهد. درواقع در این زمینه شاهد اختلال در عملکرد فردی، اجتماعی و شغلی فرد هستیم. فرد مبتلا به وسواس ممکن است در محل کارش، مراودات بسیار محدودی داشته باشد یا اجازه ندهد دیگران به وسایلش دست بزنند. اگر ترتیب وسایلش، چه در منزل و چه در محل کار، به هم بریزد، این مسئله میتواند باعث آشفتگی افکار و رفتارش شود. همچنین، ممکن است رفتوآمدش با خانواده و نزدیکانش کاهش یابد یا حتی قطع شود.
گاهی اوقات، این افراد دست به شستوشوی وسایلی میزنند که با شستوشو آسیب میبینند، مانند گوشی موبایل، اسکناس یا وسایل برقی مثل اتو. این رفتارها نهتنها از نظر مالی هزینهبر هستند، بلکه از نظر اجتماعی نیز وجهه خوبی برای فرد ایجاد نمیکنند، زیرا زندگی کردن در کنار فردی با اختلال وسواس میتواند بسیار دشوار باشد. لطفاً توجه داشته باشید که به جای استفاده از عبارت «فرد وسواسی»، بهتر است بگوییم «فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری - عملی». دلیل این دشواری این است که اطرافیان فرد دائماً در تنش به سر میبرند، زیرا فرد مبتلا به وسواس نسبت به نظافت، ترتیب و چیدمان وسایل حساسیت زیادی نشان میدهد و اجازه نمیدهد دیگران به وسایلش دست بزنند. این افراد معمولاً مسئولیتپذیری دیگران را قبول ندارند و ترجیح میدهند همه کارها را خودشان انجام دهند، زیرا دیگران را در انجام کارها به اندازه کافی دقیق و مسئولیتپذیر نمیبینند.
آنها ایدهآلیست و کمالگرا هستند و کمالگرایی افراطی دارند. عوامل ژنتیکی و یادگیری از طریق محیط میتواند در بروز این اختلال نقش داشته باشد. فرد ممکن است وسواس را از والدین خود، به ویژه مادر، یاد بگیرد. علاوه بر این، استرسهای زندگی مانند از دست دادن شغل، از دست دادن همسر یا بیاعتنایی اطرافیان نیز میتواند فرد را به سمت اختلال وسواس سوق دهد. در چنین شرایطی، فرد ممکن است احساس کند، کنترل محیط اطراف خود را از دست داده است و برای جبران این احساس، کنترل وسواسگونهای روی اشیا و محیط خود اعمال کند. مثلاً ممکن است اشیا را بیش از حد تمیز کند، مرتب کند یا به شکلی خاص بچیند. برخی افراد مبتلا به وسواس حتی در چیدمان لباسها روی رختآویز نیز حساسیتهای خاصی دارند؛ مثلاً همه لباسها باید ارتفاع یکسانی از زمین داشته باشند یا چینهای پردهها باید کاملاً یکسان و مرتب باشند. حتی ممکن است از گوشپاککن برای تمیز کردن ریزترین شیارهای قاب عکس استفاده کنند یا وسایل برقی مانند اتو یا موبایل را بشویند، که این کارها هزینههای گزافی را به خانواده تحمیل میکند. شستوشوی افراطی یا حمامهای طولانیمدت (که گاهی هفت تا هشت ساعت زمان میبرند) نیز میتواند باعث افزایش هزینههای انرژی، به ویژه آب، برای فرد و خانوادهاش شود.
یکی از دلایل بروز نظافت افراطی، اختلال وسواس است. گاهی اوقات این موضوع به این شکل بروز میکند که فرد، مثلاً به منزل شخص دیگری میرود یا زندگی یک فرد موفق را از طریق ویدئو مشاهده میکند. آن فرد از نظر اجتماعی و تحصیلی موفق است و زندگی مرتب و منظمی دارد. فرد مشاهدهکننده، که ممکن است از نظر اجتماعی یا تحصیلی به آن سطح از موفقیت نرسیده باشد، سعی میکند با تقلید افراطی از نظافت و مرتببودن محیط زندگی آن فرد، خود را به پای او برساند. در نتیجه، به شکل افراطی تلاش میکند تا محیط زندگیاش را به همان اندازه تمیز و منظم کند. گاهی اوقات نیز این اتفاق میافتد که فرد به دلیل نداشتن امکانات مالی، از وسایل فرسوده و مستهلک استفاده میکند. چون نمیتواند وسایل نو یا مناسب تهیه کند، سعی میکند همان وسایل قدیمی و فرسوده را به شکل افراطی تمیز و مرتب نگه دارد تا احساس کند تا حدی کنترل اوضاع را در دست دارد. این رفتار نیز میتواند نشانهای از اختلال وسواس یا تلاش برای جبران کمبودهای دیگر باشد.
برای تشخیص اینکه رفتار فرد از حد طبیعی خارج شده است، معیارهایی وجود دارد. یکی از این معیارها این است که دیگران این رفتار را آزاردهنده ببینند. این آزار میتواند شامل اذیت شدن خود فرد یا اطرافیانش باشد. اگر رفتار فرد به گونهای باشد که دیگران را آزار دهد، میتوان گفت که این رفتار از حالت طبیعی خارج شده است.
رعایت تعادل در زندگی از افراط و تفریط جلوگیری میکند. زندگی ما باید بر پایه برنامهریزی و هدفمندی استوار باشد. یعنی زندگیمان باید برنامه داشته باشد و به سمت اهداف مشخصی پیش برود. اوقات شبانهروز نیز باید متنوع باشد. اگر دائماً فقط به یک بعد از زندگی، مثلاً کار، تفریح افراطی یا حتی کمکاری، توجه کنیم، به مرور زمان به خودمان آسیب میزنیم. حتی در مورد هیجانات نیز باید تعادل را رعایت کنیم. مثلاً اگر خوردن یک بستنی شما را به اندازهای خوشحال کند که گویی تمام دنیا را به شما دادهاند، این نشان میدهد که هیجان شما متناسب با موقعیت نیست. یا اگر از دست دادن یک خودکار یا مدادتراش شما را به اندازه از دست دادن یک عزیز ناراحت کند، این نیز نامتناسب است. بنابراین، در زندگی باید همواره تعادل را رعایت کنیم.
نکته دیگر اینکه، چرا بسیاری از افراد فکر میکنند از بهمن به بعد سال تمام شده است؟ چرا دائماً میگویند «آن ور سال»؟ به نظر میرسد که بهمن و اسفند را در محاورات و گفتوگوهای خود به عنوان ماههای سال به حساب نمیآورند. انگار فقط ماههای ابتدایی سال برایشان مهم است. این نگرش ممکن است نتیجه افراط و تفریط باشد. مثلاً اگر کسی برای بهمن و اسفندماه برنامهریزی مهمی داشته باشد، اما حاضر نباشد برای خرید سررسید یا تقویم اقدام کند، به این دلیل است که فکر میکند سال تمام شده است. حتی وقتی به فروشگاهها مراجعه میکنیم، میگویند تقویمها تمام شده یا مانند کاغذهای باطله بازیافت شدهاند، چون فکر میکنند سال دیگر به پایان رسیده است. در حالی که سال هنوز تمام نشده است. همین نگرش را در مورد نظافت خانه نیز میبینیم. چرا فکر میکنیم فقط باید برای عید خانه را تمیز کنیم؟ نظافت عید یک رسم زیبا و پسندیده است، اما این به آن معنا نیست که در طول سال این کار را انجام ندهیم. نظافت و تمیزی باید بخشی از برنامه منظم زندگی ما باشد، نه اینکه فقط به مناسبتهای خاص به آن توجه کنیم. رعایت تعادل در همه جنبههای زندگی، از جمله نظافت، برنامهریزی و مدیریت هیجانات، به ما کمک میکند تا زندگی سالمتر و متعادلتری داشته باشیم.
در مورد روشهای درمانی برای کاهش یا مدیریت نظافت افراطی، چند نکته مهم وجود دارد. اولاً، زندگی ما نباید تکبعدی باشد، بلکه باید متنوع و متعادل باشد. باید از افراط و تفریط دوری کنیم و رفتارمان را متعادل نگه داریم. نباید این انتظار بیجا را داشته باشیم که پس از نظافت، محیط باید همیشه کاملاً مرتب و تمیز بماند و هیچوقت به هم نریزد. ما نظافت میکنیم و محیط را مرتب میکنیم تا شأن و منزلت انسانیمان حفظ شود. همانطور که میدانیم، انسان دارای شأن و منزلت است و جایی که در آن استراحت میکند، زندگی میکند، کار میکند، مطالعه میکند یا غذا میخورد، باید تمیز و منظم باشد تا متناسب با شأن و منزلت او باشد؛ اما نباید فکر کنیم که اگر به هر دلیلی محیط از نظم و ترتیب اولیه خارج شد، شأن ما پایین میآید یا کنترل خود را بر محیط از دست میدهیم. این طرز فکر اشتباه است.
همچنین، نباید فکر کنیم که اگر خانهمان تمیز نباشد، فرد قدرتمند یا ارزشمندی نیستیم. ما قدرتمند و ارزشمند هستیم، فقط محیطی که در آن زندگی میکنیم نیاز به نظافت دارد و گاهی میتوانیم این نظافت را به تعویق بیندازیم. مثلاً اگر فردی بیمار باشد یا درگیر کاری مهم مانند امتحان نهایی یا پروژه کاری باشد، میتواند نظافت را به زمان دیگری موکول کند و اولویت را به کار مهمتر بدهد. یک راهحل دیگر این است که از دیگران کمک بگیریم. میتوانیم از فردی که در نظافت مهارت دارد کمک بخواهیم تا محیط زندگی یا کار ما را تمیز کند، یا از نزدیکانمان کمک بگیریم. متأسفانه، گاهی اوقات درخواست کمک از دیگران، بهویژه برای فردی که مبتلا به اختلال وسواس است، به این معنا تلقی میشود که او فرد ناتوانی است و نمیتواند از پس کارهایش برآید. این طرز فکر اشتباه است. همه ما میتوانیم افراد توانمندی باشیم و در عین حال از دیگران برای پیشبرد اهدافمان و انجام امور خود کمک بگیریم. این کمکخواهی به معنای ناتوانی نیست، بلکه نشانهای از مدیریت هوشمندانه و استفاده از منابع موجود است.
گفتوگو از سمیه قربانی
انتهای پیام