کد خبر: 4273850
تاریخ انتشار : ۰۷ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۴

بهترین روش یافتن افق‌های جدید در پژوهش‌های بین‌رشته‌ای قرآن و سلامت

عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن دانشگاه شهید بهشتی سبک‌های متفاوت مواجهه با موضوعات قرآن و سلامت را مطرح و بهترین روش پژوهش‌های بین‌رشته‌ای قرآن و سلامت که به کشف افق‌های منجر می‌شود را تشریح کرد.

قاسم درزی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن دانشگاه شهید بهشتیبه گزارش خبرنگار ایکنا، هفتمین جلسه از دوره آموزشی «دومین مدرسه رمضانی شفاء: گذری بر یافته‌های علمی الهیات سلامت» به همت اندیشکده حکمت طبیعی و الهیات سلامت دانشگاه امام صادق(ع) و مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی و طب ایرانی و مکمل دانشگاه علوم پزشکی ایران، با حمایت دفتر طب ایرانی و مکمل وزارت بهداشت و با همکاری فرهنگستان علوم پزشکی ایران، با حضور قاسم درزی، عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات میان‌رشته‌ای قرآن دانشگاه شهید بهشتی با موضوع «گونه‌های روی‌آورد به مسائل قرآن و سلامت» در بستر اسکای‌روم برگزار شد که مطالب مطرح شده در این نشست را با هم می‌خوانیم.

در این نشست به انواع مواجهه‌هایی که می‌توانیم با مسائل قرآن و سلامت از منظر مطالعات میان‌رشته‌ای داشته باشیم می‌پردازیم و نقاط قوت و ضعف بخشی از پژوهش‌هایی که تاکنون در این زمینه انجام شده را بررسی می‌کنیم.

وقتی از ارتباط سلامت و قرآن صحبت می‌کنیم با یک موضوع پیچیده روبه‌رو هستیم. این پیچیدگی به این جهت است که هم سلامت و هم قرآن حائز پیچیدگی‌های متعددی هستند. سلامت یک حوزه فرارشته‌ای است و سطوح مختلفی دارد؛ قرآن نیز مقوله پیچیده‌ای است و در خصوص آن با سطوح و لایه‌های مختلفی از متن روبه‌رو هستیم.

ما با متنی روبه‌رو هستیم که ۱۴۰۰ سال پیش نازل شده و عوامل مختلفی در نزول آیات و شکل‌گیری این متن درگیر بوده‌اند که وقتی که ما با قرآن روبرو می‌شویم تمامی این سطوح باید در نظر گرفته شوند و اگر این عوامل در نظر گرفته نشوند فهم ما فهم کامل و صحیحی نخواهد بود.

ابتدا به سلامت بپردازم؛ ما وقتی از سلامت صحبت می‌کنیم سلامت مثل پزشکی نیست که بگوییم فقط با بدن سروکار داره سلامت یک مقوله و موضوعی است که با ابعاد مختلف انسان سروکار دارد. از طریق دسته‌بندی حوزه‌های سلامت می‌توان به پیچیدگی این مفهوم پی برد: سلامت رفتاری، سلامت روانی، سلامت اجتماعی و سلامت معنوی. این ابعاد به صورت ارگانیک با یکدیگر در ارتباط هستند. به عبارت دیگر، نمی‌توان ادعا کرد با فرد سالمی مواجه هستیم در حالی که جامعه‌ای که فرد در آن زندگی می‌کند از سلامت برخوردار نیست. همچنین نمی‌توان از سلامت جسمانی سخن گفت در حالی که سلامت روانی فرد دچار اختلال است، یا از رفتار سالم صحبت کرد وقتی که سلامت روانی فرد به خطر افتاده است. همین مسئله در مورد سلامت معنوی نیز صادق است که اخیراً مورد توجه ویژه‌ای قرار گرفته است.

حوزه‌های مختلف سلامت به شدت با یکدیگر مرتبط و غیرقابل تفکیک هستند. همانگونه که اشاره شد، هنگام بحث از سلامت جسمانی، باید به سلامت روانی، سلامت اجتماعی و سلامت معنوی نیز توجه داشت. نمی‌توان تنها به یک بعد سلامت پرداخت و از تأثیر ابعاد دیگر غافل ماند و ضروری است ارتباط عمیق و درهم‌تنیده این حوزه‌ها را همواره مد نظر قرار داد.

برخی از این حوزه‌ها، مانند سلامت معنوی، خود به تنهایی دارای پیچیدگی‌های خاصی هستند. هنگامی که از سلامت معنوی سخن می‌گوییم، به معنای معنادار بودن زندگی است. محققان حوزه سلامت، عوامل متعددی را برای این معناداری برشمرده‌اند، از جمله: باور به وجود منبعی متعالی و احساس ارتباط با آن، اعتقاد به حیات پس از مرگ (به عنوان نمونه، تفاوت بنیادین میان کسی که مرگ را پایان زندگی می‌داند با فردی که به زندگی پس از مرگ معتقد است)، و حدود هفت یا هشت عامل دیگر که دین یکی از مهم‌ترین آنها در سلامت معنوی محسوب می‌شود. هنگام بحث درباره سلامت معنوی، باید تمامی این عوامل را در نظر گرفت. این عوامل در حوزه سلامت معنوی شامل موارد روان‌شناختی، اجتماعی، دینی و دیگر ابعاد هستند که در کنار یکدیگر سلامت معنوی را شکل می‌دهند.

این توضیحات نشان‌دهنده پیچیدگی ذاتی حوزه سلامت است. هنگامی که بخواهیم سلامت را با حوزه‌ای دیگر مانند قرآن مورد بررسی قرار دهیم، باید توجه داشت که مواجهه با قرآن نیز به خودی خود دارای پیچیدگی‌های بسیاری است. در این مسیر باید ابعاد مختلفی را مدنظر قرار داد: بستر تاریخی، ابعاد زبانی و گونه‌های مختلف معناشناختی، نمادها و معانی نمادین، مفاهیم فراتر از الفاظ و روش‌های تفسیر و هرمنوتیک. هنگام ورود به حوزه علوم قرآنی، با طیف گسترده‌ای از دانش‌های تخصصی مواجه می‌شویم که هر یک به جنبه‌ای خاص از این متن مقدس می‌پردازند.

به عنوان مثال، هنگامی که به موضوع تجوید می‌پردازیم، وارد حوزه علم‌الاصوات و دانش واج‌شناسی می‌شویم. هنگام بررسی مفاهیمی مانند وجوه و نظایر و غریب القرآن، وارد حوزه‌های روان‌شناسی زبان و زبان‌شناسی بافت‌گرا می‌شویم که بر درک واژگان در بافت زبانی تأکید دارند. همچنین مباحثی مانند ریشه‌شناسی، واژگان دخیل، زبان‌شناسی تاریخی و حوزه‌های تاریخی شامل مکی و مدنی، اسباب نزول و سایر زمینه‌های تخصصی مطرح می‌شوند.

هر یک از حوزه‌های مطالعات قرآنی با دانشی تخصصی مرتبط است. قرآن‌پژوهان در ادوار گذشته معتقد بودند که برای فهم دقیق متنی تاریخی مانند قرآن، نیاز به طیف وسیعی از دانش‌ها وجود دارد. امروزه با ظهور مطالعات میان‌رشته‌ای، درک بهتری از این ضرورت حاصل شده است. مواجهه با قرآن مستلزم انجام کار میان‌رشته‌ای عمیقی است. بنابراین، هنگام بررسی ارتباط قرآن و سلامت، باید پیچیدگی‌های خاص هر دو حوزه را مد نظر قرار داد.

بر اساس یکی از تعاریف رایج در مطالعات میان‌رشته‌ای، زمانی که ارتباط یک‌سویه بین دو رشته برقرار می‌شود، یعنی یا دانش (الف) در خدمت دانش (ب) قرار می‌گیرد یا بالعکس. در این حالت، حل مسئله و رفع ابهام مربوط به یکی از دو دانش است و از روش‌های دانش دیگر برای این منظور استفاده می‌شود. اگر دانش الف نقش سرویس‌دهنده را داشته باشد، روش‌های خود را در اختیار دانش ب قرار می‌دهد و اگر دانش ب سرویس‌دهنده باشد، روش‌هایش را برای حل مسئله دانش الف به کار می‌گیرد.

در مقابل، در رویکرد میان‌رشته‌ای نظری، ارتباط دوسویه بین دو حوزه برقرار می‌شود. در این حالت، هر دو رشته به یکدیگر خدمت می‌کنند و ابهامات هر دو طرف به گونه‌ای حل و فصل می‌شود. اینجا نوعی دیالوگ و گفت‌وگو بین دو رشته شکل می‌گیرد که به دستاوردی دوسویه منجر می‌شود.

بر این اساس، دسته‌بندی مواجهه با مسائل قرآن و سلامت را به سه گونه تقسیم می‌کنم: اول: دو حالت ارتباط یک‌سویه (که خود به دو قسم تقسیم می‌شود) و دوم یک حالت ارتباط دوسویه.

در گونه اول که ارتباط یک‌سویه است، یا از قرآن به سمت سلامت حرکت می‌کنیم یا از سلامت به سمت قرآن. در حالتی که از قرآن به سلامت می‌رویم، مسئله پژوهش از مواجهه با قرآن و خوانش عمیق آیات نشأت می‌گیرد. در اینجا، مسئله را از قرآن اقتباس کرده و با استفاده از روش‌های حوزه سلامت به حل آن می‌پردازیم. به عبارت دیگر، علوم سلامت در اینجا نقش خادم را برای مطالعات اسلامی و قرآنی ایفا می‌کنند.

برای بررسی مصادیق این رویکرد، به مقاله‌ای با عنوان «بنیادگرایی مذهبی در ایران: سازگاری مذهبی و روانی در بستر فرهنگی مسلمانان» اشاره می‌کنم که توسط نیما قربانی، استاد روانشناسی دانشگاه تهران و پژوهشگر برجسته این حوزه، به همراه دو پژوهشگر بین‌المللی (پال واتسون) در یکی از مجلات معتبر جهانی منتشر شده است.

این پژوهش از چند جهت حائز اهمیت است: اول نوآوری روش‌شناختی: در حالی که معمولاً در روانشناسی از روش‌شناسی سکولار استفاده می‌شود که نتایج آن درباره دینداری عمدتاً منفی است، این پژوهش با روش‌شناسی دین‌محور به نتایج متفاوتی دست یافته است، دوم یافته‌های کلیدی: پژوهش نشان می‌دهد بین بنیادگرایی دینی (که در این مطالعه به معنی تقید به عبادات، ادعیه و اعمال مذهبی تعریف شده) و مؤلفه‌های سلامت روان مانند: خودکنترلی، خودآگاهی، وابستگی بین‌فردی سالم و خودشیفتگی سازگار (نوع مثبت خودشیفتگی از دیدگاه روانشناسی) ارتباط مثبت معناداری وجود دارد و ارزش افزوده علمی: این مطالعه نشان می‌دهد چگونه می‌توان روش‌شناسی تحقیقات دینی را با درنظرگرفتن مؤلفه‌های بومی غنی‌سازی کرد.

نقش طهارت در توانمندی‌های شناختی

از دیگر مصادیق این رویکرد، بررسی رابطه طهارت با عملکرد شناختی است. در این زمینه می‌توان گفت: در قرآن کریم (مانند آیه 79 سوره واقعه) بر ارتباط طهارت با فهم تأکید شده است. برخی فلاسفه نیز به تأثیر گناه بر اختلال در ادراک اشاره کرده‌اند. با این حال در علوم شناختی معاصر این رابطه کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
برای بررسی تجربی این رابطه می‌توان از روش‌های زیر استفاده کرد: تصویربرداری مغزی (fMRI)، پرسشنامه‌های استاندارد (مثل DASS برای سنجش اضطراب و افسردگی)، آزمون‌های IVA (برای سنجش توجه دیداری-شنیداری)، سنجش حافظه کاری، ارزیابی ادراک هیجانی با استفاده از تصاویر استاندارد (IAPS)، ثبت نوار مغزی (EEG) و مقایسه عملکرد شناختی قبل و بعد از طهارت.

این پژوهش می‌تواند به این پرسش پاسخ دهد که آیا بین طهارت (به عنوان یک مفهوم قرآنی) و عملکردهای شناختی (به عنوان شاخص‌های علمی) رابطه‌ای وجود دارد یا خیر.

این دو مثال نشان می‌دهد چگونه می‌توان از روش‌های علوم تجربی (مثل روانشناسی آزمایشی) برای بررسی مفاهیم قرآنی استفاده کرد. چگونه می‌توان به بررسی علمی گزاره‌های قرآنی پرداخت که در علوم معاصر کمتر مورد توجه قرار گرفته‌اند و نیز چگونه می‌توان به غنی‌سازی دانش سلامت با استفاده از مفاهیم قرآنی دست یافت. یکی از نمونه‌های جالب توجه در این زمینه، بحث علمی درباره مصرف الکل است. در این رابطه، دو آیه مهم قرآن کریم (آیات 90 و 91 سوره مائده) وجود دارد که به بررسی علمی آنها می‌پردازیم.

یافته‌های پزشکی جدید درباره مصرف الکل

مطالعه کوهورت دانمارکی (2018) با نمونه‌ای حدود 108 هزار نفر و مدت پیگیری 14 سال نشان داد مصرف کم الکل اگرچه ممکن است خطر نارسایی قلبی را کاهش دهد، اما همین مقدار کم نیز خطر فیبریلاسیون دهلیزی را افزایش می‌دهد. مقاله بسیار مهمی در مجله معتبر لنست (2018) منتشر شد که نشان می‌داد میزان ایمن مصرف الکل برای سلامتی، صفر است. این یافته شباهت قابل توجهی با آیات قرآنی دارد که از اساس مصرف الکل را نهی کرده‌اند. جالب اینکه این نتیجه در کانال علمی «سانتومتریکس»(مدیریت آقای دکتر محمدی) نیز انعکاس یافته بود.

مطالعه ما درباره الکل و سلامت روان در سالمندان 

با همکاری تیمی از متخصصان به بررسی رابطه سابقه مصرف الکل و اختلالات روانی در سالمندان پرداختیم. یافته‌های این پژوهش نشان داد ارتباط معنادار بین مصرف الکل و اختلالات روانی در سالمندان وجود دارد و بیماران با سابقه مصرف الکل، مشکلات روانی بیشتری دارند. این یافته با تصور برخی که معتقدند مصرف الکل در سنین بالا مفید است، در تضاد بود.

ارتباط الکل و قمار از منظر علمی

نکته جالب توجه در آیات قرآن، ذکر الکل در کنار قمار است. حداقل 10-15 مطالعه معتبر جهانی رابطه معنادار بین الکل و قمار را تأیید کرده‌اند. این دو رفتار پرخطر اغلب همراه هم دیده می‌شوند و اثرات منفی تشدیدکننده‌ای دارند و آسیب‌های روانی و اجتماعی ناشی از این دو رفتار بسیار مشابه است. یافته‌های علمی جدید کاملاً با دیدگاه قرآن درباره مضر بودن هر مقدار مصرف الکل همخوانی دارد، همچنین ارتباط الکل و قمار که در قرآن به آن اشاره شده، امروزه به خوبی توسط مطالعات علمی تأیید شده است که این نمونه‌ها نشان می‌دهد چگونه می‌توان با روش‌های علمی جدید، به درک عمیق‌تری از آیات قرآن دست یافت. 

در همین خصوص می‌توان در آینده به پژوهش در مورد بررسی مکانیسم‌های عصبی-روانی ارتباط الکل و قمار، مطالعات طولی‌مدت درباره اثرات مصرف الکل در سنین مختلف و پژوهش‌های بین‌فرهنگی درباره الکل و سلامت روان پرداخت. 

در اینجا، نمونه‌هایی از ارتباط یک‌سویه بین مفاهیم قرآنی و علوم سلامت ارائه می‌شود. در این رویکرد، ابتدا یک مفهوم یا مسئله در قرآن شناسایی می‌شود، سپس با استفاده از روش‌های تجربی (اکسپریمنتال) موجود در علوم سلامت، این مفهوم مورد بررسی و تحلیل قرار می‌گیرد. به‌عنوان مثال، تا زمانی که مضرات قمار به‌صورت علمی تبیین نشود، درک دقیق و معنادار آیات مرتبط با آن امکان‌پذیر نخواهد بود. بنابراین، پژوهش‌های تجربی هستند که به مفاهیم قرآنی معنا می‌بخشند و آن‌ها را به‌صورت روش‌مند و علمی قابل‌درک می‌کنند.

حال به گونه دوم ارتباط می‌پردازیم؛ یعنی زمانی که از علوم سلامت به سمت قرآن حرکت می‌کنیم. در این حالت، یک ایده یا مفهوم در علوم سلامت مطرح است و سپس به بررسی دیدگاه قرآن در این زمینه پرداخته می‌شود. در اینجا، بینش اصلی از قرآن به دست می‌آید، در حالی که در گونه قبلی، این بینش از علوم سلامت نشئت می‌گرفت.

ضرورت دریافت بینش قرآنی

با توجه به تفاوت‌های فرهنگی و تاریخی، نگرش‌ها و انگاره‌های ما در طول زمان دچار تحول شده‌اند. به‌عنوان مثال، آیا مفهوم «ایمان» در ذهن ما امروز دقیقاً با تعریف قرآنی آن یکسان است؟ احتمالاً خیر. بنابراین، در اینجا هدف، انجام کاری متفاوت است.

مقالات متعددی در حوزه قرآن و سلامت نوشته شده‌اند که عمدتاً در این دسته جای می‌گیرند، اما بینش جدیدی از قرآن ارائه نمی‌کنند. به‌ عبارت دیگر، این مقالات صرفاً مفاهیم موجود در علوم سلامت را با آیات قرآن تطبیق می‌دهند، بدون آنکه ارزش افزوده قابل‌ توجهی ایجاد کنند یا به یافته‌ای جدید دست یابند.

در همین خصوص مقاله «مفهوم‌شناسی سلامت از دیدگاه قرآن و حدیث» ارائه شده است. این مقاله از حوزه سلامت آغاز می‌کند و سپس به بررسی مفهوم سلامت در قرآن می‌پردازد. در نهایت، نتیجه می‌گیرد که سلامت معنوی در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است. با این حال، این یافته‌ها چندان جدید نیستند و صرفاً به تطبیق مفاهیم موجود بسنده کرده‌اند.

مقاله ساختار مفهومی سلامت معنوی در منابع اسلامی نیز در همین زمینه است. یافته‌های این پژوهش شامل نسبی بودن سلامت معنوی، جامعیت مفهوم سلامت، و سه‌بعدی بودن آن است. با این حال، این نتایج نیز عمدتاً تکراری هستند و تنها به جمع‌آوری و تطبیق مفاهیم پرداخته‌اند، بدون آنکه بینش جدیدی ارائه دهند.

برخی از پژوهش‌ها با انتخاب نادرست روش، به بیراهه می‌روند. به‌عنوان مثال، برای بررسی تأثیر آموزه‌های قرآن بر سلامت روان، روش کتابخانه‌ای یا مروری کافی نیست. در چنین مواردی، باید از روش‌های تجربی مانند پرسشنامه، مصاحبه، یا حتی اسکن مغزی استفاده کرد. در حالی که برخی مقالات صرفاً با استناد به آیات و روایات سعی در اثبات تأثیر تلاوت قرآن بر سلامت روان دارند، این روش از پایه نادرست است و نمی‌تواند ارزش علمی داشته باشد.

بنابراین در حرکت از قرآن به سمت سلامت، باید از روش‌های تجربی علوم سلامت استفاده کرد؛ در حرکت از سلامت به سمت قرآن، باید از روش‌های قرآن‌پژوهانه (تفسیری، زبان‌شناسی، تاریخی) بهره برد و انتخاب روش مناسب، کلید دستیابی به ارزش افزوده و بینش جدید در این حوزه است.

این نکته ضروری است که در پژوهش‌های بین‌رشته‌ای قرآن و سلامت، به‌ جای تکرار مفاهیم موجود، به دنبال کشف افق‌های جدید و ارائه دیدگاه‌های نو باشیم.

در ادامه بحث به بررسی نقش ایمان در سلامت روان با رویکردی بین‌رشته‌ای (قرآن و علوم سلامت) می‌پردازم. ابتدا با استناد به پژوهش‌های تجربی، تأثیر ایمان بر بهبود سلامت روان و جسم (مانند مطالعات مرتبط با سرطان) تحلیل می‌شود. سپس، با مراجعه به قرآن، تعریف عمیق‌تری از ایمان ارائه می‌شود تا ارزش افزوده‌ای برای مطالعات تجربی ایجاد شود.  

تأثیر ایمان در درمان سرطان

مطالعات متعددی در حوزه روان‌شناسی سلامت نشان داده‌اند که ایمان می‌تواند تأثیر مثبتی بر کاهش استرس، افزایش تاب‌آوری و حتی بهبود فرآیند درمان بیماری‌هایی مانند سرطان داشته باشد. به‌ عنوان مثال، پژوهش‌های پروفسور ربکا جرال (مدیر برنامه‌های سرطان در یک مؤسسه معتبر آمریکایی) نشان می‌دهد که بیمارانی که از باورهای مذهبی قوی برخوردارند، در مواجهه با چالش‌های بیماری، امیدواری و آرامش بیشتری تجربه می‌کنند. این یافته‌ها مبتنی بر روش‌های تجربی (مانند پرسشنامه، مصاحبه و ارزیابی‌های بالینی) هستند و به‌ صورت علمی تأیید شده‌اند. 

البته در اینجا، پژوهش‌های تجربی به‌تنهایی کافی نیستند، زیرا مفهوم ایمان در قرآن ابعاد عمیق‌تری دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. در آیات قرآن (مانند آل عمران:۷ و انفال:۲)، ایمان به‌عنوان باوری فراتر از استدلال‌های صرف عقلی مطرح می‌شود. به‌ عنوان مثال، در داستان حضرت موسی و خضر (کهف:۶۰-۸۲)، خضر از موسی می‌خواهد در مواردی که درک عقلی کافی نیست، به او ایمان داشته باشد. این نشان‌دهنده آن است که ایمان، مکمل عقل است و در جایی که یقین علمی وجود ندارد، نقش کلیدی ایفا می‌کند.  

قرآن در آیات ۸۰-۸۲ سوره انعام اشاره می‌کند که ایمانِ آلوده به ظلم (مانند پیروی از طاغوت) هرچند ممکن است به ظاهر آرامش موقت ایجاد کند، اما در نهایت موجب اضطراب و ناامنی می‌شود. این نگاه قرآنی می‌تواند در پژوهش‌های تجربی سلامت روان مورد توجه قرار گیرد؛ به‌ویژه در بررسی تفاوت‌های بین «ایمان الهی» و «وابستگی‌های کاذب».  

رابطه ایمان و خودکنترلی 

برخی پژوهش‌ها تلاش کرده‌اند مفاهیم روان‌شناسی مانند «خودکنترلی» را با آیات قرآن مرتبط سازند (مانند نقش روزه، حیا، صبر و خوف از خدا). اما اغلب این مطالعات صرفاً به تطبیق سطحی اکتفا کرده‌اند. در حالی که قرآن ابعاد عمیق‌تری را مطرح می‌کند. در داستان حضرت یوسف، مسئله «حیا» تنها یک مفهوم اخلاقی نیست، بلکه به «وفاداری در امانت» و «پرهیز از خیانت حتی در غیاب ناظر» اشاره دارد (یوسف:۵۲). این نگاه، خودکنترلی را به سطحی بالاتر (کنترل درونی مبتنی بر تقوا) ارتقا می‌دهد.  

ضرورت تلفیق روش‌های تجربی و قرآنی 

بنابراین در حرکت از علوم سلامت به سمت قرآن، باید از روش‌های تفسیری و زبان‌شناختی برای کشف لایه‌های معنایی عمیق‌تر استفاده کرد. در حرکت از قرآن به سمت سلامت، باید از روش‌های تجربی (مانند مطالعات میدانی و عصب‌شناسی) برای سنجش تأثیر آموزه‌های قرآنی بهره برد. 

ارزش افزوده پژوهش‌های قرآنی در این است که می‌توانند چارچوب‌های مفهومی جدیدی مانند تمایز ایمان/یقین یا تعریف عمیق‌تر خودکنترلی را به علوم سلامت ارائه دهند، نه صرفاً تأیید مفاهیم موجود. این رویکرد دوسویه، هم به غنای مطالعات روان‌شناسی دینی کمک می‌کند و هم تفسیر قرآن را با نیازهای معاصر پیوند می‌زند.

خیانت در امانت به عنوان محور کلیدی در سوره یوسف

سوره یوسف با رویکردی نظام‌مند به مسئله امانت‌داری و خیانت می‌پردازد که می‌توان آن را به عنوان الگوی جامع خودکنترلی در قرآن تحلیل کرد. این محوریت در سه سطح قابل بررسی است: خیانت برادران یوسف در امانت پدر (یوسف:۸-۱۰)؛ خیانت زلیخا و همسران عزیز مصر در حریم خانواده (یوسف:۲۳-۳۲) و وفاداری یوسف در مسئولیت خزانه‌داری مصر علی‌رغم امکان سوءاستفاده (یوسف:۵۴-۵۵)

این سلسله روایات نشان می‌دهد که خودکنترلی در قرآن صرفاً به سطح فردی محدود نیست، بلکه شبکه‌ای از مسئولیت‌های اجتماعی را در بر می‌گیرد که نیازمند کنترل درونی مبتنی بر تقوا است.

یکی از بهترین و شاخص‌ترین نمونه‌های خودکنترلی در قرآن عبادالرحمان هستند که ویژگی اصلی آنها این است که بر خود کنترل دارند و وقتی فرد جاهلی آنها را با الفاظ زشت خطاب قرار می‌دهد آنها با واژه سلام او را خطاب قرار می‌دهند؛ یعنی علی‌رغم اینکه دیگران به آنها اهانت می‌کنند، عبادالرحمان در مقابل فقط برای آنها امنیت به ارمغان می‌آورند. یعنی برخی از آیات قرآن مستقیماً از خودکنترلی صحبت نمی‌کنند اما از برجسته‌ترین نمونه‌های خودکنترلی هستند.

تعامل دوسویه میان‌رشته‌ای در مطالعات قرآن و سلامت

در اینجا ارتباط دوسویه بین مطالعات قرآنی و علوم سلامت شکل می‌گیرد که به حل مسئله به‌صورت طرفینی و نه یک‌جانبه منجر می‌شود. به عبارت دیگر، چالش‌های هر دو حوزه دین و علم در تعامل با یکدیگر مورد توجه قرار می‌گیرند و از طریق پژوهش‌های تلفیقی حل می‌شوند.

در اینجا می‌خواهم به بررسی رویکرد دوسویه در مطالعه مفاهیم قرآنی مانند ایمان بپردازم. این روش مطالعه به ما امکان می‌دهد از دو منظر متفاوت ولی مکمل به موضوع نگاه کنیم. از یکسو با رویکرد قرآنی و از سوی دیگر با روش‌های تجربی علوم سلامت.

در مورد ایمان، ابتدا به سراغ قرآن می‌رویم و با روش‌های تفسیری و زبان‌شناختی به تحلیل این مفهوم می‌پردازیم. برای مثال، تمایز میان «ایمان» و «یقین» را بررسی می‌کنیم و اینکه چگونه قرآن این دو مفهوم را از هم تفکیک می‌کند و چه ویژگی‌های منحصر به فردی برای هر کدام قائل است. این تحلیل قرآنی به ما کمک می‌کند تعریف دقیق‌تری از ایمان به دست آوریم که فراتر از برداشت‌های عرفی و عمومی است.

سپس این تعریف قرآنی را به حوزه علوم سلامت می‌بریم. در اینجا می‌توانیم پژوهش‌های تجربی طراحی کنیم که تأثیر این نوع خاص از ایمان با همان ویژگی‌هایی که از قرآن استخراج کردیم را بر سلامت روان بسنجند. مثلاً می‌توانیم بررسی کنیم افرادی که این نوع ایمان قرآنی را دارند، در مواجهه با بیماری‌های سخت مانند سرطان چه واکنش‌های روان‌شناختی متفاوتی از خود نشان می‌دهند.

نکته جالب اینجاست که این فرآیند یک چرخه پویا ایجاد می‌کند. یافته‌های پژوهش‌های تجربی می‌توانند بار دیگر به حوزه قرآن‌پژوهی بازگردند و سؤالات جدیدی برای بررسی‌های عمیق‌تر متون دینی ایجاد کنند. این همان چیزی است که به آن «چرخه هرمنوتیکی» می‌گوییم؛ تعاملی که دائماً دانش ما را در هر دو حوزه ارتقا می‌دهد.

این رویکرد دوسویه فقط محدود به ایمان نیست. در مورد سلامت معنوی هم می‌توانیم همین روش را به کار بگیریم. وقتی قرآن از مفاهیمی مانند «معناداری زندگی» یا «همبستگی اجتماعی» صحبت می‌کند، این مفاهیم می‌توانند به حوزه روان‌شناسی سلامت وارد شوند و چارچوب‌های نظری جدیدی ایجاد کنند.

حتی در مورد موضوعی مثل شادکامی هم این روش کاربرد دارد. ابتدا باید ببینیم قرآن چه تعریفی از شادی (فرح) ارائه می‌دهد و انواع آن را از هم تفکیک کنیم. سپس می‌توانیم بررسی کنیم که آیا این نوع خاص از شادی که قرآن توصیف می‌کند، تأثیر متفاوتی بر سلامت روان دارد یا خیر. اینجاست که پژوهش‌های تجربی می‌توانند به فهم عمیق‌تر ما از مفاهیم قرآنی کمک کنند و در عین حال، چارچوب‌های نظری روان‌شناسی را نیز غنی‌تر سازند.

این تعامل دوسویه بین قرآن و علوم سلامت، هم از افتادن در دام تقلیل‌گرایی علمی جلوگیری می‌کند (یعنی تبدیل مفاهیم عمیق دینی به متغیرهای ساده روان‌شناختی) و هم به تولید دانش بومی در حوزه روان‌شناسی دینی کمک می‌کند. در واقع، این روش به ما امکان می‌دهد هم به عمق مفاهیم دینی وفادار بمانیم و هم از روش‌های علمی روز برای سنجش تأثیرات آنها استفاده کنیم.

انتهای پیام
captcha