به گزارش خبرنگار ایکنا، ششمین جلسه از دوره آموزشی «دومین مدرسه رمضانی شفاء: گذری بر یافتههای علمی الهیات سلامت» به همت اندیشکده حکمت طبیعی و الهیات سلامت دانشگاه امام صادق(ع) و مؤسسه مطالعات تاریخ پزشکی و طب ایرانی و مکمل دانشگاه علوم پزشکی ایران، با حمایت دفتر طب ایرانی و مکمل وزارت بهداشت، با همکاری فرهنگستان علوم پزشکی ایران، با حضور حجتالاسلام مسعود آذربایجانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با عنوان «کنشها و تعارضات معنوی» در بستر اسکایروم برگزار شد که مطالب مطرح شده در این نشست را با هم میخوانیم.
در تعریف معنویت باید گفت آنچه قطعی است، این است که معنویت در تقابل با نگاه مادیِ دنیوی و انحصار بر نگاه طبیعتگرا و خودمحورانه قرار دارد. از منظر اسلامی نیز، با مراجعه اجمالی به قرآن کریم، این امر به وضوح قابل درک است. در این دیدگاه، محور و کانون معنویت، ذات مقدس خداوند سبحان است که زمینهساز تعالی و رشد معنوی انسان است.
با توجه به این مقدمات، معنویت از نگاه ما را میتوان اینگونه تعریف کرد: حرکت ارادی و وجودی انسان به فراسوی مادیت، خودمحوری و موقعیتگرایی در ابعاد بینشی، گرایشی و کنشی، به گونهای که جهت این حرکت و سیر صعودی به سوی خداوند به عنوان مبدأ، مرکز و مقصد هستی باشد. این مسیر، زمینهساز تجربهای عمیق و باطنی در زندگی انسان خواهد بود.
نکات کلیدی این تعریف شامل این موارد است: معنویت به مثابه فراروی است. معنویت نوعی گذار آگاهانه از «درخودماندگی» و محدودیتهای وجودی است. این فراروی، ارادی و مبتنی بر کنشگری فعال انسان است و مستلزم گسترش وجودی و ظرفیت درونی او است.
این حرکت از سه عامل اساسی آغاز میشود: مادیت که فراتررفتن از محاسبات صرفاً مادی در ابعاد فکری، عاطفی و عملی است؛ خودمحوری که گذار از تعلقات فردی و منیتها به سوی ارزشهای متعالی است و موقعیتگرایی که عبور از تعاریف اعتباری و اجتماعی که هویت انسان را محدود میسازد، است.
در نگاه اسلامی، برخلاف رویکردهای سکولار به معنویت (مانند «معنویتهای بدون دین» یا «Spiritual But Not Religious»)، مقصد این حرکت، وجود مقدس خداوند است که هم مبدأ، هم مرکز و هم مقصد هستی به شمار میرود. این حقیقت در آیهٔ «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» (سوره بقره آیه ۱۵۶) به روشنی بیان شده است.
این فراروی، زمینهساز تجربهای عمیق و درونی از حس معنویت است که با سلامت معنوی در آموزههای دینی پیوند میخورد. سلامت معنوی در آیات و روایات، به مثابه تعالی وجودی انسان در مسیر قرب به خداوند تعبیر شده است.
با تأمل در متون دینی و روایی، درمییابیم که همانگونه که علم پزشکی متولی سلامت جسمانی انسانهاست، دین و معارف الهی نیز عهدهدار سلامت معنوی بشر است. این تشابه وظیفه در حدیث نبوی «العِلمُ عِلمانِ: عِلمُ الأبدانِ و عِلمُ الأدیانِ» به وضوح قابلردیابی است.
امیرالمؤمنین علی(ع) در نهجالبلاغه، پیامبر اکرم(ص) را به عنوان «طبیب دوّار بطبه» توصیف میکنند؛ پزشکی سیار که با داروهای معنوی خود به درمان دردها و رنجهای روحانی مردم میپردازد. این تشبیه گویا نشاندهنده آن است که همچون پزشک که به معالجه جراحات جسمانی میپردازد، پیامبر(ص) نیز به عنوان طبیب روحانی، آسیبهای معنوی بشر را تشخیص داده و با نسخههای الهی خود به درمان آنها همت میگمارد.
نکته قابلتأمل دیگر این است که در متون روایی، از گناه و معصیت به «بیماری» و از توبه و استغفار به «دارو» تعبیر شده است. این استعارههای پزشکی در بیانات معصومین(ع)، مانند فرمایش امام علی(ع) که استغفار را داروی دردها میدانند، مؤید این دیدگاه است که میتوان ادیان الهی بهویژه اسلام را متولی اصلی سلامت معنوی انسانها دانست.
در این راستا، متون ارزشمندی مانند «طب روحانی» زکریای رازی تدوین شدهاند که گواهی بر این مدعاست. در قرآن کریم نیز، واژه «سلام» به عنوان دالّ مرکزی سلامت معنوی مطرح شده است. این واژه در معانی متعددی به کار رفته که همگی بر سلامت و تعالی دلالت دارند از جمله: سلام به معنای امنیت، آرامش و عاریبودن از عیب و نقص، دارالسلام (بهشت) به عنوان جایگاه سلامت مطلق، سلام به عنوان یکی از اسماء الهی به معنای عافیتبخش، سلام به معنای درود و تحیت الهی بر بندگان صالح و نوید سلامت معنوی به انبیا و اولیای الهی مطرح شده است.
قرآن کریم در آیات متعددی مانند «سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِیمٍ» (سوره یس آیه 58) و «سَلَامٌ عَلَی نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ» (سوره صافات آیه 79)، بهشت را محل سلامت مطلق معرفی میکند؛ جایی که از هرگونه مرگ، بیماری، فقر، غم و اندوه مبراست. این سلامت تنها محدود به جهان آخرت نیست، بلکه انسانهای صالح میتوانند در همین دنیا نیز طعم آن را بچشند.
شب قدر که با «سلام» ختم میشود، نمادی از گذر از ظاهر به باطن عالم و رسیدن به بهشت معنوی در درون انسان است. همانگونه که شعرا گفتهاند: «من که امروزم بهشت نقد حاصل میشود/ وعده فردای زاهد را چرا باور کنم». این بیت گویای آن است که بهشت حقیقی در عمق وجود انسانهای صالح تحقق مییابد و در جهان آخرت تنها به ظهور کامل میرسد. بنابراین، سلامت معنوی در اسلام مفهومی همهجانبه است که هم حیات دنیوی و هم سعادت اخروی را در بر میگیرد.
در ادامه بررسی ابعاد سلامت معنوی، با عبور از مفهوم «سلام» به مفاهیم عمیقتری مانند «حیات طیبه» و «قلب سلیم»میرسیم که شبکه معنایی غنیتری از سلامت معنوی را ترسیم میکنند. این مفاهیم در واقع سطوح مختلف تحقق سلامت معنوی را نشان میدهند:
در آیه «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً» (سوره نحل آیه97) حیات طیبه به عنوان زندگی پاک و الهی معرفی شده که شرط لازم برای نیل به سلامت معنوی است. این حیات طیبه شامل عناصر متعددی است: کلمه طیبه، زوج طیب، مسکن طیب و ... که منظومهای کامل از زندگی معنوی را تشکیل میدهند.حیات طیبه در واقع مرحله گذار از زندگی مادی به زندگی معنوی است که در آن تمام شئون زندگی انسان تحت تأثیر ایمان و عمل صالح قرار میگیرد.
در آیه «يَوْمَ لَا يَنفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ(88) إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» (سوره شعراء آیات 88-89) قلب سلیم به عنوان نهایت سلامت معنوی معرفی شده است. طبق روایات، قلب سلیم عبارت است از باطن انسانی که از تمام آفات اعتقادی (شرک، شک، کفر)، اخلاقی (حسد، نفاق) و عملی (گناهان) پاک شده باشد.نمونه بارز قلب سلیم در قرآن حضرت ابراهیم(ع) است که به عنوان «أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» در این مسیر معرفی شده است.
اما فرآیند تحقق سلامت معنوی یک سیر تکاملی دارای مراحل زیر است:
الف) مرحله تزکیه و پالایش: «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَكَّاهَا» (شمس:9) که شامل پیشگیری در سه سطح: پیشگیری اولیه یعنی عدم نفوذ گناه به دل، دوم پیشگیری ثانویه شامل درمان به موقع خطاها و سوم پیشگیری ثالثیه شامل جراحی معنوی (توبه اساسی) است.
ب) مرحله حیات طیبه نیز شامل ایجاد منظومه زندگی پاک در تمام ابعاد، استقامت در این مسیر که منجر به تقوا میشود و تقوا به عنوان نیروی محافظ سلامت معنوی است.
ج) مرحله قلب سلیم نیز شامل رسیدن به مرحله رضوان الهی، تحقق بهشت درونی (بهشت نقد) و تجلی این بهشت باطنی در آخرت است.
رضایت الهی به عنوان شاخص راهبردی سلامت معنوی در سه بعد اصلی شناخت معنوی (بینش الهی)، عواطف معنوی (ارتباط قلبی با خدا) و کنش معنوی (عمل صالح) مطرح هستند.
اما سلامت معنوی چه نتایجی در پی دارد؟ در این خصوص باید گفت نتایج سلامت معنوی شامل «ثمرات درونی: آرامش، نورانیت، بصیرت»، «ثمرات بیرونی: رفتارهای الهی و اجتماعی» و «نتیجه نهایی: وصول به دارالسلام ابدی» است. بنابراین سلامت معنوی در اسلام یک فرآیند پویا و چندبعدی است که از تزکیه آغاز شده، در حیات طیبه متجلی و به قلب سلیم منتهی میشود. این سیر تکاملی هم جنبه فردی دارد و هم آثار اجتماعی، و در نهایت به تحقق انسان کامل میانجامد که نمونههای عینی آن در زندگی انبیاء و اولیای الهی قابل مشاهده است.
با توضیحات ارائه شده اکنون وارد بحث تعارضات و کشمکشهای معنوی میشویم.
این بحث را با یک مثال از «کنث پارگامنت» آغاز میکنم. پارگامنت یکی از بزرگترین روانشناسان معاصر ماست که در زمینه بحث معنویت و روانشناسی کارها و آثار متعددی دارد. وی مطرح میکند که مراجعی به نام جورج فلوید که ۵۸ ساله بود داشت. این فرد عزیزانش را از دست داده بود و به همین دلیل با مشکلات روحی و روانی شدیدی مواجه بود. زمانی که از جورج پرسیدم دردناکترین تجربههای زندگی تو چه بوده است؟ پاسخ داد: چرا خداوند من را در این جهنم قرار داده و برای من بدبختی را انتخاب کرده است در حالی که در جامعه جوانانی هستند که جرایمی را مرتکب میشوند ولی سالم و زنده هستند و خوب زندگی میکنند. وی افزود این خدا کیه؟ چگونه این خدا را عبادت کنم؟ اگر این خدا هست چرا من را دوست ندارد و من هم این خدا را گویا دوست ندارم و احساس خشم و ناراحتی نسبت به او پیدا کردهام؟ از هر طریقی به جورج آسیب وارد شده بود و از نظر اجتماعی و فیزیکی وضعیت بدی داشت اما بزرگترین ضربه از نظر معنوی به او وارد شده بود و جورج با خود تنازع و کشمکش معنوی داشت.
مورد دوم که باز میخواهم به صورت عینی و تجربی مطرح کنم مربوط به تحقیقی در خصوص مهمترین پرسشها، کشمکشها و چالشهای معنوی بیماران سرطانی است. تحقیقی که توسط موسویزادگان و همکاران روی بیماران سرطانی انجام شد، نشان داد که این افراد با پرسشهای عمیق معنوی دست و پنجه نرم میکنند. بسیاری از بیماران با صدایی لرزان میپرسیدند: چرا من؟ چرا با اینکه همیشه به وظایف دینیام عمل کردهام، باید این درد و رنج را تحمل کنم؟ برخی با دیدن رنج کودکان از درد بیشتری رنج میبردند و مطرح میکردند که عدالت خدا کجاست وقتی کودک معصومی چنین دردهایی را تحمل میکند؟
این بیماران اغلب درگیر تردیدهای سنگینی بودند: آیا این بیماری مجازاتی از طرف خداست؟ یا چرا با وجود همه دعاهایم، بهبودی حاصل نمیشود؟ برخی حتی به سحر و جادو یا چشمزخم به عنوان دلیل بیماریشان فکر میکردند. عمیقترین درد آنها این بود که نمیتوانستند در این شرایط سخت، آن ارتباط گرم و صمیمی سابق را با خدا احساس کنند.
وقتی مشکلات زندگی آنقدر سنگین میشوند که فرد شروع به زیر سوال بردن باورهای اصلیاش میکند، چه درباره خدا، چه درباره پیامبران و اولیای الهی، یا حتی درباره اعمال دینی مثل نماز و روزه و ...، به طوری که این تردیدها آرامش روحی او را برهم میزند، به آن کشمکش معنوی میگویند. در روانشناسی از این حالت با عنوان «اسپریچوال استراگل» یاد میشود.
کشمکشهای معنوی انواع مختلفی دارد از جمله کشمکش با دیگران: مثل وقتی که بین فرد و خانوادهاش بر سر مسائل مذهبی اختلاف پیش میآید، یا وقتی کسی در یک گروه مذهبی احساس طردشدگی میکند. کشمکش با خود: زمانی که فرد مدام از خود میپرسد: آیا راهی که انتخاب کردهام درست است؟ این تردیدها مانند موریانهای به جان ایمان او میافتد و آرامشش را میگیرد و کشمکش با خدا: مثل مورد جورج فلوید یا بیماران سرطانی که مستقیم رابطهشان با خداوند دچار مشکل شده است. این عمیقترین و دردناکترین نوع کشمکش معنوی است.
این چالشها اگرچه بسیار دردناک هستند، اما بخشی طبیعی از زندگی معنوی بسیاری از افرادند، به ویژه وقتی با مصیبتهای بزرگ روبرو میشوند. مهم این است که بدانیم این پرسشها و تردیدها میتوانند در نهایت به رشد عمیقتر معنوی منجر شوند.
در ادامه بررسی چالشهای معنوی، به نمونههای جالبی از این کشمکشها در متون دینی برمیخوریم. قرآن کریم و روایات معصومین(ع) به خوبی این بحرانهای روحی را به تصویر کشیدهاند: وقتی خداوند به فرشتگان خبر داد میخواهد در زمین جانشینی قرار دهد، آنها با تعجب پرسیدند: «آیا کسی را در زمین قرار میدهی که فساد کند و خونریزی کند؟» (بقره:۳۰). این پرسش اگرچه به ظاهر ساده مینماید، اما به گفته برخی مفسران، نوعی اعتراض محسوب میشود؛ چرا که بعداً فرشتگان برای همین پرسش خود استغفار کردند. این نشاندهنده آن است که حتی موجودات ملکوتی نیز گاهی در درک حکمت الهی دچار تردید میشوند.
پس از طوفان سهمگین، وقتی پسر نوح از سوار شدن بر کشتی امتناع کرد و غرق شد، نوح(ع) با اندوه به درگاه خداوند عرض کرد: «پروردگارا پسرم از خاندان من است» (سوره هود آیه ۴۵). این در حالی بود که خداوند پیشتر وعده نجات به خانواده نوح داده بود. پاسخ خداوند به نوح تند بود: «ای نوح او از اهل تو نیست». این گفتوگو نشاندهنده یک کشمکش عمیق معنوی است؛ وقتی انتظارات ما از خداوند با واقعیتهای زندگی در تضاد قرار میگیرد. نوح(ع) پس از این ماجرا به اشتباه خود پی برد و طلب بخشش کرد.
وقتی فرشتگان برای عذاب قوم لوط آمدند و به ابراهیم(ع) خبر فرزنددار شدن دادند، ابراهیم(ع) پس از اطمینان از این بشارت، نگران سرنوشت قوم لوط شد و شروع به شفاعت برای آنها کرد (سوره هود آیات۷۴تا۷۶). این اصرار ابراهیم(ع) تا جایی پیش رفت که خداوند به او فرمود: «ای ابراهیم! از این [درخواست] دست بردار که فرمان پروردگارت صادر شده است». جالب اینجاست که قرآن این رفتار ابراهیم را نشانه مهربانی و خیرخواهی او میداند، نه نافرمانی.
این نمونهها نشان میدهد که کشمکشهای معنوی امری طبیعی در مسیر رشد ایمانی هستند، حتی برای انبیاء و فرشتگان نیز پیش میآیند، میتوانند به شرط پذیرش اراده الهی، به تقویت ایمان بینجامند و نشانه عمق رابطه با خداوند هستند، نه ضعف ایمان.همانطور که در زندگی امروزی نیز شاهد هستیم، این چالشها زمانی ارزشمند میشوند که فرد را به تفکر عمیقتر و رابطه صادقانهتر با خداوند سوق دهند.
همچنین وقتی یعقوب(ع) پس از سالها فراق یوسف، در آستانه نابینایی و مرگ قرار گرفت، با وجود علم به زنده بودن یوسف، خطاب به فرزندانش فرمود: «إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ؛ من تنها غم و اندوهم را به خدا شکایت میبرم» (یوسف:۸۶). این بیان نشاندهنده یک کشمکش درونی عمیق است؛ با وجود علم به مصلحت الهی، درد فراق برای این پیامبر بزرگ غیرقابل تحمل بود.
داستان ایوب(ع) که در قرآن به اختصار آمده، در متون دیگر با جزئیات بیشتری بیان شده است. وقتی ایوب(ع) با از دست دادن فرزندان، سلامتی و تمام داراییهایش مواجه شد، با دعایی پراحساس به درگاه خداوند عرض کرد: «أَنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ؛ به راستی که مرا آسیب رسیده است و تو مهربانترین مهربانانی»(سوره انبیاء:۸۳). این دعا نشاندهنده یک گفتوگوی صادقانه با خداوند در اوج رنج و سختی است.
در جنگ بدر نیز وقتی پیامبر(ص) با سپاه اندک مسلمانان در برابر دشمن مجهز قرار گرفت، با حالتی تضرعآمیز دستها را به سوی آسمان بلند کرد و عرض کرد: «خدایا! اگر این گروه مؤمن هلاک شوند، دیگر کسی بر روی زمین تو را عبادت نخواهد کرد». این بیان که در منابع تاریخی مانند سیره ابن هشام آمده، نشاندهنده یک گفتوگوی صریح و بیپرده با خداوند در شرایط سخت است.
بنابراین حتی انبیای الهی در مواجهه با سختیها، احساسات و پرسشهای خود را صادقانه با خداوند در میان میگذاشتند. این گفتوگوها نه از سر بیایمانی، که نشانه عمق رابطه با خداوند بود و در همه این موارد، پس از گذر از بحران، ایمان قویتر و رابطه با خداوند عمیقتر شد و قرآن با نقل این رویدادها به ما میآموزد که بیان صادقانه احساسات و پرسشها در پیشگاه خداوند نه تنها مذموم نیست، بلکه بخشی از رشد معنوی است.
کشمکشهای معنوی میتوانند تحت تأثیر عوامل مختلفی شکل گیرند که به پنج دسته اصلی تقسیم میشوند:
۱. عوامل روانشناختی شامل: صفات شخصیتی خاص، اختلالات روانی مانند افسردگی و اضطراب، استرس و فشارهای روانی، فقدان اعتماد به نفس و ویژگیهای شخصیتی مانند خودشیفتگی.
۲. عوامل خانوادگی شامل: کیفیت رابطه والد-فرزندی، روابط زوجین و مشکلات زناشویی، شرایط کلی خانواده، تنشهای خانوادگی مانند طلاق و مشکلات اقتصادی و بیکاری.
۳. عوامل جمعیتشناختی شامل: سن (در جوانان شایعتر است)، وضعیت تأهل (در افراد مجرد بیشتر دیده میشود) و جنسیت (در زنان بیشتر از مردان مشاهده میشود).
۴. عوامل موقعیتی و محیطی شامل: ناملایمات گسترده مانند همهگیری کرونا، بیماریهای حاد یا مزمن، فقدان حمایت اجتماعی، میزان آزادی بیان و نوع حکومت (در جوامع دینی ممکن است بیشتر باشد).
۵. عوامل الهیاتی و معنوی شامل: تصور فرد از خدا (خداباوری)، نوع دلبستگی به خداوند، عدم درک حکمتهای الهی، احساسات و عواطف معنوی، احساس گناه یا حالت قبض روحی، دغدغه هدایت دیگران (به ویژه در انبیا و مصلحان)، نوع آموزشهای الهیاتی دریافتی و میزان تعصب یا رواداری دینی.
برای مواجهه سازنده با این چالشها میتوان به این اصول توجه کرد: اول: پذیرش اینکه مشکلات و سختیها جزئی جداییناپذیر از زندگی انسان هستند و در سنت الهی به عنوان امتحان و آزمون مطرح شدهاند. دوم: درک اهداف متعالی این آزمونها که شامل پرورش روحی انسان، غربالگری نیکوکاران از بدکاران و رسیدن به مقامات عالی معنوی است. سوم: اعتقاد به عدالت الهی و اینکه هرگونه ظلم و ستم از ساحت مقدس خداوند منزه است. چهارم: پذیرش محدودیتهای بشری در درک کامل حکمتهای الهی و طبیعی بودن بروز احساسات و عواطف انسانی در مواجهه با سختیها و پنجم: استفاده از دعا و مناجات به عنوان راهکاری برای بیان صادقانه احساسات و ایجاد ارتباط عمیقتر با خداوند. این ارتباط میتواند در قالبهای مختلفی مانند توبه، ندامت، اشک و آه، یا حتی احتجاج و استدلال عاشقانه بروز کند.
راهکارهای عملی نیز در این خصوص مطرح است از جمله: بیان احساسات و پرسشها در خلوت با خداوند، مطالعه سرگذشت انبیا و اولیای الهی برای الگوبرداری، تقویت صبر و استقامت در مواجهه با مشکلات، جستجوی معنا و حکمت در رخدادهای ناگوار و استفاده از مشاوره معنوی با افراد آگاه و متخصص. این رویکردها به فرد کمک میکند تا به جای انکار یا سرکوب کشمکشهای معنوی، آنها را به فرصتی برای رشد و تعالی روحی تبدیل کند.
در متون دینی، نمونههای متعددی از ارتباط صادقانه با پروردگار مشاهده میشود. در دعای ابوحمزه ثمالی، امام سجاد(ع) با بیانی استدلالی با خداوند مناجات میکنند و میفرمایند: «پروردگارا! تو خود فرمودهای که بندگانت را از درگاهت رد نمیکنی. من میدانم اگر ما را به جهنم بفرستی، دشمنت (شیطان) شاد میشود، و اگر به بهشت بفرستی، پیامبرت خوشحال میگردد، و میدانم که خوشحالی تو از شادی پیامبرت بیشتر است» این شیوه احتجاج و مناجات، الگویی ارزشمند برای ارتباط با معبود ارائه میدهد. همانگونه که حافظ شیرازی بیان میکند، رابطه عاشقانه با معبود ازلی و ابدی است. ما نیازمند او هستیم و او مشتاق شنیدن نجواها و التماسهای ماست، چنانکه در بسیاری از روایات نیز به این موضوع اشاره شده است.
در علوم روانشناسی دینی، مفهوم «مناسک عبور» به عنوان سازوکاری برای مواجهه با بحرانها مطرح است. این مناسک در فرهنگهای مختلف، از جمله میان سرخپوستان آمریکای جنوبی، به اشکال گوناگون وجود دارد. در سنت دینی ما نیز مراسم سوگواری، خاکسپاری و جلسات یادبود، کارکردی درمانی دارند و به افراد کمک میکنند تا از مرحله بحران عبور کنند. این آیینها با ایجاد فضایی برای ابراز طبیعی هیجانات و برقراری حمایت اجتماعی، تأثیری عمیق و پایدار بر سلامت روان افراد میگذارند. متأسفانه در برخی موارد شاهد فاصله گرفتن از این مناسک اصیل و جایگزینی آنها با روشهای سطحی مانند برخی موسیقیها هستیم که تنها تسکینی موقت و ناپایدار ارائه میدهند.
رویکرد شناختی در مواجهه با تعارضات معنوی، بر بازسازی باورها و نگرشهای فرد تأکید دارد. در این روش، توجه به حاکمیت قوانین طبیعت ضروری است. همانگونه که سقوط از ارتفاع موجب شکستگی استخوان میشود و بهبودی آن زمانبر است، بیماریهایی مانند سرطان نیز تابع قوانین طبیعی هستند. پذیرش این واقعیت که برخی رنجها ناشی از سازوکارهای طبیعی است، به کاهش تعارضات کمک میکند. همچنین، گلایه و شکایت مداوم نه تنها موجب تخفیف رنج نمیشود، بلکه با ایجاد آشفتگی روانی، بر دردها میافزاید. نکته مهم دیگر، تمایز نهادن بین «خود» و «بدن» است؛ آسیبی که به جسم وارد میشود، لزوماً به روح لطمه نمیزند، بلکه میتواند موجب پالایش و تعالی روح گردد. همانگونه که جبران خلیل جبران در کتاب «حمام روح» اشاره کرده، همانطور که بدن نیاز به شستوشو دارد، روح نیز نیازمند پالایش است. ماه مبارک رمضان با همه سختیهای ظاهری، فرصتی برای این پالایش روحی و زدودن زنگارهای نفسانی است.
دین به عنوان نظامی معنابخش، راهکارهای متعددی برای مواجهه با مشکلات ارائه میدهد. براساس پژوهشها، مؤمنان از پنج راهبرد اصلی استفاده میکنند: جستوجوی معنا در رخدادها، دستیابی به احساس کنترل از طریق توکل، کسب آرامش در پرتو ایمان، تقرب به پروردگار و تحول زندگی بر اساس ارزشهای معنوی.
مفهوم صبر در فرهنگ دینی ما، فراتر از تابآوری در روانشناسی است. صبر چهار مؤلفه اساسی دارد که شامل: انعطافپذیری، شجاعت، استقامت و خویشتنداری است. این ویژگیها از سه طریق کاهش فشارهای روانی، مدیریت هیجانات منفی و افزایش توانمندیها به فرد کمک میکنند. باور به حکمت و خیر نهفته در سختیها نیز موجب میشود فرد با رضایتمندی بیشتری با مشکلات مواجه شود.
در مواردی که تعارضات معنوی عمیق باشند، مداخلات تخصصی ضرورت مییابد. درمانگری معنوی با تمرکز بر سطوح عالی سلامت و پرداختن به امور قدسی، از سایر روشهای درمانی متمایز میشود. پژوهشگرانی مانند ریچاردز، برجین، میلر و پارگامنت در این زمینه نظریهپردازی کردهاند. دکتر جان بزرگی نیز در کتاب «درمان چندبعدی معنوی» مدلی مبتنی بر انسانشناسی قرآنی ارائه داده است. این مدل پنج مرحله دارد و بر اساس سازههای «خود الهی»، «عقل به عنوان تشخیصگر درونی» و «قلب به عنوان تصدیقکننده معنوی» طراحی شده است که اجرای این مدل نیاز به جلسات متعدد و تخصصی دارد.
انتهای پیام