کد خبر: 4276181
تاریخ انتشار : ۲۵ فروردين ۱۴۰۴ - ۰۷:۰۳
در نشست «معاویه آن‌گونه که بود» پاسخ داده شد

تصویرسازی تحولات پس از عثمان در سریال «معاویه» چقدر صحیح است

در سریالی که با عنوان «معاویه» در حال پخش است، سازندگان آن تمایل دارند تحولات پس از عثمان را به‌گونه‌ای خاص روایت کنند. در این سریال، چهره‌ای منفی از محمد بن ابی‌بکر و مالک اشتر نشان داده می‌شود، به‌طوری که این دو را به‌عنوان عناصر شورشی و عامل اصلی ایجاد ناآرامی معرفی می‌کنند. پرسش اینجاست؛ این تصاویر چقدر صحیح است؟ پاسخی که در نشست «معاویه آن‌گونه که بود» به این پرسش داده شد را در این مجال مرور می‌کنیم.

معاویه قسمت هشتمتاریخ اسلام، عرصه‌ای است که در آن روایت‌های گوناگون و گاه متناقض از شخصیت‌ها و وقایع، نقش مهمی در شکل‌دهی به باورها و تفکرات مختلف را بازی کرده است. از جمله شخصیت‌هایی که همواره محل نزاع و بحث میان مسلمانان بوده، معاویه بن ابی‌سفیان است. خوانش‌های مختلف از شخصیت و عملکرد معاویه، از دیدگاه او به‌عنوان یک سیاستمدار زیرک و صلح‌طلب تا نقدهای جدی بر نقش او در تحریف تاریخ و جعل احادیث، همگی نشان از پیچیدگی این شخصیت تاریخی دارند. در سال‌های اخیر، بازنمایی این شخصیت در آثار نمایشی، مانند سریال‌هایی که به تصویرگری معاویه و امام علی (ع) پرداخته‌اند، موجی از انتقادات و بحث‌های علمی و اجتماعی را برانگیخته است. این بازنمایی‌ها گاه با مستندات تاریخی فاصله داشته و شخصیت‌هایی همچون امام علی (ع) و یاران او را به شکلی غیرواقعی و جانبدارانه تصویر کرده‌اند.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمد مسجدجامعی، پژوهشگر دینی و عضو هیئت علمی دانشکده روابط بین‌الملل وزارت خارجه در سلسله گفت‌وگوهایی با عنوان «معاویه آن‌گونه که بود» به بررسی دوگانگی نگاه به شخصیت معاویه می‌پردازد.

مشروح بخش هشتم این گفت‌وگو که به همت پژوهشگران مؤسسه مطالعات راهبردی اسلام معاصر(مرام) و در آستانه شب‌های مبارک قدر انجام و به صورت آنلاین پخش شده است را با هم می‌خوانیم. در این گفت‌وگو  تلاش شده است با تحلیل مستندات تاریخی و ارائه دیدگاه‌های علمی، به بررسی چگونگی شکل‌گیری روایت‌ها و تلقی تاریخی درباره معاویه و عوامل تأثیرگذار در بازتولید این تلقی پرداخته شود.

اشاره: در بخش اول که با عنوان «معاویه آن‌گونه که بود» طی روزهای گذشته از نظرتان گذشت، اشاره شد که در نگاه اهل سنت، صحابه به دلیل همراهی با پیامبر اسلام، قداست خاصی دارند و معاویه نیز از این قاعده مستثنی نیست. با این حال، بررسی تاریخی نشان می‌دهد که تلقی امروزی از معاویه در گذشته وجود نداشته و بیشتر تحت تأثیر تحولات تاریخی و سیاسی پس از قرن سوم هجری شکل گرفته است. بخش دوم با عنوان «علل شکل‌گیری خوانش جدید از معاویه» تقدیم حضورتان شد. بخش سوم با عنوان «خوانش‌های جدید اهل سنت از معاویه تحت تأثیر چه عواملی است» خواندنی شد، بخش چهارم با عنوان «ابوسفیان چگونه «ابوسفیان» شد» از نظر محترمتان گذشت. بخش پنجم این گفت‌وگو با عنوان «عوامل شکل‌گیری شخصیت معاویه» تقدیم شما خوبان شد. مشروح بخش ششم این سلسله گفت‌وگو با عنوان «سیاست جنگ‌طلبی به جای درگیری‌های داخلی در سراسر شبه‌جزیره عربستان» خواندنی شد. بخش هفتم با عنوان «فامیل‌گرایی؛ رشد چشمگیر سیاسی و مالی امویان در دوران عثمان» تقدیم حضور شد و اکنون هشتمین قسمت از این نشست را با هم می‌خوانیم:

در بخش پیشین به بررسی تحولات سیاسی و اجتماعی دوران پس از پیامبر (ص) و نقش بنی‌امیه، پرداخته شده است. پس از فتح مکه، قریش با وجود اسلام آوردن، تلاش کردند در ساختار قدرت جدید نفوذ کنند و در سرکوب فتنه‌های متنبیان حضور فعالی داشتند. جنگ‌های داخلی و خارجی، ثروت هنگفتی را به مدینه منتقل کرد که منجر به تحولات اجتماعی در مناطق مسلمان و خصوصا مدینه شد. عمر، با وجود سیاست اقتدارگرایانه، نتوانست از تغییرات اجتماعی جلوگیری کند و قدرت به‌تدریج به بنی‌امیه رسید.

خلافت عثمان نقطه عطفی بود که حضور امویان در قدرت را تقویت کرد. او با انتصاب افراد خاندان خود، مانند معاویه در شام، نفوذ امویان را گسترش داد. معاویه با بهره‌گیری از بستر تمدنی شام، پایه‌های حکومت اموی را استوار کرد. 

پرسش _ لطفا در مورد دوره خلافت عثمان و شرایط جامعه در این دوره بیشتر توضیح دهید.

البته بسیاری از نکاتی که اشاره فرمودید را در جلسه گذشته به‌صورت اجمالی مطرح کرده بودم، اما این‌بار با بیانی دیگر و با تفصیل بیشتری آن‌ها را عرض می‌کنم.  

دوره‌ خلافت عثمان از دیدگاه عموم مورخان به دو بخش تقسیم می‌شود: بخش نخست که کم‌وبیش ادامه شرایط دوران خلیفه دوم است، البته با تفاوت‌هایی و بخش دوم که تفاوت‌های چشمگیری با بخش اول دارد. این تفاوت‌ها عوامل گوناگونی دارد. پیش‌تر نیز گفتم که در اواخر دوران خلافت عمر، با وجود رفتار اقتدارگرایانه او، دیگر مانند گذشته نمی‌توانست قدرت و نفوذ خود را اعمال کند؛ چراکه جامعه مدینه از درون دستخوش تغییر شده بود. این دگرگونی‌ها، که عمدتاً ریشه‌های مالی و اقتصادی داشت، باعث شد ثروت هنگفتی وارد جامعه کوچک و نوپای مدینه شود و شرایط را به‌کلی دگرگون سازد. عمده این ثروت نصیب بزرگان قریش شد. اگر بخواهم میزان دارایی‌ها و تحولات را به‌صورت جزئی و مورد به مورد بیان کنم، زمان زیادی می‌طلبد. پیشنهاد می‌کنم برای آگاهی دقیق‌تر به تاریخ مسعودی مراجعه فرمایید؛ زیرا او این موارد را بسیار منظم و دقیق بیان کرده است. بخشی از این دگرگونی‌ها نیز مربوط به خود متن جامعه‌ مدینه است که به‌وضوح ثروتمندتر شده بود و شواهد بسیاری در این زمینه وجود دارد. 

نکته مهم دیگر، تغییرات فرهنگی است که در همین دوره رخ می‌دهد. از اواسط خلافت عمر به بعد، شکلی از تمایز میان عرب و غیرعرب پدید می‌آید؛ احساس برتری قومی به‌تدریج نهادینه می‌شود. آثار این تغییرات را در دوره خلافت امیرالمؤمنین علی (ع) نیز می‌بینیم؛ چنانکه حتی یک زن عادی به ایشان اعتراض می‌کند که چرا سهم من با سهم این زن غیرعرب مساوی است؟ یا اشعث معترض می‌شود که چرا مخاطبان اصلی شما این سرخ‌رویان، یعنی ایرانیان، هستند؟ حضرت پاسخ این اعتراض‌ها را با قاطعیت می‌دهند، اما این جریان فرهنگی در دوره ایشان به بلوغ رسیده و در دوران بنی‌امیه به اوج خود رسید، تا جایی که به نوعی شونیسم عربی بدل شد. بنابراین می‌توان گفت که این تحولات، ریشه‌ای فرهنگی و فکری داشتند و به‌صورت زیرپوستی در حال شکل‌گیری بودند. در دوران عثمان، به‌ویژه در نیمه دوم خلافت او، این روندها شدت بیشتری پیدا کردند.

پرسش _ آیا این موضوع به دلیل شکل‌گیری طبقه‌ای نوکیسه بود؟

خیر؛ بلکه واقعیت این است که همان بزرگان قریش به ثروتی فوق‌العاده دست یافتند، در حالی‌ که بدنه اصلی جامعه از چنین ثروتی بی‌بهره بود. 

پرسش _ و این ثروت ناشی از فتوحات بود؟

بله، قطعاً. مدینه، با وجود آنکه نسبت به مکه شهری کشاورزی محسوب می‌شد، اما تولیدی نداشت که چنین ثروتی از دل آن بیرون آمده باشد. این ثروت عمدتاً از سرزمین‌های فتح‌شده، به‌ویژه قلمرو ایران، وارد جامعه مسلمانان شد.

نمی‌خواهم وارد شرح تفصیلی دوران عثمان شوم، تنها به آنجایی اشاره می‌کنم که به بنی‌امیه مربوط می‌شود. عثمان از بنی‌امیه و از نسل امیه است. همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، بنی‌امیه در درون خود انسجام قابل توجهی داشتند، افزون بر اینکه پرجمعیت بودند. مثلاً کسی مثل عبدالرحمن بن عوف، شانزده زن رسمی داشت؛ البته در هر مقطع زمانی تنها چهار همسر می‌توانست داشته باشد، ولی در طول عمرش تعداد زیادی همسر و کنیز داشت و فرزندان فراوانی از او به‌جا مانده است. این وضعیت در میان بسیاری از بزرگان قریش رایج بود، به‌طوری که یک مجموعه بزرگ به‌هم‌پیوسته و منسجم را شکل داده بودند.

برای مثال، در موردی که یکی از حکام کوفه به‌دلیل تخلفی باید مجازات می‌شد، عثمان به‌شدت از اجرای این مجازات عصبانی شد. این عصبانیت ناشی از حس فامیل‌دوستی شدید او بود. پس یکی از عوامل نفوذ بنی‌امیه، انسجام داخلیشان بود و دیگری، روحیه عشیره‌گرای عثمان. شرایط در پایان خلافت عثمان به‌گونه‌ای بود که تمامی افراد بنی‌امیه در مناطق مختلف به ثروتی عظیم دست یافتند. قبلاً هم اشاره کردم که پشتیبانی مالی جنگ جمل عملاً توسط بنی‌امیه تأمین شد و این تحولات، وضعیتی نوین را در ساختار قدرت رقم زد.

در ادامه، چون موضوع به فتوحات مربوط می‌شود، اجازه دهید نکته‌ای را بگویم. در اواخر دوران عثمان، با شدت گرفتن اعتراضات، عثمان از والیان مناطق مختلف دعوت کرد تا به مدینه بیایند و نظر خود را در مورد اوضاع ارائه دهند و راه‌های برون رفت‌اش. معاویه، عبدالله بن عامر و دیگران حاضر شدند. هرکدام پیشنهادی دادند؛ برخی گفتند معترضان را سرکوب و حتی اعدام کنید. اما عبدالله بن عامر، والی بصره، پیشنهاد داد مجدداً فتوحات را از سر بگیرند تا مردم سرگرم آن شوند و از اعتراضات داخلی دست بکشند. این شرایط اواخر دوران عثمان بود.

در این میان، بین تمامی والیان، تنها کسی که خود را به‌خوبی برای شرایط آینده آماده کرده بود، معاویه بود. از آنجا که هم قریشی بود، هم اموی و هم جامعه شام را متناسب با اندیشه و آنچه خود می‌خواست، شکل داده بود، واقعاً بعد از عثمان، هیچ‌کس جز معاویه توان تصاحب قدرت را نداشت — البته اگر علی بن ابی‌طالب (ع) را استثنا کنیم، چراکه ایشان در جایگاهی فراتر، قرار داشتند. از میان دیگر بزرگان قریش، هیچ‌کس پشتوانه‌ای همانند شام نداشت.

پرسش _ حالا که به دوره‌ عثمان اشاره فرمودید، در سریالی که با عنوان «معاویه» در حال پخش است، سازندگان آن تمایل دارند تحولات پس از عثمان را به‌گونه‌ای خاص روایت کنند. در این سریال، چهره‌ای منفی از محمد بن ابی‌بکر و مالک اشتر نشان داده می‌شود، به‌طوری که این دو را به‌عنوان عناصر شورشی و عامل اصلی ایجاد ناآرامی معرفی می‌کنند. این تصویر چقدر صحیح است؟

این تصویر کاملاً نادرست است. عثمان در اواخر خلافتش چنان در بحران قرار گرفته بود که حتی عایشه، که بسیار بانفوذ بود، اعتراض شدید داشت. نقل شده که جمله‌ معروف «اقْتُلُوهُ» را در مورد عثمان بیان کرده است. حتی گاهی گفته می‌شد که «این یهودی‌ را بکشید» و عباراتی چون «اقْتُلُوا هَذَا النَّعْثَل» (این پیرمرد را بکشید) از او نقل شده است. طلحه، زبیر، سعد بن ابی‌وقاص و بسیاری دیگر، به‌جز بنی‌امیه که منافعشان در حفظ عثمان بود، همگی معترض بودند. حتی انصار نیز به‌شدت مخالفت داشتند. اوضاع بسیار نابسامان بود و اعتراض‌ها ناشی بود از فساد گسترده مالی، سپردن قدرت به افراد نالایق و بی‌توجهی کامل به معیارهای دینی و سیره‌ پیامبر اکرم (ص). جامعه به‌ویژه در مدینه، از شرایط دوران خلفای پیشین کاملا خارج شده بود. بنابراین، این اعتراض‌ها ارتباطی به شخص خاصی نداشت، بلکه یک نارضایتی عمومی بود. یکی از نشانه‌های روشنی که این واقعیت را تأیید می‌کند، جمعیت عظیمی است که برای بیعت با علی بن ابی‌طالب (ع) هجوم آوردند؛ تا جایی که حضرت می‌فرمایند: «حسن و حسین(ع) زیر پا افتادند» و این کنایه‌ای است از تراکم و کثرت جمعیت. این جمعیت عمدتاً از اهالی مدینه بودند، گرچه گروهی نیز از دیگر مناطق آمده بودند. 

افزون بر این، جایگاه دفن عثمان نیز گویای شرایط آن زمان است. قبر او در بخشی از قبرستان بقیع واقع شده که سابقاً متعلق به یهودیان بوده است و او را بعد از سه روز دفن کردند. معارضان مانع از دفن او می‌شدند. این‌ها همه شواهدی است که نشان می‌دهد مسئله مربوط به محمد بن ابی‌بکر یا مالک اشتر نبود، بلکه نارضایتی گسترده‌ای در میان عموم مردم، به‌ویژه در مصر، کوفه و خود مدینه وجود داشت. آنچه در آن سریال روایت می‌شود، تحریفی آشکار است. عامل ناآرامی، شرایطی بود که جامعه توان تحمل آن را نداشت.

پرسش _ عوامل تولید این سریال، به‌گونه‌ای روایت می‌کنند که گویی همه مشکلات فقط به گردن دیگران است و عثمان در خط مستقیم حق حرکت می‌کند. حتی درباره ماجرای آن نامه، عثمان می‌گوید که از آن بی‌اطلاع است، ولی شورشیان درخواست می‌کنند که فرد جعل‌کننده را تحویل دهند.

این ماجرا دو عامل اصلی دارد، البته عوامل فرعی هم کم نیست. عامل اول، که در جلسات قبل هم به آن پرداختیم، مربوط به تلقی عام اهل سنت است. در این نگرش، تمایلی وجود دارد که افراد برجسته‌ دوران پیامبر، یعنی صحابه و حتی تابعین، در تعارض با یکدیگر دیده نشوند. این مسئله هم ریشه در اعتقادات دارد و هم زمینه روانی. گاهی افراد صراحتاً اعلام می‌کنند که پایبند به این دیدگاه‌اند، گاهی هم از نظر روانی اینطور راحت‌تر قانع می‌شوند. در مجموع، در باور دینی و ساختار احساسی اهل سنت، به‌ویژه نسبت به صدر اسلام، تلاش می‌شود تا همه چیز حمل بر صحت شود و هیچ تعارض و تناقضی دیده نشود. پس این یک جریان کلی است که هم جنبه اعتقادی دارد و هم جنبه روانی.

عامل دوم، مسئله تولید چنین سریال‌هایی است. در هر حال، کارگردان و سرمایه‌گذار سریال خواسته‌ها و اهداف خاص خود را دارند. این اهداف، از یک سو، جنبه سیاسی دارند و از سوی دیگر، به محدود کردن رقبا برمی‌گردند؛ رقبایی که هم سیاسی‌اند و هم مذهبی. بنابراین، ما با یک پروژه چندوجهی مواجهیم.

اما درباره خود عثمان، اجازه دهید صریح بگویم موضوع به این صورت نیست. سال گذشته در ماه مبارک رمضان، گفت‌وگوی مفصلی با عنوان «جامعه از هم‌گسیخته پس از عثمان» داشتم. واقعیت این است که جامعه بعد از عثمان، به دلیل سیاست‌هایی که او اتخاذ کرده بود، به‌شدت و از درون دچار از هم‌گسیختگی شده بود. اینکه حضرت امیر(ع) چطور توانستند تا حدودی این جامعه متشتت را مدیریت کنند، بحث جداگانه‌ای است. اما باید توجه کرد آنچه رخ داد، به‌مراتب پیچیده‌تر از این است که بگوییم دو نفر، یعنی محمد بن ابی‌بکر و مالک، عامل تمام این آشوب‌ها بوده‌اند. این حرف‌ها اصلاً با واقعیت تطابق ندارد. اینکه بگوییم این دو نفر، مثلاً عایشه، طلحه و زبیر را تحریک کردند، یا سعد وقاص را، واقعاً درست نیست. حجم تحولات و بحران‌هایی که رخ داد، فراتر از تأثیرگذاری چنین افرادی است.

اینکه بخواهیم یک فیلم را مورد به مورد تحلیل کنیم، از جمله اینکه عثمان چگونه کشته شد و چه کسی او را کشت، خیلی مدارک مشخصی درباره‌اش وجود ندارد. اما یک نکته مهم اینجاست: در اسلام، جان یک انسان، فارغ از اینکه چه جایگاهی دارد، محترم است و مجازات قتل یک فرد، چه بزرگ و چه کوچک، یکی است، یعنی قصاص. اما اینکه یک نفر کشته شود و به این بهانه چنین جریانی، فتنه‌ای برپا شود، جای سؤال دارد. اگر بی‌طرفانه و عادلانه نگاه کنیم، بله، عثمان کشته شد، اما چرا باید چنین حجم عظیمی از جنگ، خون‌ریزی، فتنه و بحران به‌وجود بیاید؟ چرا باید ده‌ها هزار نفر کشته شوند؟

 واقعاً از کسانی که به نام خون‌خواهی عثمان چنین فتنه‌ای را شعله‌ور کردند، باید تعجب کرد. این چه نوع خون‌خواهی است که برای قصاص یک نفر، این‌ همه انسان را به کام مرگ می‌فرستید و بحرانی عظیم برای جامعه درست می‌کنید؟ این مسئله، نه فقط به لحاظ دینی، که حتی از نظر عقلی و انسانی، قابل درک نیست.

ادامه دارد...

انتهای پیام
captcha