کد خبر: 4277674
تعداد نظرات: ۲ نظر
تاریخ انتشار : ۰۳ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۹
استاد هادی ندیمی در گفت‌وگو با ایکنا:

معماری متعادل و بهجت‌انگیز محصول کوشش آدم‌های خوب است + فیلم

رئیس اسبق دانشگاه شهید بهشتی بر این باور است؛ معماری، بخش جدایی‌ناپذیر زندگی اجتماعی ماست. هر تحولی در زندگی اجتماعی به وجود بیاید، در معماری ما منعکس می‌شود. اگر جایی معماری متعادل و بهجت‌انگیز دیدید، بدانید که اغلب آدم‌های آن خوب هستند.

شیخ بهاییایرانیان مفتخرند به حضور مفاخری بزرگ در جان تقویم میهنشان! آری ما مفتخریم به بودهایی طلایی و جاودانه! به روزهایی درخشان و نام‌هایی رخشنده. یکی از این روزهای طلایی و یکی از آن نام‌های بی‌مانند پیشانی نوشت سومین روز از اردیبهشت جان است که به نام روز معمار و به یاد شیخ بهایی زینت گرفته است.
 
بهاءالدین محمد بن عزالدین حسین بن عبدالصمد بن شمس الدین محمد بن حسن بن عاملی جبعی (جباعی) (۱۸ فوریه ۱۵۴۷ در بعلبک، لبنان– سپتامبر ۱۶۲۱ در اصفهان) معروف به شیخ بهایی، همه‌چیزدان، حکیم، علامه، فقیه، معمار، عارف، اخترشناس، ریاضی‌دان، شاعر، ادیب، تاریخ‌نگار و دانشمند شیعه ایرانی، عرب‌تبار از بعلبک در لبنان کنونی، قرون دهم و یازدهم هجری بود که در دانش‌های فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات دانایی داشت، در حدود ۹۶ کتاب و رساله از او در سیاست، حدیث، ریاضی، اخلاق، نجوم، عرفان، فقه، مهندسی، هنر و فیزیک بر جای مانده است.
 
اولین بار این روز در روزنامه همشهری در سال ۱۳۸۳ مطرح شد و قرار شد که در صورت موافقت ریاست جمهوری وقت به تقویم رسمی کشور اضافه شود؛ این اتفاق هرگز نیفتاد و این روز رسمیت نیافت. سال ۱۳۸۳ انجمن مفاخر معماری ایران مراسمی را در روز ۳ اردیبهشت مصادف با سالروز تولد شیخ بهایی برپا کرد و پیشنهاد داد تا این روز به نام روز معماری شناخته‌ شود. این مراسم در سال ۱۳۸۴ تکرار شد. سال ۱۳۸۵ هم‌زمان با درگذشت سیدهادی میرمیران در روز ۲۹ فروردین - که خود از پیشنهاددهندگان تعیین روزی به نام روز معمار بود- بنا شد تا در روز ۳ اردیبهشت مراسمی برای اعطای جایزه میرمیران برگزار شود. نخستین دوره اعطای این جایزه از سال ۱۳۸۶ برگزار شد. سال ۲۰۰۹ از سوی یونسکو به نام سال بزرگداشت شیخ بهایی نامگذاری شد و از این سال (۱۳۸۸) روز ۳ اردیبهشت با عنوان روز معمار در ایران شناخته شد.
 
هادی ندیمی
 
ایکنا به انگیزه روز ملی معمار به گفت‌وگو با هادی ندیمی، یکی از پیشگامان و عالمان حوزه معماری در کشور نشست. ندیمی، فوق لیسانس معماری از دانشگاه ملی ایران و دکترای معماری از ایتالیا کسب کرد. او که استاد تمام دانشگاه است، سابقه ریاست دانشکده معماری و شهرسازی را طی سال 58 تا 63 در کارنامه علمی خود دارد. همچنین او 21 سال در قامت رئیس دانشگاه شهید بهشتی به تدریس و مدیریت علمی در کشور پرداخته است. استاد ندیمی عضو پیوسته فرهنگستان هنر است و از او آثار بسیاری در قالب کتاب و مقاله به جامعه علمی و هنری کشور عرضه شده است. کتب رواق نظر، کلک دوست، کتاب‌شناسی هنر و معماری پس از انقلاب از جمله آثار خواندنی اوست. این استاد دانشگاه که به معنای مرسوم کلمه اهل مصاحبه و رسانه نیست در این گفت‌وگو بیش از آنکه به مقوله «معماری» بپردازد به مقوله «انسان و انس آن با مقوله هنر و معنای زندگی» پرداخته است. پیش از گفت‌وگو با او درباره شخصیت علمی و فرهنگیشان و همچنین آداب آبادانی که در کلامش موج می‌زند بسیار شنیده بودیم ولی حالا و پس از فراغت از آن دو ساعت گفت‌وگوی شنیدنی با حضرتش در خانه او که بوی ایرانی بودن و هم‌آغوشی آن با فرهنگ اسلامی به طور ویژه‌ای خودنمایی می‌کرد، باید بگوییم؛‌ عنوان «حکیم» بیش از سایر عناوین علمی و هنری برازنده قامت استوار است. او در این گفت‌وگو ما را مهمان کلماتی با مفاهیمی انسانی و انسان‌ساز کرد. وصف او از تقدیر، تغییر، تربیت، اندازه و هندسه و.. به سخن معماران روح انسان نزدیک می‌نمود و در نوع خود کم‌نظیر. بخش نخست گفت‌وگوی ایکنا با این استاد حکیم را با هم می‌خوانیم و می‌بینیم:
 

ایکنا ـ استاد گرامی، روز معمار و معماری را به شما که از پیشگامان و بزرگان عرصه معماری در میهن عزیزمان هستید، تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. امیدوارم همواره با دانش و اخلاق حسنه‌تان که زبانزد خاص و عام است، در این زمینه مؤثر باشید و دلسوزان این مرز و بوم از دانش شما بهره‌مند شوند. بحث را با موضوع «روز معمار» که در تقویم ایرانی با نام شیخ بهایی گره خورده است، آغاز می‌کنیم. نظر شما درباره این نامگذاری و فلسفه آن چیست؟

 
شیخ بهایی از بزرگان نام‌آور کشور ماست و به‌حق یکی از پیشگامان عرصه معماری و شهرسازی محسوب می‌شود. شاهکار‌های ایشان در اصفهان، چه به‌صورت مستقیم و چه غیرمستقیم، مؤثر بوده و این شهر را به نمادی باشکوه از معماری ایرانی - اسلامی و مفاخر تبدیل کرده است. از این‌ رو، انتخاب نام ایشان برای روز معمار، انتخابی شایسته و طبیعی است. شیخ بهایی نه‌تنها معمار، بلکه عالمی بزرگ در دانش، فلسفه، فقه و سایر زمینه‌ها بود؛ اما آنچه کار او را در اصفهان برجسته می‌کند، تلفیق هنر معماری با حکمت و معنویت است.
 

 

ایکنا ـ به نظر شما معماری چه نسبتی با اخلاق دارد یا به عبارت دیگر، ارتباط و همسایگی این دو را چگونه تحلیل می‌کنید؟

اخلاق دو وجه دارد؛ یکی از آن وجوه، اخلاق روزمره است که افراد باید داشته باشند، اما اخلاق در عمق خود، امری وجودی و مبنای هر کنش انسانی است. در فعالیت‌هایی که با زیبایی‌شناسی پیوند دارند، مانند معماری، اخلاق از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌شود. مثلاً یک کاسب باید اخلاق‌مدار باشد. البته تعریف‌های متعددی از اخلاق می‌شود یا هر مکتبی تعریف خاصی از اخلاق ارائه می‌دهد؛ نظام‌های سرمایه‌داری و کمونیستی هم به اخلاق خاص خود را دارند، اما تعریف جامع‌تر و مهمتر این است که اخلاق از عقل سرچشمه می‌گیرد و از آن برمی‌خیزد. انسان عاقل، اخلاق‌مدار است. یعنی به تبعیت از خرد، اخلاق‌مدار است. اگر کسی را می‌بینید که اخلاق‌مدار نیست، بدانید یا عقل ندارد یا عقلش به مرحله کمال نرسیده است.
 
معماری متعادل و بهجت‌انگیز محصول کوشش آدم‌های خوب است + فیلم
 
متأسفانه در برخی جوامع، اخلاق تابع باور‌های حاکم بر آن جامعه است و ما هم می‌گوییم اول دین بعد اخلاق، در حالی که این درست نیست. اول عقل، سپس اخلاق و بعد دین. دین نیز بر همین اساس، اخلاق را تقویت می‌کند. عقل، «اول ما خلق الله» یعنی اولین آفرینش الهی است به همین جهت هم پیامبر اسلام(ص) برای تکمیل اخلاق آمده است، پس اخلاق زمینه عقلی دارد و دین آن را تکمیل می‌کند. در واقع اخلاق نسبت مستقیم با عقل داشته و معیار عقل هم انصاف است. یعنی نشانه عقل رشد یافته و بلوغ یافته، انصاف است. پس اگر شما کجروی‌هایی دیدید، بدانید از نرسیدن عقل به بلوغ یا بلوغ عقلی است. در عرف می‌گویند کسی که ۱۸ ساله شود، به بلوغ عقلی می‌رسد. در حالی که ممکن است بعضی‌ها به بلوغ عقلی نرسند و تا آخر عمر از بلوغ عقلی محروم باشند. از این روست که بچه‌های ۷۰ ساله و ۸۰ ساله را در اطراف خود می‌بینید. این افراد پیر شده‌اند، اما به بلوغ عقلی نرسیده‌اند. اگر کسی به مقام انصاف برسد، می‌شود گفت که به بلوغ عقلی رسیده است و ممکن است برای کسی در سن ۱۸، ۱۹ یا در ۴۰ سالگی رخ دهد و یا هیچ وقت رخ ندهد. پس، اخلاق، مبنای حیات طیبه انسان است و بدون اخلاق هیچ امکانی برای زندگی خوب وجود ندارد.
 
 
برای طی این مسیر در کنار آموزش به پرورش نیز نیاز داریم؛‌ پرورش فقط مختص مدرسه نیست، از خانواده آغاز می‌شود و تا سطح جامعه جریان می‌یابد و تا سطح حکومت ادامه دارد. حکومت، متکفل بلوغ عقلی جامعه است، نه اینکه صرفاً نان و آب مردم را تأمین کند. مردم خودشان می‌توانند معیشت خود را اداره کنند؛ یعنی حداقل ما که ادعای اسلام داریم، باید چنین باشیم.
 
 
پرورش فقط مختص مدرسه نیست؛ از خانواده آغاز می‌شود و تا سطح جامعه جریان می‌یابد و تا سطح حکومت ادامه دارد. حکومت، متکفل بلوغ عقلی جامعه است
در جوامعی که به رشد و موفقیت رسیده‌اند، چیزی به اسم اخلاق (با هر تعریفی) به یک هنجار تبدیل شده است. در این صورت، اکثریت وارد آن می‌شوند، چون انسان‌ها هنجارپذیرند و این هنجار‌ها را مسئولان یک کشور و حکومت شکل می‌دهند. وقتی فرد مسئول دروغ می‌گوید، فقط یک دروغ فردی محسوب نمی‌شود، بلکه پیامی به جامعه است که دروغ گفتن را هنجار می‌شمارد. وقتی فرد دارای مسئولیت کج‌روی کند، وقتی بلوغ عقلانی ندارد، وقتی برخورد او با افراد انسانی نیست، این رفتار‌ها صرفاً مربوط به یک انسان نیست که این کار‌ها را انجام می‌دهد، بلکه به جامعه القا می‌شود.
 
اگر دست مسئولان کج باشد، دست مردم هم کج می‌شود. اگر راستگو باشند، راستگویی تبدیل به هنجار می‌شود. این قاعده در تمام جزئیات زندگی جاری است و به این جهت همه ما از خانواده تا دولت و حکومت متکفل بلوغ عقلی هستیم. در خانواده، پدر و مادر متکفل این امر هستند. در جامعه نیز، هنجارپرستان و هنجارسازان از سلبریتی‌ها، فوتبالیست‌ها و ... گرفته تا مسئولان نقش کلیدی دارند و می‌توانند هنجار‌ها را تغییر دهند، چون مردم به آنها می‌نگرند و توجه دارند.
 

ایکنا ـ بروز این بلوغ عقلی در هنر معماری چگونه است؟

 
خداوند، عالم را به بهترین نحو تقدیر و اندازه، آفریده است. عالم، یک هندسه دارد، اما هندسه فقط طول و عرض نیست؛ هندسه به معنای قدر کردن و اندازه کردن است و خداوند همه چیز را به اندازه آفریده و تغییر هم باید به اندازه باشد. پس در این جهانِ اندازه‌مند، مگر می‌توان بی‌اندازه سخن گفت یا عمل یا حتی نیت کرد؟ بله، می‌توان انجام داد، اما این مسئله خروج از تقدیر الهی است و این خروج باعث فساد می‌شود. خداوند در آیه 41 سوره مبارکه روم می فرماید:‌ «ظَهَرَ ٱلۡفَسَادُ فِي ٱلۡبَرِّ وَٱلۡبَحۡرِ بِمَا كَسَبَتۡ أَيۡدِي ٱلنَّاسِ لِيُذِيقَهُم بَعۡضَ ٱلَّذِي عَمِلُواْ لَعَلَّهُمۡ يَرۡجِعُونَ»، این فساد از دست انسان برمی‌آید، چون موجودی مختار است و حیوانات و گیاهان فساد نمی‌کنند. این موجود مختار و عاقل، گاه از این مسیر خارج می‌شود و فساد می‌کند؛ از این رو اگر کسی بخواهد به فساد کشیده نشود، باید در مسیر تقدیر الهی حرکت کند. پس معمار نیز باید، تقدیری در راستای تقدیر الهی انجام می‌دهد که فساد ایجاد نکند و این نکته بسیار حائز اهمیت است.
 
 
خداوند همه چیز را به اندازه آفریده و تغییر هم باید به اندازه باشد. در این جهانِ اندازه‌مند، مگر می‌توان بی‌اندازه سخن گفت یا عمل یا حتی نیت کرد؟ بله، می‌توان، اما این مسئله خروج از تقدیر الهی است و باعث فساد می‌شود
شما می‌گویید، چگونه این تقدیر را بشناسیم، پاسخ این است که عقلتان باید رشد کند تا بتوانید عالم را با تمام وجود بفهمید و ادراک کنید؛ اگر ادراک نکنید، کُمیتتان لنگ خواهد بود، همان‌گونه که حافظ می‌گوید: «هر کو نکند فهمی زین کلک خیال‌انگیز/ نقشش به حرام ار خود، صورتگر چین باشد». یعنی عالمی که براساس تقدیر آفریده شده، باید در مسیر تقدیر و اندازه‌مندی عالم حرکت کند. اگر معمار در این مسیر حرکت کرد، به شکوه عالم می‌افزاید و آن را شکوهمندتر می‌کند، اما حرکت ناآگاهانه یا خلاف این مسیر، فقط خرابی، ویرانی و فساد به بار می‌آورد.   
 
معماران گذشته تحت تعلیم عارفان و اندیشمندان دینی بودند و بر همان اساس دست به تقدیر و آفرینش می‌زدند، امروز هم آثارشان پس از صد‌ها و هزاران سال هنوز باشکوه است، چون در مسیر جمال الهی و تقدیر درست، خلق و اندازه‌مند شده‌اند. این موضوع را نمی‌توان به اتفاقات واگذار کرد، کمااینکه گذشتگان تعلیمی آهنین و دقیق تلاش داشتند و فتوت‌نامه‌هایی که وجود دارد، نشان می‌دهد معماران تحت تعالیم بسیار عمیقی قرار داشتند.
 

ایکنا ـ اکنون این وضعیت را چگونه تحلیل می‌کنید؟ 

 
در تهران حرکت کنید و ببینید که معماری آن اعم از ساختمان‌ها و شهر مظهر فساد است و همه اینها اثر تربیتی بر روی انسان‌ها می‌گذارد. این فضا‌ها انسان‌ها را خشن و از مدار تعادل خارج می‌کند. کسی که در چنین شهری زندگی می‌کند، ناخودآگاه از آرامش و تعادل روحی دور می‌شود و اگر کسی این‌گونه نیست استثناست و استثنا قاعده را اثبات می‌کند.
 
 
یکی از عوامل اینکه انسان‌ها تا به این اندازه عصبانی و تندخو هستند و با خود و دیگران دچار درگیری می‌شوند، فضایی است که برای آنها ساخته‌ایم. بزرگان به ما آموخته‌اند که «همنشین تو از تو بهِ باید بُود» و این قاعده همنشینی است و این قاعده بی‌تردید عمل می‌کند. اگر فردی در کنار فردی دیگر باشد، به تدریج مانند او خواهد شد. همنشین آدم خوب باشید، در صورتی که بد هم باشید، خوب خواهید شد.
 
 
تا زمانی که به بلوغ عقلی نرسیم، به بلوغ عاطفی نخواهیم رسید و اگر به بلوغ عاطفی نرسیم، به بلوغ روحانی نخواهیم رسید و دین در بلوغ روحانی است که تجلی می‌یابد
متأسفانه تربیت، عقلانیت و شعور را رها کرده‌ایم و به جای آن، فقط به شعار پرداخته‌ایم و نتیجه این شده است. حال چه کنیم؟ امروز باید به فکر توبه و بازگشت باشیم. این مفاهیم، اجتماعی است و مفاهیم دینی نیست، البته دین هم بر آن صحه گذاشته است؛ بنابراین باید توبه کرد و بازگشت. این مسئله باید از منِ شهروند ساده تا حاکمان آغاز شود. خداوند توابین را بیشتر از مؤمنان دوست دارد و این بسیار جالب است. وقتی از توبه صحبت می‌کنم، مفهومی مذهبی به ذهنتان می‌آید، ولی این یک مفهوم اجتماعی است. اگر راه غلط می‌روید، توبه می‌کنید و بازگشت پیدا می‌کنید و از آن راه منصرف می‌شوید و آن راه را ترک می‌کنید.
 
معماری، بخش جدایی‌ناپذیر زندگی اجتماعی ماست. هر تحولی در زندگی اجتماعی به وجود بیاید، در معماری ما منعکس می‌شود. اگر در جایی معماری متعادل و بهجت‌انگیز دیدید، بدانید که اغلب آدم‌های آن خوب هستند. در تهران معماری نامتعادل و آشفته می‌بینیم و این بازتابی از بد بودن آدم‌های آن است ولی خودخواسته نیست؛ بلکه تأثیر ناهنجاری این محیط آشفته است و طبیعی است که این‌طور باشد.
 
 

ایکنا ـ آیا این آشفتگی از روح سرگردان یا نابخردی در نظام فکری آن افراد ناشی شده است که باعث ساخت چنین شهری شده است؟

شاخصه بلوغ عقلی انصاف است. آدم منصف، آدم خوبی است، حتی اگر حق با رقیب یا دشمنشان باشد، نمی‌گوید حق با من است و می‌گوید حق با شماست. این انصاف، شاخصه اصلی بلوغ عقلی جامعه است. اگر این بلوغ در اثر هنجارفرستان درست در جامعه ایجاد شود، جامعه درست خواهد شد. اما آیا چنین انصافی در جامعه ما وجود دارد؟ نمی‌گوییم نیست، اما اندک است. پس این سنگ بزرگ که نشانه نزدن است، چطور تغییر ممکن است؟ شدنی است، اما به شرط بیداری و عقلانیت و طبیعی است که این کار دشوار است. تا زمانی که به بلوغ عقلی نرسیم، به بلوغ عاطفی نخواهیم رسید و اگر به بلوغ عاطفی نرسیم، به بلوغ روحانی نخواهیم رسید و دین در بلوغ روحانی است که تجلی می‌یابد؛ بنابراین ما دین ماقبل عقل داریم که به درد کسی نمی‌خورد و دین مابعد عقل، دینی است که ما را به اوج می‌رساند.  
 

ایکنا ـ با این تعریفی که اشاره کردید، هنر معماری، حکمت و اخلاق پیوند تنگاتنگی با هم دارند و در این هم آغوشی، آگاهی می‌تواند رخ دهد و حریم امنی به نام خانه در کنار خانواده بتواند زندگی‌ آرام و معنادار برای انسان‌ها خلق کند و آرامش ذهنی به دور از آشفتگی‌ها را به ساکنانش هدیه دهد. زندگی در تهران و کلا‌نشهر‌ها گویای آن است که در یک نامفهومی و ناهمگونی هنری به سر می‌بریم. شما هم اشاره کردید که همین‌ها سبب خشونت، ناامنی، نادوستی و ... در زندگی‌های فردی و اجتماعی خواهد شد و می‌شود. کسانی که اقدام به ساخت و ساز می‌کنند باید با این مفاهیم آشنا باشند تا منجر به مشکلاتی از این دست نشود. به نظر شما به عنوان پیشکسوت این حوزه، این مسائل ناشی از نادانی یا عامدانه است؟ اگر از نادانی باشد که باید میل به دانایی پیدا کنند و اگر عامدانه است، امکان دارد که بتوان این روند را متوقف و آموزش‌های لازم را در این زمینه ارائه کرد؟

 
در قرآن، دو تعبیر مهم وجود دارد: «کافر» و «مشرک». کافر کسی است که حقیقت را می‌داند، اما آن را می‌پوشاند. بنابراین کسی که عامدانه حق را می‌پوشاند، کافر است و به این معنا، بسیاری از ما در جامعه امروز کافریم - نه به ظاهر، بلکه در عمق. بسیاری نیز مشرک هستیم، تفاوت مشرک و کافر در چیست؟ مشرک کسی است که نفس خود یا دنیا را شریک خدا قرار می‌دهد. متأسفانه کفر در جامعه ما بیداد می‌کند و تا زمانی که از این کفر رها نشود، جامعه اصلاح نمی‌شود. به این جهت، یک رفت و برگشت سازنده یا مخرب بین انسان و جامعه و انسان و معماری وجود دارد که تأثیر متقابل روی هم دارد، یعنی یک انسان مخرب، اعصاب خود و جامعه را تخریب می‌کند؛ جامعه تخریب‌گر، انسان‌ها را تخریب می‌کند و معماری مخرب، احوالات مردم را بد و ناخوشایند می‌کند، اما معماری خوب، انسان‌ها را سلیم و آرام می‌کند؛ بنابراین طبیعی است که بازگشت ما باید یک بازگشت عمیق باشد و تا زمانی که این بازگشت اتفاق نیفتاده است، نمی‌توانیم انتظار جامعه خوب داشته باشیم. حال اگر کسی توانست گلیم خود را از این خراب‌آباد بیرون بکشد، نجات یافته است، اما اغلب مردم نمی‌توانند، چون اغلب دین ملوک خود را دارند و بحث ما درباره جامعه است و به همین دلیل پیامبران را به چوپان تشبیه کرده‌اند، چون هدایت گله کار مهمی است.
 
 
در حال ویرایش///ندیمی
 

ایکنا ـ این گرفتاری‌ در ایران از چه زمانی آغاز شده است؟

 
دوره قاجار برای معماری ایران بسیار دوره عجیبی بود؛ هم دوره اوج معماری ایران و هم دوره افول و حضیض آن بود. بسیاری از بنا‌های ارزشمند از جمله خانه‌های تاریخی از این دوره باقی مانده‌اند. این دوره را می‌توان به محتضری تشبیه کرد که در آخرین لحظات زندگی ناگهان می‌ایستد و سپس فرو می‌ریزد. با ورود غرب، معماری ایرانی فرصت نیافت تا به تدریج تحول یابد و با تحولات هماهنگ شود و هویت خود را حفظ کند. معماری قادر بود که این تحول را در خود هضم کند، بدون اینکه هویت خود را از دست بدهد. زمان کم بود و برای تحول منطقی زمان داده نشد. در واقع ۲۰۰ - ۳۰۰ سال فرصت داشتند تا از دوره کلاسیک به تدریج به دوره جدید برسند و این اتفاق برای معماری ایران حادث نشد و این مسئله هم در معماری و هم در جامعه رخ داد. این فرو ریختن ناگهانی و از نظر تاریخی در یک شب بود. معماری سنتی که با آن اخت بودیم و خاطره و ساخت تمدنی داشتیم، فرو ریخت و دیگر فرصتی برای هماهنگی به این جهت دچار فروپاشی شد.
 
 

ایکنا ـ اگر اطلاق معماری اسلامی اطلاق درستی باشد در این دوران تکلیف آن چه شد؟

 
البته اطلاق معماری اسلامی اطلاق صحیحی نیست. اگر درست باشد و اسلام درستی داشته باشیم، معماری براساس آن شکل خواهد گرفت. چراکه اگر در خانه کس است، یک حرف بس است. با وجود اینکه شعار‌های خوبی دادیم، اما چون فقط شعار بود، نتوانستیم همپای آن شعار‌ها عمل کنیم و در عمل معماری اصیل اسلامی را احیا کنیم، ممکن است برخی بگویند جنگ بود و تحریم‌ها باعث شد، اما باید به اشتباهات گذشته بازگردیم و آنها را اصلاح کنیم و به حساب خودمان برسیم، قبل از اینکه به حسابمان رسیدگی کنند. رجوع کنید تا بدانید اشتباهاتتان چه بوده است. اگر جامعه بخواهد تحول یابد باید به اشتباهات خود اذعان کند. وقتی خداوند به انسان عقل و اراده داده است، غیرممکن است بخواهد در عقل و اراده دخالت کند. مشیت خداوند هرچه باشد، باید با عقل و اختیار خود پیش برویم. اگر می‌بینید، جایی چاه است و در آن بیفتید، بار دیگر اگر بیفتید، بی‌عقلی کرده‌اید و این روشن است. هرچه دیرتر به بازگشت فکر کنیم و هرچه دیرتر به محاسبه خودمان بپردازیم، هزینه‌هایش بیشتر خواهد بود.  
 
یکی از مسئولان گفته بود؛ در ایران حدود ۴۰۰ دانشکده معماری داریم و در آمریکا حدود ۱۰۰ دانشکده معماری وجود دارد و این افتخار است. البته دانشکده‌های ما براساس الگو‌های غربی تأسیس شده‌اند، اما باید در عمل دید که آیا در این دانشکده‌ها افرادی برای ساختن بهتر و درست جامعه تحصیل علم و تجربه می‌کنند!
 

ایکنا ـ یعنی دانشجویانی که به عنوان مهندس معمار تربیت می‌شوند، مسئله‌ اخلاق و فرهنگ ایرانی اولویتشان نیست؟

 
بله، محصول آن را می‌بینید. ساختمان‌ها و شهر‌ها پیش روی شماست، نتیجه‌اش را می‌بینید. وقتی عقل و انصاف را از دست بدهیم، ذوق سلیم را نیز از دست می‌دهیم. در این صورت زندگی دیگر رنگ و بوی جمال نخواهد داشت. ذوق سلیم فقط، ذوق سلیم نیست، بلکه شعبه‌ای از عقل است، یعنی عقل سلیم در ذوق سلیم است. با ذوق سلیم است که می‌توانید زندگی را به‌درستی اداره کنید و بهجت‌آفرین و زیبا باشید و زندگیتان زیبایی داشته باشد، وقتی زیبایی را در زندگی از دست بدهید، همه چیز را از دست داده‌اید و این ذوق سلیم امروز نزد معماران، مردم و مسئولان از دست رفته است. هر چند ممکن است استثنا‌هایی باشد. البته نمی‌توان گفت کاملاً از بین رفته، ولی جای تأسف دارد که دیگر مانند گذشته پررنگ نیست. حتی صدا و سیما هم که باید مروج ذوق سلیم باشد، گاهی از این اصل فاصله می‌گیرد. شما که اهل خبر و رسانه هستید بفرمایید که آیا صدا و سیما مروج ذوق سلیم است؟  

پایان بخش نخست 

گفت‌وگو از معصومه صبور و محسن مسجدجامعی

تصویر و تدوین از حامد عبدلی

عکس از الهه علیرضالو

انتهای پیام
تکمر
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۴/۰۲/۰۳ - ۱۴:۲۵
0
0
مثل قند شیرین بود سخنان استاد . واقعاااا لذت بردم
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۴/۰۲/۰۳ - ۱۴:۲۶
0
0
تفاوت نگاه استاد ستودنیه
captcha