کد خبر: ۴۲۸۴۳۳۶
تعداد نظرات: ۱ نظر
تاریخ انتشار : ۰۴ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۴۰
روایتی از انتخاب دشوار سرلشگر منفرد نیاکی

وفاداری به جانِ وطن؛ سرآمدترین عشق + فیلم

فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز، مردی که نقش کلیدی در طراحی و اجرای عملیات پیروزمند بیت‌المقدس داشت، در اوج مأموریت دفاع از میهن، با سخت‌ترین لحظه زندگی خود روبه‌رو شد؛ ماندن در میدان نبرد یا وداع با دختر بیمارش. او راه دشوارِ وفاداری به آرمان‌های میهنی را برگزید و با تحمل داغِ از دست دادن فرزند، جلوه‌ای دیگر از حماسه ایثار و مقاومت را در تاریخ دفاع مقدس ثبت کرد.

در حال تکمیل / اجازه ندهیم یاد شهدا کمرنگ شود + فیلم

دفاع مقدس نه تنها یک جنگ نظامی بلکه نمادی از ایستادگی، فداکاری و عزم ملی است که در تاریخ معاصر ایران جایگاهی بی‌بدیل دارد. یاد شهدا و حفظ خاطره رشادت‌های آن‌ها به مثابه چراغی روشن در مسیر آینده کشور عمل می‌کند و موجب می‌شود ارزش‌های والای انسانی و ملی به نسل‌های بعد منتقل شود. این گرامیداشت باید به شکلی مستمر و اثرگذار در خانواده‌ها و جامعه نهادینه شود.

با گذشت سال‌ها از پایان جنگ تحمیلی، نیاز به بازخوانی دقیق و عمیق‌تر دفاع مقدس بیش از پیش احساس می‌شود؛ نگاهی که فراتر از روایت‌های کلیشه‌ای و سطحی، به واقعیت‌های ملموس و انسانی آن دوران توجه کند. این توجه باعث می‌شود جوانان و نسل‌های آینده، با احساس مسئولیت و تعهد نسبت به میراث پدران و مادران خود رشد کنند.

یکی از مهم‌ترین راهکارهای حفظ یاد شهدا، انتقال خاطرات و روایت‌های شخصی از زبان کسانی است که به نوعی در این جبهه حضور داشتند یا با شهدا ارتباط نزدیک داشته‌اند. این روایت‌ها جان تازه‌ای به تاریخ دفاع مقدس می‌بخشند و کمک می‌کنند که تصویری زنده و واقعی از آن دوران در ذهن‌ها باقی بماند.

در نهایت، گرامیداشت دفاع مقدس و یاد شهدا وظیفه‌ای است ملی که همه بخش‌های جامعه، از آموزش و پرورش گرفته تا نهادهای فرهنگی و حتی هر فردی باید در آن مشارکت فعال داشته باشد تا این میراث گران‌بها برای همیشه حفظ شود و در دل‌ها زنده بماند.

با ذکر این مقدمه، خبرنگار ایکنا به مناسبت آزادی‌سازی خرمشهر، گفت‌وگویی با سید ابراهیم منفرد نیاکی فرزند سرلشکر شهید مسعود منفرد نیاکی، داشته است. وی متولد ۱۸ بهمن ۱۳۰۸ و سرهنگ نیروی زمینی ارتش ایران بود که از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳ فرماندهی لشکر ۹۲ زرهی اهواز را برعهده داشت. او در جنگ ایران و عراق در عملیات‌های طریق‌القدس، فتح‌المبین، بیت‌المقدس، والفجر و رمضان حضور داشت.

سیدابراهیم منفرد نیاکی، فرزند شهید والامقام سیدمسعود منفرد نیاکی، در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۳۴۶ در تهران چشم به جهان گشوده است. او تحصیلات دانشگاهی خود را تا مقطع کارشناسی ارشد روانشناسی ادامه داد و علاوه بر تخصص علمی، در عرصه نشر و فرهنگ نیز فعال و صاحب امتیاز نشر کتاب «پاییز» است. سیدابراهیم دو برادر و دو خواهر دارد. یکی از تلخ‌ترین خاطرات زندگی‌ او، از دست دادن خواهرش مژگان است که در سن ۱۶ سالگی به علت بیماری جان به جان‌آفرین تسلیم کرد. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه با هم می‌بینیم و می‌خوانیم:

ایکنا - در روزهایی قرار داریم که یادآور حماسه آزادسازی خرمشهر است؛ روزی که غرور ملی ما را زنده کرد. در این ایام، شما به‌عنوان فرزند یکی از فرماندهان شاخص ارتش در دوران دفاع مقدس، مهمان برنامه ما هستید. برای ما بیشتر از پدر شهیدتان بگویید.

پیش از هر چیز از شما بابت این دعوت و فرصتی که فراهم کردید تا از پدرم بگویم سپاسگزارم. سوم خرداد، روزی که خرمشهر عزیز آزاد شد، برای من یادآور لحظاتی است که هرگز فراموش نمی‌کنم. آن روز در سال ۱۳۶۱، پدرم در لشکر ۹۲ زرهی خوزستان خدمت می‌کرد و با اینکه انسان بسیار نظام‌مند و رازدار و دیسیپلین‌داری بود، صبح زود به مادرم گفت: «پای رادیو و تلویزیون باش، خبرهای خوبی خواهی شنید.» مادرم مرتب می‌پرسید «چه خبر شده؟» اما پدر فقط لبخند می‌زد و می‌گفت «خودت می‌فهمی». آن لحظه‌ها هیچ‌وقت از خاطرم نمی‌رود.

Video Player is loading.
Current Time ۰:۰۰
/
Duration ۰:۰۰
Loaded: ۰%
۰:۰۰
Progress: ۰%
Stream Type LIVE
Remaining Time -۰:۰۰
 
۱x

ایکنا - شما به‌عنوان نزدیک‌ترین فرد به ایشان، قطعاً هم از چهره‌ نظامی پدر شهیدتان شناخت داشتید و هم از چهره‌ خانوادگی و پدرانه‌ ایشان. اگر بخواهید ابتدا از ویژگی‌های شخصیتی و مدیریتی سرلشکر منفرد نیاکی در جایگاه یک فرمانده نظامی بگویید، چه نکاتی را مهم‌ترین می‌دانید؟

واقعیت این است که پدر من یک نظامی صرف نبود؛ یک افسر کاملاً آکادمیک، تحصیل‌کرده و مسلط به علوم نظامی روز بود. قبل از انقلاب، درجه سرهنگی را گرفته بود و دوره‌های عالی را در دانشگاه پدافند و همچنین دوره‌هایی در خارج از کشور گذرانده بود. از نگاه همکارانش، او یکی از ارشدترین و قابل‌اعتمادترین افسران ارتش در زمان جنگ محسوب می‌شد. مهارتش در طراحی عملیات، سخت‌گیری‌اش در هماهنگی نیروها و در عین حال آرامش و اتکایی که به اطرافیانش منتقل می‌کرد، باعث شده بود که وقتی فرماندهی یک عملیات به او سپرده می‌شد، همه مطمئن بودند کار به درستی پیش خواهد رفت.

ایکنا - بسیاری از افراد تصور می‌کنند که فرماندهان نظامی، چهره‌ای خشک و خشن دارند و شاید در خانه همان سخت‌گیری‌ها را ادامه می‌دهند. اما شما به‌عنوان فرزند یک فرمانده شهید، حتماً چهره‌ دیگری از پدرتان در خانه دیده‌اید. از رفتار ایشان در محیط خانواده، به‌ویژه نقش پدرانه‌ای که ایفا می‌کردند، برایمان بگویید.

این دقیقاً همان نکته‌ای است که همیشه برای من عجیب و تحسین‌برانگیز بوده است. پدرم در عین جدیت و سخت‌گیری در مسائل تحصیلی، هرگز آن ارتباط محترمانه و عاطفی با ما را از بین نمی‌برد. حتی در خانه ما را با لفظ «شما» خطاب می‌کرد. با دختربچه‌های خانواده بسیار مهربان و رمانتیک رفتار می‌کرد، طوری که باورش برای کسی که فقط چهره نظامی ایشان را می‌شناخت، دشوار بود. هر وقت به خانه می‌آمد، گویی کاملاً از فاز نظامی خارج می‌شد. به‌ویژه بعد از مأموریت‌های طولانی، چند روزی را تماماً صرف بچه‌ها می‌کرد. می‌گفت: «من سرباز شما هستم؛ هر چه بگویید، همان است» واقعاً همین‌قدر صمیمی و متواضع بود.

ایکنا - در ایام نوجوانی‌، احتمالاً خاطرات زیادی از اوقات فراغت با پدرتان دارید. با توجه به اینکه ایشان بیشتر اوقات در جبهه حضور داشتند، زمانی که به خانه بازمی‌گشتند، چطور وقت می‌گذراندند؟ چه تفریحاتی با خانواده داشتند و علایق شخصی‌شان در این زمینه چه بود؟

در زمان جنگ بیشتر اوقات در منطقه بودند، اما هر وقت که مرخصی داشتند و به خانه برمی‌گشتند، برنامه مشخصی برای تفریح داشتند. یکی از آن برنامه‌های ثابت، سفر سالانه‌ ما به مشهد بود. هر سال با ماشین خودمان، خانوادگی به مشهد می‌رفتیم و مادربزرگم (مادر پدرم) هم همیشه همراه‌ ما بود. آن سفر برای پدرم یک سنت خانوادگی بود و به‌ شدت به آن پایبند بود. علاوه بر سفر، وقتی در تهران بود، شب‌ها را در خانه اقوام می‌گذراندیم؛ یک شب در خانه‌ مادربزرگ، شب بعد در خانه‌ یکی از عموها. چون می‌دانست ما بچه‌ها چقدر با خانواده پدری ارتباط داریم، خودش هم ما را در آن فضا قرار می‌داد. اما بعد از مدتی، خواهرم، به بیماری سرطان استخوان مبتلا شد. از آن زمان، پدرم وقت زیادی را صرف رسیدگی به او می‌کرد و همه چیز حول محور سلامت او چرخید. با این حال، حتی در آن شرایط هم پدر بودنش را لحظه‌ای فراموش نکرد.

در حال تکمیل / اجازه ندهیم یاد شهدا کمرنگ شود + فیلم

ایکنا – پیرامون درگذشت خواهر گرامیتان خانم مژگان و همچنین نقش و واکنش پدرتان، شهید سرلشکر سید مسعود منفرد نیاکی، در آن روزهای سخت توضیح دهید.

خواهرم مژگان، زمانی که درگذشتند، فقط ۱۶ سال داشتند. ایشان گل سرسبد خانواده ما بودند؛ بسیار پرانرژی، باهوش و پرشور و نشاط. از شاگردان ممتاز بود و حتی مؤسسه خوارزمی پیگیر جذب ایشان برای ادامه تحصیل بود. رابطه عاطفی مژگان با پدرم بسیار عمیق و ویژه بود؛ به گونه‌ای که حتی من و خواهر دیگرم نسبت به این نزدیکی گاهی حسادت می‌کردیم. پدرم علاقه خاص و ملموسی به دخترانش داشتند که کاملاً قابل درک بود. بیماری خواهرم دقیقاً زمانی شروع شد که پدرم به منطقه جنگی اعزام شده بود. فکر می‌کنم این اتفاق در اوایل سال ۱۳۶۰ رخ داد، زمانی که پدرم تازه از لشکر ۸۸ جدا شده و فرماندهی لشکر ۹۲ زرهی خوزستان را برعهده گرفته بودند. همزمان با شدت گرفتن عملیات‌های نظامی برای بازپس‌گیری مناطق اشغال‌شده، بیماری مژگان هم پیچیده‌تر و جدی‌تر شد.

Video Player is loading.
Current Time ۰:۰۰
/
Duration ۰:۰۰
Loaded: ۰%
۰:۰۰
Progress: ۰%
Stream Type LIVE
Remaining Time -۰:۰۰
 
۱x

ابتدا تصور می‌شد دردهای استخوانی ایشان ساده است، اما بعداً تشخیص داده شد که سرطان استخوان دارد. آن روزها برای خانواده ما بسیار سخت گذشت. پدرم که درگیر عملیات‌ها بود، تمام تلاش خود را به‌کار می‌گرفت؛ اما متأسفانه درمان نتیجه نداد و بیماری رو به پیشرفت گذاشت. در تمام این مدت، پدرم میان مسئولیت‌های نظامی و دغدغه‌های پدری در رفت‌وآمد بود. به یاد دارم بارها صبح زود از منطقه جنگی بازمی‌گشتند، به بیمارستان طالقانی سر می‌زد، دو ساعت کنار خواهرم بود و دوباره بدون اینکه ما بدانیم، به منطقه برمی‌گشت. آن زمان عملیات‌های چهارگانه منتهی به آزادسازی خرمشهر در جریان بود.

در حال تکمیل / اجازه ندهیم یاد شهدا کمرنگ شود + فیلم

هنگامی که حال خواهرم وخیم شد، مادرم پیامی برای پدرم فرستاد و گفت: «مسعود، اگر نیای، دیگر دیر می‌شود. الان زمان آخرین وداع است.» پدرم در پاسخ نوشت: «تمام سربازانی که اینجا هستند، فرزندان من‌ هستند. اگر کاری هست که تو بهتر از من می‌توانی انجام دهی، من را معاف کن. من باید اینجا باشم.» ایشان به حدی به مسئولیت خود وفادار بودند که حتی در واپسین لحظات زندگی دخترشان هم منطقه را ترک نکردند. خواهرم در خرداد همان سال درگذشت و پدرم فقط توانست برای مراسم چهلم خواهرم به تهران بیاید.

ایکنا - با توجه به اینکه در آستانه سالروز آزادسازی خرمشهر و سوم خرداد هستیم، لطفاً درباره نقش پدرتان در عملیات بیت‌المقدس که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، توضیح دهید و اگر خاطرات یا اطلاعاتی از آن روزهای سخت در خانواده وجود دارد، برای ما بازگو کنید.

در زمان عملیات بیت‌المقدس، پدرم فرمانده لشکر ۹۲ زرهی خوزستان و همچنین فرمانده قرارگاه فتح بودند؛ یکی از قرارگاه‌های اصلی و بسیار مهم در عملیات آزادسازی خرمشهر. بسیاری از جزئیات این عملیات را ما بعد از شهادت ایشان فهمیدیم؛ زیرا پدرم در زمان حیات، هرگز درباره جزئیات مأموریت‌ها صحبت نمی‌کردند و همیشه توصیه داشتند که ما باید زندگی خود را کنیم و درگیر جنگ نشویم. پس از شهادتشان، از طریق دوستان و همرزمان‌شان متوجه شدیم که نقش پدرم در طراحی، هدایت و اجرای عملیات بیت‌المقدس بسیار تعیین‌کننده بوده است. بسیاری از فرماندهان آن زمان تصریح کرده‌اند که حضور ایشان در منطقه و اشراف دقیق بر امور، نقش مهمی در موفقیت این عملیات تاریخی ایفا کرده است.

در حال تکمیل / اجازه ندهیم یاد شهدا کمرنگ شود + فیلم

ایکنا - با توجه به نقش مهمی که پدر شهیدتان در طراحی و اجرای عملیات بیت‌المقدس داشتند، لطفاً درباره نحوه برنامه‌ریزی، شناسایی‌های انجام‌شده و ویژگی‌های منحصربه‌فرد این عملیات که منجر به آزادسازی خرمشهر شد، توضیح دهید.

به صورت تخصصی در جریان همه جزئیات طراحی عملیات نبودم، اما تا آنجا که از پدرم و سایر فرماندهان شنیده‌ام، عملیات بیت‌المقدس از لحاظ برنامه‌ریزی، شناسایی و دقت عملیاتی، یکی از دقیق‌ترین و پیچیده‌ترین عملیات‌های دوران دفاع مقدس بود. در مرحله اول این عملیات که در دهم اردیبهشت اجرا شد، نیروهای ما توانستند از رودخانه کارون عبور کرده و در جاده خرمشهر مستقر شوند. این در حالی بود که دشمن بعثی تصور نمی‌کرد که نیروهای ایرانی قادر به عبور از رودخانه و تثبیت موقعیت در آن منطقه باشند. این همان منطقه‌ای بود که پدرم، به‌عنوان یکی از فرماندهان کلیدی، مسئول عملیات آن بود. وی پیش از آغاز عملیات، همراه با شهید حسن باقری ساعت‌ها در خط مقدم حضور داشته و به شناسایی میدانی پرداخته بودند. از این جهت، عملیات بیت‌المقدس صرفاً یک اقدام میدانی نبود بلکه نتیجه‌ برنامه‌ریزی عمیق، رصد میدانی مستمر و اشراف اطلاعاتی دقیق بود. شخصیت پدرم هم به گونه‌ای بود که هیچ‌گاه کاری را بدون تحقیق و بررسی انجام نمی‌داد.

ایکنا - با توجه به اینکه خانواده شما از نزدیک در جریان جنگ و نقش‌آفرینی پدرتان در عملیات‌ها بوده‌اند، واکنش خانواده به خبر آزادسازی خرمشهر چگونه بود و در آن روز تاریخی چه احساسی داشتید؟

آن روز برای خانواده ما، همانند تمام مردم ایران، بسیار خاطره‌انگیز و غرورآفرین بود. خاطرم هست صبح آن روز، وقتی که صدای مارش پیروزی از رادیو پخش شد و اخبار خوش از خرمشهر به گوش می‌رسید، حال‌وهوای خانواده‌ ما کاملاً متفاوت شد. در آن ایام ارتباط از طریق تلفن fax انجام می‌شد و تماس‌ با مناطق عملیاتی محدود بود. پدر و مادرم با خواهرم در تماس بودند و مدام جملاتی مبهم اما امیدوارکننده می‌گفتند. در همان زمان، در محل زندگی‌مان، مردم به سراغ من می‌آمدند و می‌پرسیدند: «چه اتفاقی افتاده؟» چون می‌دانستند پدرم در جبهه است. اما پدرم هیچ‌گاه اطلاعاتی را که جنبه محرمانه داشت، با ما در میان نمی‌گذاشت. با این حال، وقتی خبر رسمی آزادسازی خرمشهر منتشر شد، شور و شوقی وصف‌ناپذیر در همه ما ایجاد شد. گویی همه سختی‌ها و نگرانی‌ها یکباره از بین رفت. خانواده ما به دلیل حضور فعال پدرم در جبهه، به‌نوعی با جنگ زندگی می‌کرد؛ بنابراین، خبر پیروزی برای ما جنبه‌ای بسیار شخصی و عاطفی داشت.

Video Player is loading.
Current Time ۰:۰۰
/
Duration ۰:۰۰
Loaded: ۰%
۰:۰۰
Progress: ۰%
Stream Type LIVE
Remaining Time -۰:۰۰
 
۱x

ایکنا - با توجه به اینکه پدرتان در سال‌های ابتدایی جنگ در خوزستان حضور فعال داشتند، ایشان درباره مقاومت مردم خرمشهر پیش از اشغال چه دیدگاهی داشتند؟

پدرم همیشه تأکید می‌کرد که مقاومت مردم خرمشهر، حتی پیش از سقوط این شهر، در حکم یک پیروزی تاریخی بود. در آن مقطع، ایشان فرمانده لشکر ۸۸ زرهی زاهدان بودند. نقل قولی از آقای ناطق نوری وجود دارد که نشان می‌دهد پدرم در نامه‌ای خطاب به رئیس‌جمهور وقت (بنی‌صدر) نوشته بود: «اگر تشخیص می‌دهید حضور من در منطقه مؤثر است، مرا اعزام کنید. در غیر این صورت، به‌عنوان یک رزمنده عادی مرا اعزام فرمایید.» این سطح از تعهد و آمادگی، نشانه روحیه جهادی پدرم بود. بسیاری در آن مقطع درصدد فرار از مسئولیت بودند، اما پدرم با اصرار و از سر اعتقاد قلبی خواستار حضور در خط مقدم جبهه بود.

در حال تکمیل / اجازه ندهیم یاد شهدا کمرنگ شود + فیلم

ایکنا - ایشان درباره نقش نیروهای نظامی در مقاومت خرمشهر چه نظری داشتند؟ آیا صرفاً از مردم خرمشهر یاد می‌کردند یا به نیروهای ارتشی و سایر رزمندگان نیز اشاره داشتند؟

یکی از نکاتی که همیشه پدرم را آزرده‌خاطر می‌کرد این بود که در روایت‌های رایج از مقاومت خرمشهر، صرفاً به نقش مردم اشاره می‌شود و نقش نیروهای نظامی به فراموشی سپرده شده است. ایشان بارها تأکید می‌کرد که نیروهایی همچون دانشجویان دانشکده افسری، تکاوران نیروی دریایی، یگان‌های پادگان دژ و سایر نیروهای ارتشی، با کمترین تجهیزات اما با بیشترین روحیه و تدبیر، از شهر دفاع کردند. بسیاری از این افراد در همان روزهای اول جنگ شهید شدند. به گفته ایشان، این نیروها، هم‌پای مردم خرمشهر، در حفظ شهر نقش داشتند و نباید از یاد بروند.

ایکنا - با توجه به اینکه اکنون خودتان نیز در جایگاه پدر هستید، از منظر عاطفی و تربیتی، چه ویژگی‌هایی از پدرتان در ذهنتان مانده که در زندگی شخصی و تربیت فرزندانتان از آن بهره می‌گیرید؟

حالا که خودم پدر هستم، بهتر می‌فهمم که پدرم انسانی بسیار متعادل، مسئولیت‌پذیر و دقیق بود. او در هر مرحله از زندگی، به تناسب سن و شرایط ما، برخورد متفاوتی داشت. در دوران کودکی سخت‌گیر بود، اما وقتی بزرگ‌تر شدیم، به ما حق تصمیم‌گیری می‌داد. به یاد دارم که در یکی از تابستان‌ها خواستم با دوستی به بازار بروم، ایشان مخالفت نکرد، بلکه گفت: «برو، باید با جامعه آشنا شوی.» همیشه دیگران را بر خود مقدم می‌دانست. بارها به ما می‌گفت: «خوبی بی‌جواب نمی‌ماند. ممکن است زود نتیجه‌اش را نبینی، اما در بلندمدت به تو باز می‌گردد.» برای ما نه‌فقط یک پدر، بلکه یک الگو بود؛ الگویی که همیشه سعی کرده‌ام به او نزدیک شوم، هرچند رسیدن به سطح اخلاقی و رفتاری او برایم دشوار است.

در حال تکمیل / اجازه ندهیم یاد شهدا کمرنگ شود + فیلم

ایکنا - لطفاً درباره نحوه شهادت پدرتان و نگاه ایشان به مفهوم شهادت در دوران خدمت نیز توضیح دهید.

در سال ۱۳۶۳، با توجه به شرایط بحرانی خلیج فارس، شهید صیاد شیرازی از پدرم خواستند که به بندرعباس برود و در آنجا قرارگاهی آبی - خاکی تأسیس کند. وی با وجود آنکه بازنشسته شده بود، این مسئولیت را پذیرفت و بعد به ستاد مشترک منتقل شده و به‌عنوان جانشین اداره اطلاعات و عملیات ارتش جمهوری اسلامی ایران مشغول به کار شد. با اینکه بازنشسته بود، داوطلبانه اعلام کرده بود که اگر کشور به خدماتشان نیاز دارد، در اختیار ارتش باشد. حتی نامه‌ای از مقام معظم رهبری وقت، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، داریم که در آن از خدمات ایشان به‌صورت ویژه تقدیر شده بود. نهایتاً در جریان بازدید از مانور لشکر ۵۸ تکاور ذوالفقار در کرج، بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. در پشت کارت شناسایی‌شان نوشته بودند: «اگر در زمان خدمت شهید شدم، هر جا برای ارتش راحت‌تر است، من را همان‌جا دفن کنید.» ارتش برای ایشان معنای عمیقی داشت. بارها به ما گفته بودند: «من سال‌ها از بیت‌المال این مردم حقوق گرفته‌ام؛ حالا باید برای آن‌ها فایده‌ای داشته باشم.»

Video Player is loading.
Current Time ۰:۰۰
/
Duration ۰:۰۰
Loaded: ۰%
۰:۰۰
Progress: ۰%
Stream Type LIVE
Remaining Time -۰:۰۰
 
۱x

ایکنا - اگر بخواهید ویژگی‌های مدیریتی و شخصیتی برجسته پدرتان را که برای شما به‌عنوان الگو باقی مانده، برشمارید، به چه نکاتی اشاره می‌کنید؟

اگر بخواهم برجسته‌ترین ویژگی‌های مدیریتی پدرم را در یک جمله خلاصه کنم، باید بگویم که او مصداق عملی رعایت حقوق دیگران و احترام به شأن انسانی افراد بود. با هر کسی، از سرباز تا فرمانده، با احترام برخورد می‌کرد. به ما فرزندان هم همیشه حق رأی و تصمیم‌گیری می‌داد. به ما می‌آموخت که احترام به انسان‌ها، مقدم بر هر چیز است. شخصاً سعی کرده‌ام تا جایی که در توانم بوده، همان مسیر را ادامه دهم، هرچند می‌دانم که رسیدن به سطح او دشوار است. اگر بتوانم تنها ۶۰ یا ۷۰ درصد مانند او رفتار کنم، برای خودم موفقیت بزرگی خواهد بود.

ایکنا - در سال‌های اخیر شما شاهد چه تغییراتی در فضای کلی و کیفیت فیلم‌های دفاع مقدس بوده‌اید؟ لطفاً درباره نمونه‌هایی که به نظرتان موفق بوده‌اند و توانسته‌اند حس واقعی جنگ را به مخاطب منتقل کنند، توضیح دهید. 

واقعاً این چند سال اخیر من چند تا فیلم خیلی خوب درباره دفاع مقدس دیدم. مثلاً فیلم «صیاد». این فیلم به موضوع پدر بودن و فضای جنگ خیلی خوب پرداخته بود. همچنین فیلم «تنگه ابوقریب» را دیدم که واقعاً فیلم‌های خوبی ساخته شده و کیفیت آثار بالا رفته است. قبلاً اغراق‌های الکی زیاد بود؛ مثل اینکه می‌گفتند سه نفر رفتند و کل یک لشکر عراقی را خلع سلاح کردند، که این نوع اغراق‌ها برای ایجاد حس غرور ملی آن زمان شاید لازم بود، اما حالا فیلم‌ها واقع‌بینانه‌تر شده‌اند و این خیلی به باورپذیری مخاطب کمک می‌کند.

در حال تکمیل / اجازه ندهیم یاد شهدا کمرنگ شود + فیلم

ایکنا - با توجه به اینکه سینمای دفاع مقدس در دهه ۶۰ بیشتر روی انتقال حس حماسی و انگیزه‌بخش بودن تمرکز داشت، به نظر شما در آن دوران چه نیازهایی برای فیلم‌ها وجود داشت و حالا چه توقعاتی از این ژانر سینمایی می‌رود؟ به‌طور مشخص چطور می‌توانیم تحولات و تغییر رویکرد فیلم‌ها را نسبت به گذشته توضیح دهیم؟

در دهه ۶۰ نیاز بود که سینما حس حماسی را به مخاطب القا کند. فیلم‌هایی مثل «گذرگاه» ساخته آقای بحرانی آن زمان خیلی به مردم انگیزه می‌داد. ولی بعدها توقع داشتیم که سینما به جنبه‌های ناگفته و دقیق‌تر جنگ بپردازد که البته کارهای آقای ملاقلی‌پور و آقای حاتمی‌کیا به این سمت رفتند، اما کافی نبود. خوشبختانه در سال‌های اخیر الزام شده که سالانه دو یا سه فیلم درباره قهرمانان وطن ساخته شود و این آثار کیفیت بالاتری پیدا کرده‌اند.

ایکنا - درباره فیلم «صیاد» که شما از نزدیک با شخصیت واقعی آن آشنا بوده‌اید، چه ارزیابی‌ای دارید؟ فکر می‌کنید تا چه حد توانسته‌اند آن شخصیت و زندگی‌اش را به شکل دقیق و کامل در فیلم نشان دهند؟ به نظر شما چه بخش‌هایی از زندگی و ویژگی‌های ایشان بهتر بود که در فیلم بیشتر و عمیق‌تر پرداخت شود؟

فیلم «صیاد» خیلی خوب بود ولی به نظرم می‌توانست بهتر از این باشد چون من خیلی نزدیک‌تر از دوستی که شما فکرش را بکنید با شخصیت واقعی ایشان آشنا بودم. ایشان شخصیت محکمی داشتند و انسان تأثیرگذار و کاملی بودند. در فیلم به این همه جوانب خوب پرداخته نشده بود. مثلاً بخش‌هایی از زندگی شخصی و فعالیت‌های شناسایی‌شان که خیلی جذاب و ارزشمند است، به شکل دقیق و مفصل نشان داده نشده بود. اینها خیلی می‌توانست به غنای فیلم کمک کند.

در حال تکمیل / اجازه ندهیم یاد شهدا کمرنگ شود + فیلم

ایکنا - یکی از مشکلات اصلی که معمولاً در ساخت فیلم‌های دفاع مقدس به آن اشاره می‌شود، کمبود بودجه و حمایت‌های مالی است. شما چقدر این موضوع را در روند تولید این آثار مؤثر می‌دانید؟ به نظر شما چه نهادها یا بخش‌هایی باید پیش‌قدم شوند تا فیلم‌سازی درباره قهرمانان و شهدا با کیفیت بالاتری انجام شود؟

مشکل اصلی بودجه است؛ خیلی وقت‌ها پول و حمایت مالی کافی نیست. باید ارتش یا نهادهای دولتی پیش‌قدم شوند و حمایتی‌تر به موضوع نگاه کنند. این آثار اگر بیشتر حمایت شوند، کیفیت‌شان بالا می‌رود. همچنین شرکت‌های خصوصی که دغدغه فرهنگی دارند می‌توانند ورود کنند. ساخت این فیلم‌ها هزینه‌بر است و اگر حمایت نشود، خیلی کارها نیمه‌کاره می‌ماند یا کم‌کیفیت می‌شود.

Video Player is loading.
Current Time ۰:۰۰
/
Duration ۰:۰۰
Loaded: ۰%
۰:۰۰
Progress: ۰%
Stream Type LIVE
Remaining Time -۰:۰۰
 
۱x

در ضمن خبر دارم دو سریال درباره پدرم تصویب شده که قرار است ساخته شود و کارگردان آن آقای طالبی‌نسب است. اما به نظر می‌رسد مشکلات بودجه وجود دارد و روند پیشرفت کند است. واقعاً اگر این سریال‌ها ساخته شوند، می‌توانند خیلی کمک کنند به شناساندن بهتر شخصیت پدرم و دیگر شهدای عزیز به نسل جوان، که این خیلی مهم است. اما بدون حمایت مالی و جدیت، کار سخت پیش می‌رود.

ایکنا - شخصاً چگونه تلاش می‌کنید فرهنگ دفاع مقدس را در خانواده‌ و نسل بعدی حفظ کنید. مثلاً چطور با دخترتان درباره پدربزرگ شهیدش صحبت می‌کنید و چه تأثیری این موضوع در زندگی خانوادگی‌تان دارد؟

دختر من ۲۰ ساله است و من هیچ وقت اجازه ندادم که یاد و نام پدرم کمرنگ شود. به طور مداوم خاطرات پدرم را برای خانواده تعریف و تلاش می‌کنم که یادش همیشه زنده بماند. به نظرم این کار وظیفه همه ماست که اجازه ندهیم روزمرگی یاد شهدا را کمرنگ کند.

در حال تکمیل / اجازه ندهیم یاد شهدا کمرنگ شود + فیلم

 

در حال تکمیل / اجازه ندهیم یاد شهدا کمرنگ شود + فیلم

«شب سه‌شنبه ۲۲/۴/۱۳۶۱ قرارگاه عملیاتی فتح، یکی از قرارگاه‌های عمده تابع قرارگاه کربلا، مشترک ارتش و سپاه. لشکر ۹۲ زرهی قرارگاه لشکر ۳ فتح سپاه پاسداران یا لشکر صاحب الزمان. این عکس قبل از شروع عملیات رمضان که برای اولین بار یگان‌های سپاهیان اسلام از مرز بین‌المللی عبور کردند. هدفی را در عمق ۶۵ کیلومتری در خاک عراق، شمال شرقی بصره، بایستی تصرف و تحکیم و بنا به دستور ادامه دهند. محل قرارگاه فتح در کیلومتر ۹۵ جاده اهواز به سمت خرمشهر. این جاده این جاده آسفالت و رودخانه کارون در شمال قرارگاه کربلا در اتاق یا سنگر عملیات برداشته شده است. سرکار سرهنگ توپخانه علی صیاد شیرازی، فرمانده نزاجا و سرهنگ زرهی ستاد، مسعود منفرد نیاکی، فرمانده لشکر ۹۲ زرهی و فرمانده قرارگاه عملیاتی فتح. گرامی باد خاطره عملیات غرورآفرین؛ بستان، چذابه، فتح المبین و رمضان.»

ایکنا - اگر بخواهید توصیه‌ای به فیلم‌سازان و تهیه‌کنندگان سینمای دفاع مقدس داشته باشید یا نکته مهمی درباره روند کار و اهمیت آن‌ها در حفظ فرهنگ ایثار و شهادت داشته باشید، به عنوان نکته پایانی مطرح کنید.

فیلم‌سازان واقعیت‌های جنگ را با تمام لطافت‌ها و سختی‌ها نشان دهند و فقط دنبال حماسه‌سازی صرف نباشند. باید داستان‌ها را به شکل واقعی و دقیق تعریف کنند تا مخاطب بتواند ارتباط عمیق‌تری با آن‌ها برقرار کند. همچنین از همه کسانی که دغدغه فرهنگ ایثار و شهادت دارند می‌خواهم که حمایت کنند و اجازه ندهند کمبود بودجه باعث شود این آثار ساخته نشوند. این کار یک سرمایه‌گذاری فرهنگی است که به نسل‌های بعد منتقل می‌شود.

گفت‌وگو از داوود کنشلو

انتهای پیام
مرتضی جمالی
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴۰۴/۰۳/۰۴ - ۱۱:۱۶
۰
۰
بسیار زیبا و یاد دوران دفاع مقدس
captcha