کد خبر: 4284997
تاریخ انتشار : ۰۷ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۸
به انگیزه روز ازدواج بررسی شد

چالش‌های رایج در ازدواج و راهکارهای تقویت پیوند زوجین

یک مشاور و روانشناس ضمن اشاره به نکات طلایی که پیش از ازدواج باید مدنظر افراد باشد، گفت: چالش‌های بین زوجین نباید لزوماً به طلاق یا گسست زندگی منجر شود، بلکه می‌تواند باعث استحکام بیشتر رابطه شود. بسیاری از تفاوت‌ها و جزئیاتی که در دوران آشنایی و نامزدی مورد توجه قرار نگرفته‌اند، پس از شروع زندگی مشترک آشکار می‌شوند که با مدیریت صحیح این تفاوت‌ها، می‌توان آنها را به فرصت‌هایی برای توجه بیشتر به یکدیگر تبدیل کرد. 

استحکام زندگی مشترک؛ از نگاه مقدس تا مدیریت اختلافاتبه گزارش ایکنا، ازدواج یکی از مهمترین تصمیمات زندگی است که تأثیر عمیقی بر سعادت فردی و اجتماعی دارد. این پیوند مقدس نه تنها باعث آرامش و تکامل روحی افراد می‌شود، بلکه پایه‌ای اساسی برای تشکیل خانواده و تربیت نسل آینده است. ازدواج موفق، روابط عاطفی پایدار ایجاد می‌کند و زمینه‌ساز همکاری، حمایت متقابل و رشد اخلاقی و معنوی زوجین می‌شود.  

برای یک ازدواج موفق، توجه به معیار‌های اخلاقی، عقلی و عاطفی ضروری است. مهم‌ترین معیار‌ها شامل همکفوی یعنی تناسب فرهنگی، اجتماعی و اعتقادی، اخلاق نیکو، مسئولیت‌پذیری و توانایی مالی و روانی برای مدیریت زندگی مشترک است. همچنین، عشق و احترام متقابل، صداقت و آمادگی برای گذشت و تفاهم از پایه‌های اساسی یک ازدواج پایدار به شمار می‌رود.  

نخستین روز از ماه ذی‌الحجه، با سالروز پیوند آسمانی حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) مصادف است که به نام روز ازدواج نامگذاری شده است. خبرگزاری ایکنا در راستای بررسی معیار‌های ازدواج در زمان حاضر و تفاوت این معیار‌ها با گذشته، نقش خانواده‌ها، میزان تفاوت سنی زوجین و ... با حجت‌الاسلام سعید رهبری شمیرانی، مشاور و روانشناس و دانش‌آ‌موخته سطح چهار حوزه به گفت‌و‌گو نشسته است. مشروح این گفت‌و‌گو را در ادامه می‌خوانید.

ایکنا ـ معیار‌های اصلی برای انتخاب همسر مناسب چیست؟

یکی از نکات پررنگ در گزاره‌های دینی، مسئله همکفو بودن است. این مفهوم عمدتاً به جنبه‌های اعتقادی و گزاره‌های فکری و رفتاری اشاره دارد؛ به این معنا که دو نفر تا حد امکان باید در افکار، ارزش‌ها و اعتقادات مشترک باشند. این شباهت‌ها می‌تواند تأثیر بسزایی در کیفیت تعاملات زوجین داشته باشد، زیرا وقتی نگرش دو نفر به زندگی شبیه هم باشد، پردازش مسائل مشترک برایشان آسان‌تر خواهد بود.  

مثلاً می‌توان اینطور تصور کرد که هر فرد پیش از ازدواج یک سیستم پردازشگر زندگی مجردی دارد و پس از ازدواج، این سیستم باید به یک پردازشگر زوجینی تبدیل شود. اگر افکار، ارزش‌ها و باور‌های دو نفر از ابتدا به هم نزدیک باشد، این تطبیق راحت‌تر انجام می‌شود، اما اگر تفاوت‌های فکری زیاد باشد، مانند این است که دو سیستم پردازشگر کاملاً متفاوت را می‌خواهیم با هم ترکیب کنیم، که طبیعتاً چالش‌برانگیز خواهد بود.  

علاوه بر همکفو بودن از نظر اعتقادی و فکری، معیار‌های دیگری نیز در انتخاب همسر مهم هستند:  

اخلاق و رفتار 

اگر فردی دارای اخلاق الهی باشد، بسیاری از ویژگی‌های مثبت را خواهد داشت. البته طبیعی است که افراد همیشه در حد ایده‌آل نیستند و همه کمالات در یک فرد متجلی نیست و ممکن است نقص‌ها و خلل‌هایی در رفتار یا اعتقاداتشان وجود داشته باشد. بنابراین، باید به عواملی توجه کرد که ممکن است در آینده باعث سوءتفاهم یا مشکل شود.  

تناسب فرهنگی و اقتصادی خانواده‌ها 

اختلافات فرهنگی و اقتصادی بین دو خانواده می‌تواند چالش‌هایی ایجاد کند. مثلاً اگر دو نفر از دو فرهنگ کاملاً متفاوت باشند، احتمال بروز سوءتفاهم در سبک زندگی بیشتر می‌شود، چون نسبت به فرهنگ هم ناآشنا هستند، نمی‌گوییم به پذیرش با هم نمی‌رسند، اما اگر این اختلافات زیاد باشد، مانند این است که مدل نگاهشان به دنیا را تغییر دهند. همچنین، تفاوت در وضعیت اقتصادی می‌تواند بر شیوه هزینه‌کرد، سفر‌ها و حتی تعاملات اجتماعی نیز تأثیر بگذارد و در صورت عدم مدیریت صحیح، به اختلافات زناشویی منجر شود. اگر این تفاوت‌ها لحاظ نشود، ممکن است در فرایند زندگی مشکلات و سوءتفاهم‌هایی را ایجاد کند.

سازگاری خانوادگی 

در فرهنگ ایرانی، خانواده‌ها نقش پررنگی در زندگی زوجین دارند. برخلاف برخی جوامع غربی که زوجین پس از ازدواج کاملاً مستقل می‌شوند، در ایران ارتباط با خانواده‌ها همچنان قوی است. بنابراین، هرچه سبک زندگی، مدل‌های تربیت، ارتباطات اجتماعی و ارزش‌های دو خانواده به هم نزدیک‌تر باشد، احتمال بروز تعارضات کمتر خواهد بود. گاهی اوقات زوجین با یکدیگر مشکلی ندارند، اما اختلافات در تعامل با خانواده‌ها به وجود می‌آید.

تناسب شخصیتی 

اگر این معیار‌ها را به عنوان معیار‌های غیرتخصصی ببینیم، این گزاره‌ها را به عنوان گزاره‌های اصلی باید مورد توجه قرار دهیم. اما برخی معیار‌ها ممکن است نیاز به بررسی تخصصی داشته باشند، اما زوجین می‌توانند تا حدی خودشان آنها را ارزیابی کنند. مثلاً مسئله درون‌گرایی یا برون‌گرایی هرچند یک مفهوم روان‌شناختی است، اما افراد به صورت عمومی می‌توانند تا حدی آن را درک کنند. هرچه زوجین در برخی ابعاد شخصیتی به هم نزدیک‌تر و در برخی دیگر مکمل یکدیگر باشند، سازگاری بهتری خواهند داشت.  

همچنین، باید توجه داشت که نیاز‌های عاطفی زن و مرد در زندگی مشترک متفاوت است. مثلاً زنان معمولاً به توجه و محبت بیشتر نیاز دارند، درحالی که مردان اقتدار و احترام را بیشتر طلب می‌کنند. شناخت این تفاوت‌ها و تلاش برای تأمین نیاز‌های طرفین، از عوامل مهم در موفقیت یک ازدواج است. در این زمینه، مشاوره پیش از ازدواج می‌تواند کمک زیادی به زوجین کند تا با آگاهی بیشتری وارد این مرحله از زندگی شوند؛ بنابراین انتخاب همسر فقط براساس یک یا دو معیار امکان‌پذیر نیست، بلکه ترکیبی از همکفو بودن اعتقادی، اخلاقی، فرهنگی، اقتصادی و شخصیتی است که می‌تواند زمینه‌ساز یک زندگی مشترک موفق باشد.

ایکنا ـ آیا ازدواج در سنین پایین موفق‌تر است یا در سنین بالاتر؟ چرا؟

وجود تناسب در این زمینه از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. هر چند عدم وجود این تناسب‌ها به معنای رد کامل امکان ازدواج نیست، اما می‌تواند احتمال بروز چالش‌ها را افزایش دهد. به طور معمول، فاصله سنی معقول که در آن مرد اندکی بزرگتر از زن باشد، می‌تواند شرایطی را فراهم آورد که زن بتواند با آرامش بیشتری به همسر خود تکیه کند.  

با این حال، اگر این فاصله سنی بیش از حد زیاد باشد، اگرچه ممکن است حس پختگی و تجربه بیشتر مرد برای زن جذاب باشد، اما از سوی دیگر می‌تواند منجر به عدم اشتراک تجربیات حسی و شناختی شود، به گونه‌ای که زوجین عملاً متعلق به دو نسل متفاوت تلقی شوند و درک متقابل برایشان دشوار شود. همچنین، در مواردی که فاصله سنی به نفع زن باشد و ویژگی‌های شخصیتی مطلوب که پیش‌تر به آنها اشاره شد، در مرد وجود نداشته باشد، ممکن است زن احساس امنیت و تکیه‌گاه لازم را از همسر خود دریافت نکند و احساس کند که مرد فاقد اقتدار کافی برای ایجاد آرامش در زندگی مشترک است.  

نکته حائز اهمیت دیگر این است که هرچه زوجین در سنین پایین‌تر اقدام به ازدواج کنند، احتمال سازگاری و انطباق بیشتر آنها با یکدیگر افزایش می‌یابد. این موضوع را می‌توان به نهالی تشبیه کرد که در ابتدای رشد با هدایت مناسب به راحتی شکل می‌گیرد، در حالی که تغییر جهت درخت تنومند به مراتب دشوارتر است. بنابراین، ازدواج در سنین پایین‌تر، در صورت وجود تناسب‌های اولیه، این فرصت را برای زوجین ایجاد می‌کند که فرآیند‌های ذهنی مشترک را بهتر طی کرده و نگرش‌های همسان‌تری نسبت به زندگی پیدا کنند. این شرایط می‌تواند نتایج مطلوبی را در پی داشته باشد. 

اگر این فاصله سنی بیش از حد زیاد باشد، اگرچه ممکن است حس پختگی و تجربه بیشتر مرد برای زن جذاب باشد، اما از سوی دیگر می‌تواند منجر به عدم اشتراک تجربیات حسی و شناختی شود، به گونه‌ای که زوجین عملاً متعلق به دو نسل متفاوت تلقی شوند

با این وجود، باید توجه داشت که صرف پایین بودن سن به خودی خود ضامن موفقیت در ازدواج نیست. اگر آمادگی ذهنی، جسمی و روانی لازم برای ازدواج در فرد وجود نداشته باشد، یا اگر الزامات و اقتضائات ازدواج برای وی فراهم نشده باشد، صرف تشویق به ازدواج در سنین پایین می‌تواند آسیب‌زا باشد. بنابراین، هر فردی با سن پایین را نمی‌توان لزوماً مناسب ازدواج دانست، مگر اینکه به سطحی از مسئولیت‌پذیری رسیده باشد، درک نسبی از زندگی متأهلی داشته باشد و از سلامت شخصیتی کافی برای تشکیل خانواده برخوردار باشد، در صورت وجود این شرایط، ازدواج در سنین پایین‌تر می‌تواند نتایج بهتری داشته باشد.  

از سوی دیگر، با افزایش سن، اگرچه تجربیات فرد بیشتر می‌شود، اما انعطاف‌پذیری برای تغییر و سازگاری کاهش می‌یابد. این امر به دلیل تثبیت نسبی نگرش فرد به زندگی است که تغییر آن دشوارتر می‌شود. علاوه بر این، تأخیر طولانی‌مدت در ازدواج و مشاهده تجربیات منفی دیگران می‌تواند ناخواسته ذهنیت‌های نامطلوبی درباره ازدواج در فرد ایجاد کند؛ چراکه شخصی که خود تجربه‌ای از زندگی مشترک ندارد، صرفاً با مشاهده مشکلات دیگران ممکن است تصویر نادرستی از ازدواج در ذهن او شکل گیرد. این در حالی است که بسیاری از جنبه‌های مثبت و زیبای زندگی مشترک، از جمله احساسات شیرین و خاطرات ارزشمند، معمولاً برای ناظران بیرونی قابل مشاهده نیست. این مسئله از جمله آسیب‌هایی است که با تأخیر طولانی‌مدت در ازدواج و افزایش سن فرد ممکن است ایجاد شود.

ایکنا ـ تفاوت معیار‌های ازدواج در گذشته و امروز چیست و چه معیار‌هایی جایگزین شده است؟

در گذشته نقش والدین در فرآیند ازدواج گاه بیش از حد مورد تأکید قرار می‌گرفت. به گونه‌ای که در برخی موارد مشاهده می‌شد زوجین بدون شناخت کافی و صرفاً براساس آشنایی و تشخیص والدین، زندگی مشترک را آغاز می‌کردند. این بدان معنا نیست که نظر والدین در ازدواج فاقد اهمیت است، چراکه همانگونه که پیشتر اشاره شد، تناسب خانوادگی از جمله معیار‌های مهم در ازدواج محسوب می‌شود و در این زمینه از دیدگاه خانواده‌ها نیز بهره می‌گیریم.  

امروزه در برخی ازدواج‌ها، معیار‌های عاطفی و حسی زوجین بیش از حد برجسته شده‌اند، در حالی که معیار‌های شناختی و نقش خانواده‌ها کمرنگ شده است. آنچه در این میان ضروری به نظر می‌رسد، ایجاد تعادل و توجه همزمان به همه این ابعاد است

با این حال، باید توجه داشت که دیدگاه والدین یک نگاه بیرونی است و ممکن است خطا‌هایی در آن وجود داشته باشد و تا زمانی که زوجین نتوانند با هم گفت‌و‌گو کنند، احتمال این خطا بیشتر است. از طرفی هم، کشش عاطفی و دلبستگی که باید بین زوجین وجود داشته باشد، لزوماً توسط والدین قابل تشخیص نیست. هرچند در مواردی که رابطه صمیمانه‌ای بین والدین و فرزندان وجود دارد، این امکان فراهم می‌شود، اما این امر به صورت کلی قابل تعمیم نیست.  

در گذر زمان شاهد تغییراتی در این زمینه بوده‌ایم، به طوری که در برخی ازدواج‌های امروزی، به نظر می‌رسد معیار‌های فرزندان تحت تأثیر فرهنگ‌های دیگر، به شکل افراط‌آمیزی مستقل و پررنگ دیده می‌شود. در این زمینه باید متذکر شد که در فرهنگ ازدواج ما، اگرچه فرد و ویژگی‌های شخصی او اهمیت دارد، اما خانواده نیز باید به عنوان یک معیار مهم در نظر گرفته شود. به عبارت دیگر، در فرآیند انتخاب همسر، هم معیار‌های حسی و عاطفی و هم معیار‌های شناختی باید مورد توجه قرار گیرند.  

شاید در گذشته، معیار‌های شناختی غیرمستقیم (نظر خانواده‌ها) پررنگ‌تر بود، در حالی که معیار‌های شناختی مستقیم و عاطفی زوجین کمتر مورد توجه قرار می‌گرفت. امروزه در برخی ازدواج‌ها، شاهد آن هستیم که معیار‌های عاطفی و حسی زوجین بیش از حد برجسته شده‌اند، در حالی که معیار‌های شناختی و نقش خانواده‌ها کمرنگ شده است. آنچه در این میان ضروری به نظر می‌رسد، ایجاد تعادل و توجه همزمان به همه این ابعاد است.  

از نقاط قوت شیوه سنتی ازدواج، توجه به جایگاه والدین در این فرآیند بود و از مزایای رویکرد‌های جدید، تأکید بر احساس و علاقه زوجین نسبت به یکدیگر است. اما باید همواره مراقب بود که در هیچ یک از این موارد به افراط یا تفریط دچار نشویم، چرا که هر دو حالت می‌تواند منجر به خطا در انتخاب شوند که امید است با در نظر گرفتن همه این جوانب، بتوانیم ازدواج‌های موفقی را شاهد باشیم.

ایکنا ـ نقش خانواده در انتخاب همسر چقدر باید پررنگ باشد؟

در بررسی نقش خانواده در فرآیند انتخاب همسر، باید اذعان داشت که میزان تأثیرگذاری خانواده به ساختار و کیفیت ارتباطات درون خانوادگی بستگی دارد. در شرایطی که ساختار خانواده به شکل صحیحی شکل گرفته باشد، به گونه‌ای که فرزند و والدین از اشتراکات فکری، شناختی و فرهنگی برخوردار باشند، والدین می‌توانند به عنوان مشاوران امین و دلسوز نقش بسیار مؤثری در انتخاب مناسب همسر ایفا کنند. در چنین شرایطی، والدین با آگاهی از مدل‌های ذهنی فرزند خود و با بهره‌گیری از تجربیات ارزشمند و شبکه ارتباطات گسترده‌تر اجتماعی، قادر خواهند بود گزینه‌های مناسبی را معرفی و بستر‌های مساعدی برای ازدواج فرزندشان فراهم کنند.

با این حال، در مواردی که ارتباطات خانوادگی از استحکام کافی برخوردار نباشد و اشتراکات فکری و فرهنگی بین اعضای خانواده وجود نداشته باشد، ممکن است شاهد بروز چالش‌های جدی در فرآیند انتخاب همسر باشیم. در چنین شرایطی، امکان دارد سلیقه و انتخاب فرزند به طور کامل در تقابل با دیدگاه والدین قرار گیرد، که این امر می‌تواند به تنش‌های خانوادگی منجر شود. اما نکته حائز اهمیت این است که حتی در این شرایط نیز، خانواده‌ای که از ساختار سالم و ارتباطات مؤثر برخوردار باشد، می‌تواند با حفظ نقش حمایتی خود، به جای تقابل و ایجاد تنش، به راهنمایی و همراهی فرزند بپردازد.

از نقاط قوت شیوه سنتی ازدواج، توجه به جایگاه والدین در این فرآیند بود و از مزایای رویکرد‌های جدید، تأکید بر احساس و علاقه زوجین نسبت به یکدیگر است. اما باید همواره مراقب بود که در هیچ یک از این موارد به افراط یا تفریط دچار نشویم

در چنین خانواده‌هایی، هنگامی که والدین تشخیص می‌دهند، فرزندشان در حال ارتکاب خطا‌های شناختی یا محاسباتی است، به جای رویارویی مستقیم و ایجاد تضاد، با ارائه راهنمایی‌های خردمندانه و ایجاد فرصت‌های مناسب برای کسب تجربه، به فرزند خود کمک می‌کنند تا به شناخت بهتری دست یابد. اینگونه خانواده‌ها که از انعطاف‌پذیری و پذیرش لازم برخوردارند، نه تنها مانع تجربیات جدید فرزند نمی‌شوند، بلکه خود نیز آمادگی پذیرش دیدگاه‌های جدید و اصلاح باور‌های پیشین را دارند. به عبارت دیگر، هنگامی که در عمل ثابت شود ویژگی‌هایی که پیشتر نامناسب تلقی می‌شدند در واقع مطلوب هستند، والدین حاضر به پذیرش این واقعیت و تعدیل دیدگاه‌های خود خواهند بود.

در نهایت، خانواده‌ای که واجد چنین ویژگی‌هایی باشد، با وجود تفاوت‌های احتمالی در دیدگاه‌ها، قادر خواهد بود با حفظ ارتباط سازنده و ارائه راهنمایی‌های سنجیده، به نقاط مشترک مطلوبی با فرزند خود دست یابد و به صورت کاملاً مؤثر در فرآیند انتخاب همسر نقش حمایتی و راهنمایی‌گرایانه ایفا کند. چنین رویکردی نه تنها از بروز تنش‌های غیرضروری جلوگیری می‌کند، بلکه احتمال موفقیت در انتخاب همسر مناسب را به میزان قابل توجهی افزایش می‌دهد.

ایکنا ـ آیا عشق، پایه کافی برای ازدواج است یا معیار‌های دیگری مانند تفاهم و ارزش‌های مشترک مهمتر هستند؟

این پرسش از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است، چراکه متأسفانه شاهد شکل‌گیری دیدگاه‌های نادرستی در این زمینه هستیم. در اینجا هدف ما مقایسه و سنجش اهمیت نسبی این عوامل نیست، بلکه تأکید بر این نکته است که نباید نگاه تک‌بعدی به معیار‌های ازدواج داشت.

اگر از من بپرسند که آیا عشق برای ازدواج لازم است، پاسخم مثبت است. اگر در مورد ضرورت تفاهم سؤال شود، باز هم پاسخ مثبت خواهد بود. ارزش‌های مشترک نیز قطعاً ضروری هستند. اما پرسش کلیدی این است؛ کدام یک از این عوامل به تنهایی کافی است؟ پاسخ این است که هیچ یک از آنها به تنهایی کافی نیستند.  

دو نفر که ارزش‌های مشترک دارند، اما فاقد جذابیت متقابل و صمیمیت عاطفی هستند، مانند دو چرخ‌دنده سالم، اما ناسازگارند که هر کدام متعلق به دستگاهی جداگانه است. این تشبیه نشان می‌دهد که وجود ارزش‌های مشترک به تنهایی تضمین‌کننده موفقیت رابطه نیست.  

برای درک بهتر این موضوع، می‌توانیم از مثال اردو استفاده کنیم. در یک اردو، به اقلام مختلفی مانند غذا، آب، چادر و وسایل امدادی نیاز داریم. اگر کسی به جای تأمین تمامی این ملزومات، فقط یکی از آنها را به مقدار زیاد بیاورد، آیا نیاز‌های اردو برطرف می‌شود؟ مسلماً خیر. همین منطق در مورد معیار‌های ازدواج نیز صادق است. عشق و علاقه متقابل قطعاً لازم است، اما به تنهایی کافی نیست. اگر عشق به تنهایی کافی بود، نباید شاهد این همه پرونده در دادگاه‌های خانواده می‌بودیم، پرونده‌هایی مربوط به زوجینی که زمانی با عشقی آتشین به دنبال هم بودند.  

از سوی دیگر، اگر صرفاً ارزش‌های مشترک کافی بود، نباید شاهد شکست ازدواج‌های سنتی می‌بودیم که در آنها زوجین بدون کشش عاطفی و صرفاً براساس تشخیص اطرافیان به هم وصل شده‌اند.  

هر یک از این معیار‌ها از جمله عشق، تفاهم و ارزش‌های مشترک اهمیت خاص خود را دارند. البته باید توجه داشت که درک وجود صمیمیت و عشق ممکن است از همان ابتدا میسر نباشد و نیاز به زمان دارد، اما ارزش‌های مشترک و سطح تفاهم را می‌توان از همان آشنایی اولیه مورد ارزیابی قرار داد. نکته کلیدی این است که نباید یک عامل را مهم و بقیه را ناچیز شمرد. همه این معیار‌ها ضروری هستند، اما هیچ یک به تنهایی کفایت نمی‌کنند. یک ازدواج موفق نیازمند ترکیب متعادل و هوشمندانه تمامی این عوامل است.

ایکنا ـ آیا تفاوت‌های فرهنگی بین زوجین می‌تواند منجر به طلاق شود؟ یا عمده‌ترین دلایل این مسئله چیست؟

در بررسی مسئله تفاوت‌های فرهنگی در ازدواج، لازم است به این نکته توجه کنیم که منظور از تفاوت فرهنگی، طیف گسترده‌ای از وجوه مختلف است. این تفاوت‌ها می‌تواند شامل تفاوت در سبک زندگی، الگو‌های رفتاری، باور‌های سیاسی و اجتماعی و سایر مؤلفه‌های فرهنگی باشد. همانگونه که در سؤال نخست نیز اشاره شد، این عوامل در ارزیابی تناسب بین دو خانواده و همچنین بین زوجین از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند.

تفاوت‌های فرهنگی زمانی مشکل‌ساز می‌شوند که زوجین فاقد انعطاف‌پذیری و پذیرش کافی باشند، به گونه‌ای که یک طرف، فرهنگ و سبک زندگی خود را تنها راه درست بپندارد و هرگونه تفاوت را نادرست تلقی کند. چنین نگرشی می‌تواند به اختلافات جدی و حتی جدایی منجر شود. این وضعیت به ویژه زمانی تشدید می‌شود که تفاوت‌ها به سطح تضاد فرهنگی برسد، تضادی که می‌تواند ابعاد اجتماعی، سیاسی و اخلاقی را دربرگیرد.

با این حال، اگر تفاوت‌های فرهنگی در حد تضاد نباشد و زوجین از ویژگی‌های شخصیتی مناسب برخوردار باشند، ویژگی‌هایی مانند انعطاف‌پذیری، مدارا و توانایی سازگاری، می‌توانند به تدریج به یک «ما»‌ی مشترک دست یابند. در این فرآیند، هر یک از طرفین از بخشی از گذشته خود فاصله گرفته و به سمت ایجاد هویت جدیدی به عنوان یک زوج حرکت می‌کنند.  

تفاوت‌های فرهنگی زمانی مشکل‌ساز می‌شود که زوجین فاقد انعطاف‌پذیری و پذیرش کافی باشند، به گونه‌ای که یک طرف، فرهنگ و سبک زندگی خود را تنها راه درست بپندارد و هرگونه تفاوت را نادرست تلقی کند

نکته حائز اهمیت دیگر، مدیریت تفاوت‌های فرهنگی در ارتباط با خانواده‌ها است. در برخی موارد، این تفاوت‌ها می‌تواند منجر به سوءتفاهم بین خانواده‌ها شود. در چنین شرایطی، توانمندی زوجین در مدیریت این تفاوت‌ها نقش تعیین‌کننده‌ای دارد. زوجینی که از بلوغ عاطفی و مهارت‌های ارتباطی کافی برخوردارند، می‌توانند از تبدیل شدن سوءتفاهم‌های کوچک به مشکلات بزرگ جلوگیری کنند. در مقابل، ناتوانی در مدیریت این تفاوت‌ها می‌تواند زندگی مشترکی را که ظرفیت موفقیت داشته است، به سمت شکست سوق دهد.

بنابراین، در ارزیابی تفاوت‌های فرهنگی برای ازدواج، باید دو عامل کلیدی میزان تفاوت فرهنگی و سطح تضاد موجود و ویژگی‌های شخصیتی و توانمندی‌های زوجین در مدیریت این تفاوت‌ها را در نظر گرفت. در نهایت، تفاوت فرهنگی به خودی خود نمی‌تواند عامل تعیین‌کننده موفقیت یا شکست یک ازدواج باشد، بلکه نحوه مواجهه زوجین با این تفاوت‌ها و توانایی آنها در ایجاد سازگاری است که نقش اساسی ایفا می‌کند.

ایکنا ـ چه عواملی می‌تواند این پیوند مبارک را محکمتر کند؟

موضوع استحکام پیوند زناشویی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در این زمینه، چند عامل کلیدی وجود دارد که می‌تواند به تحکیم این رابطه کمک کند:

نگاه مقدس به ازدواج

نگرش ما به ازدواج نقش تعیین‌کننده‌ای در استحکام آن دارد. در دیدگاهی که ازدواج را صرفاً یک قرارداد دوسویه می‌داند، هرگونه اختلال در رابطه می‌تواند به سرعت به بحران منجر شود. اما هنگامی که ازدواج را به عنوان یک پیوند مقدس الهی در نظر بگیریم، حتی در مواقع اختلاف نیز رابطه در سطحی عمیق‌تر حفظ می‌شود. این نگاه مقدس به زوجین کمک می‌کند در دوران دشواری با امید بیشتری برای بازسازی رابطه تلاش کنند. البته باید تأکید کرد که این به معنای تحمل شرایط غیرقابل تحمل نیست، بلکه به معنای پرهیز از تصمیم‌گیری‌های هیجانی و کوتاه‌مدت است.

دیدگاه بلندمدت به چالش‌ها

بسیاری از مشکلات زناشویی ناشی از نگاه مقطعی به اختلافات است. هنگامی که فرد فقط یک ماه اخیر پرتنش را ملاک قرار می‌دهد و سال‌های خوب زندگی مشترک را نادیده می‌گیرد، به سادگی ممکن است رابطه را به خطر بیندازد. نگاه بلندمدت به زندگی مشترک، مانند نگاه به یک بدن سالم که گاه دچار بیماری می‌شود، می‌تواند به زوجین کمک کند با صبر و حوصله بیشتری به حل مشکلات بپردازند.

استفاده هوشمندانه از تجربیات

تجربیات دیگران می‌تواند منبع ارزشمندی برای تحکیم زندگی مشترک باشد. این تجربیات می‌تواند از دو طریق مشاوره با متخصصان که دارای دانش آکادمیک و تجربیات گسترده هستند و همچنین استفاده از تجربیات بزرگان و اطرافیان به دست آید؛ اما در استفاده از تجربیات دیگران باید به این نکته توجه داشت که هر تجربه‌ای لزوماً برای همه قابل تعمیم نیست؛ بنابراین لازم است تجربیات دریافتی ابتدا تحلیل و ارزیابی شوند، سپس بخش‌های مفید آن به کار گرفته شود.

افزایش آگاهی جنسیتی

تفاوت‌های طبیعی بین زن و مرد در ابعاد روانشناختی و رفتاری از عوامل مهمی است که باید در زندگی مشترک مورد توجه قرار گیرد. افزایش آگاهی نسبت به این تفاوت‌ها و یادگیری نحوه تعامل صحیح با آنها می‌تواند به کاهش تنش‌ها و تحکیم رابطه کمک کند.

ایکنا ـ چگونه می‌توان قبل از ازدواج از سازگاری با طرف مقابل مطمئن شد؟

رسیدن به یقین ۱۰۰ درصد در این دنیای احتمالات امکان‌پذیر نیست. هیچ کس نمی‌تواند تضمین کند که فردی تا پایان عمر به همان افکار، اعتقادات یا سبک زندگی پایبند خواهد ماند؛ چراکه انسان‌ها براساس پردازش‌های ذهنی و تجربیات جدید ممکن است تغییر کنند. این امر ناشی از اصل بنیادین اختیار و آزادی انتخاب انسان است.

با این حال، اگر ما منطق فکری و ساختار‌های ذهنی فرد را به خوبی بشناسیم، احتمال تغییرات ناگهانی و اساسی در او کاهش می‌یابد. به ویژه زمانی که فرد به صورت عاقلانه زندگی کرده باشد و تجربیاتش مؤید فرایند‌های عقلی او باشد. در چنین مواردی، احتمال تغییر نگرش و رفتار فرد کمتر خواهد بود؛ بنابراین برای افزایش احتمال سازگاری در ازدواج، می‌توان به چند شاخص مهم توجه کرد:

پختگی فکری و رفتاری: فردی که در رفتارهایش نوسانات هیجانی شدید ندارد و تصمیم‌گیری‌هایش لحظه‌ای نیست، احتمالاً گزینه مناسب‌تری است.

انعطاف‌پذیری: توانایی دیدن مسائل از زوایای مختلف و درک دیدگاه‌های دیگران از نشانه‌های مهم است و اینکه خود را خوب و درست مطلق نبیند. افرادی که می‌توانند خود را جای دیگران بگذارند و بگویند: «فلانی هم حق دارد» یا «شاید منظورش این بوده»، معمولاً سازگاری بهتری دارند.  

دیدگاه بلندمدت: افرادی که می‌توانند از جزئیات فراتر بروند و مسائل را در بازه زمانی گسترده‌تری تحلیل کنند، معمولاً تصمیم‌های بهتری می‌گیرند.

ویژگی‌های شخصیتی سالم: افرادی با اعتماد به نفس و جسارت رفتاری پایین هستند که در برخی از موقعیت‌های زندگی با محیط سازگار می‌شوند و تحمل می‌کند، اما حال روحی بدی دارند و به خود، آسیب می‌زنند که مطلوب نیست، اما افرادی با اعتماد به نفس متعادل (نه خیلی کم و نه خیلی زیاد) و جسارت رفتاری مناسب، معمولاً بهتر می‌توانند در روابط سازگار شوند. البته باید توجه داشت که سازگاری ناشی از ترس یا ضعف شخصیتی مطلوب نیست.

ایکنا ـ نقش مشاوره پیش از ازدواج در کاهش آمار طلاق چقدر است؟

نقش مشاوره پیش از ازدواج در کاهش آمار طلاق بسیار حائز اهمیت است. مشاور با تجربه و متخصص می‌تواند در شناسایی و بررسی ویژگی‌های شخصیتی زوجین، کمک به تصمیم‌گیری‌های صحیح، استفاده از تجربیات انباشته شده از موارد مشابه، پیش‌بینی و پیشگیری از مشکلات احتمالی آینده و اصلاح ساختار‌های نادرست قبل از ازدواج کمک کند.

البته مشاور باید دارای شرایطی، چون تخصص کافی در زمینه مشاوره خانواده، هماهنگی اعتقادی و فرهنگی با زوجین و تجربه عملی کافی در زمینه مشاوره ازدواج باشد. یعنی اگر تخصص کافی نداشته باشد و یا در فرایند‌های اعتقادی دچار ضعف باشد، می‌تواند آسیب‌زننده باشد. اما با پیش فرض اینکه مشاوره صحیح را انتخاب کنیم، قطعاً مشاور ازدواج می‌تواند در کاهش آمار طلاق مؤثر باشد.  

هیچ کس نمی‌تواند تضمین کند که فردی تا پایان عمر به همان افکار، اعتقادات یا سبک زندگی پایبند خواهد ماند؛ چراکه انسان‌ها براساس پردازش‌های ذهنی و تجربیات جدید ممکن است تغییر کنند. این امر ناشی از اصل بنیادین اختیار و آزادی انتخاب انسان است

مشاوره صحیح می‌تواند هم قبل از ازدواج و هم در طول زندگی مشترک بسیار مؤثر باشد و از بسیاری از طلاق‌ها جلوگیری کند. مشاور می‌تواند مشکلاتی را که در ابتدای ازدواج آشکار نمی‌شوند، ردیابی و شناسایی کند و به زوجین کمک کند تا یا آنها را حل کنند یا در موارد حاد، حتی از تشکیل چنین ازدواجی جلوگیری کند.

باید توجه داشته باشیم که فضای مشاوره، حیطه‌ای تخصصی محسوب می‌شود. اگر مشاوره به صورت تخصصی انجام نشود و صرفاً به معنای استفاده از تجربیات دیگران باشد، لازم است پس از دریافت این تجربیات، آنها را مورد نقد و بررسی قرار دهیم و تناسبشان را با زندگی خودمان بسنجیم. این دقیقاً همان کاری است که یک مشاور حرفه‌ای برای ما انجام می‌دهد.  

باید مشاوره را امری تخصصی بدانیم؛ چراکه در صورتی که بخواهیم از تجربیات افراد عادی به عنوان مشاوره استفاده کنیم، باید خودمان این فرایند تحلیل و بررسی را انجام دهیم، در غیر این صورت، نه تنها این تجربیات کمکی به بهبود زندگی ما نخواهند کرد، بلکه ممکن است باعث تشدید مشکلات شوند. اگر این نکته را به درستی رعایت کنیم، می‌توانیم کیفیت زندگی مشترک را ارتقا بخشیم و چالش‌های پیش رو را به فرصت‌هایی برای تقویت رابطه تبدیل کنیم.  

به عبارت دیگر، چالش‌های بین زوجین نباید لزوماً به طلاق یا گسست زندگی منجر شود، بلکه می‌تواند باعث استحکام بیشتر رابطه شود. بسیاری از تفاوت‌ها و جزئیاتی که در دوران آشنایی و نامزدی مورد توجه قرار نگرفته‌اند، پس از شروع زندگی مشترک آشکار می‌شوند. با مدیریت صحیح این تفاوت‌ها، می‌توان آنها را به فرصت‌هایی برای توجه بیشتر به یکدیگر تبدیل کرد.  

برای مثال، زوجی که در برخی سلیقه‌ها با هم تفاوت دارند، به جای درگیری و مشاجره، می‌توانند در مناسبت‌های خاص مطابق سلیقه طرف مقابل رفتار کنند. این کار نه تنها باعث افزایش کشش عاطفی بین آنها می‌شود، بلکه در مواقع عادی نیز با یادگیری فرایند حل مسئله از مشاور، می‌توانند به راهکار‌های مشترکی برسند که برای هر دو طرف قابل قبول باشد.  

امیدوارم همه جوانانی که در آستانه ازدواج هستند، بتوانند زندگی آگاهانه و عاشقانه‌ای تشکیل دهند.  

گفت‌و‌گو از سمیه قربانی

انتهای پیام
captcha