کد خبر: 4291700
تاریخ انتشار : ۰۹ تير ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۶
تربیت نسل حسینی/ 4

تقویت صداقت در فرزندان با ایجاد رابطه‌ امن و شفاف

زمانی که مفهوم صداقت را معنوی و با خدا و بهشت تبیین می‌کنید، کودکان ممکن است به خاطر احساس گناه و شرم حقیقت را بگویند؛ این صداقت نه تنها از روی خود واقعی کودک نیست بلکه او را نسبت به خدا و معنویات دچار ترس می‌کند. صداقت و راستی در دل رابطه امن اتفاق می‌افتد. وقتی کودک بداند که مادر پایگاه، پناهگاه و حامی او است و عشق مادر وابسته به عملکرد او نیست، دفعات بعد صداقت را انتخاب می‌کند.

تربیت کودکان راستگو؛ فرزندانمان را از خدا نترسانیمتربیت نسل حسینی به معنای پرورش فرزندانی است که مانند امام حسین(ع) و یارانشان، شجاع، حق‌طلب و ظلم‌ستیز باشند. این نسل با الهام از قیام عاشورا، هویت دینی و انقلابی خود را می‌شناسد و در برابر زورگویی‌ها سکوت نمی‌کند. امروز بیش از هر زمان دیگری، جهان اسلام نیازمند نسل‌هایی است که با روحیه حسینی در برابر استکبار بایستند. تربیت چنین نسلی فقط با انتقال مفاهیم تاریخی نیست، بلکه با عمل به آموزه‌های عاشورا و الگوگیری از شهیدان راه حق ممکن است.  
 
کودکان و نوجوانان ما باید بدانند، همانگونه که امام حسین(ع) در برابر یزید زمانش تسلیم نشد، آنها نیز باید در مقابل ظلم صهیونیست‌ها و استکبار جهانی مقاومت کنند. تجاوزگری‌های رژیم صهیونیستی نشان می‌دهد که دشمن از هیچ تلاشی برای تضعیف ملت ایران فروگذار نخواهد کرد. تنها راه مقابله با این توطئه‌ها، تربیت نسل آگاه، مؤمن و شجاعی است که مانند یاران اباعبدالله(ع) در میدان‌های دفاع از میهن و آرمان‌های اسلامی حاضر باشند. نسل حسینی امروز، سربازان مقاومت فردا هستند که با ایمان و استقامت، صهیونیست‌ها را به زباله‌دان تاریخ خواهند سپرد.
 
فائزه پریشان، دانش‌آموخته روان‌شناسی تربیتی و روان درمانگری در راستای تربیت نسل حسینی در ایام ماه محرم درس‌گفتار‌هایی را به صورت روزانه به مخاطبان و همراهان خبرگزاری ایکنا تقدیم می‌کند که قسمت چهارم آن با محور «ارزش راستی و صداقت» را در ادامه می‌خوانید.

در دل میدان کربلا حتی در بحرانی‌ترین شرایط، صداقت روشن‌ترین ویژگی امام حسین(ع) بود. ایشان نه تنها به یارانشان حقیقت را گفتند بلکه حتی به دشمنانشان نیز هشدار دادند که فریب نخورند، حق را ببینند و تصمیم بگیرند. این یعنی ارزش راستی حتی در لحظه‌های بحران و خطر هم از بین نمی‌رود همانطور که امام علی(ع) می‌فرمایند: «شما را به راستگویی و ادای امانت سفارش می‌کنم».

حضرت علی(ع) این سفارش را به فرزندان خود می‌کنند؛ چه قدر خوب است که ما نیز با فرزندانمان مثل امام در رابطه امن و مهربانانه گفت‌وگو کنیم و اینگونه صداقت طبیعی و اصیل را بدون ترس از طرد شدن پرورش دهیم. در روانشناسی، راستی و صداقت یک پیامد طبیعی از رشد خود حقیقی در محیط امن و پذیراست. یعنی کودک همان طوری که واقعاً هست خود را تجربه و با احساسات، عواطف و نیازهای واقعی خود را ابزار می‌کند؛ نه اینکه کودک دائماً برای پذیرش شدن و دوست داشته شدن مجبور باشد که خوب باشد و اشتباه نکند، یا راستش را نگوید تا دردسر ایجاد نشود. در این شرایط کودک به مرور می‌آموزد که صداقت خطرناک است و خود واقعی‌اش را سرکوب می‌کند، اما وقتی که مادر و پدر واکنشی پذیرنده، غیر قضاوت‌گر و قابل پیش‌بینی دارند، کودک می‌آموزد که می‌تواند آن چیزی که هست، باشد و باز هم والدینش او را دوست دارند. اینجاست که کودک احساسات خود را صادقانه بروز می‌دهد، اشتباهات خود را انکار نمی‌کند، پنهان کاری نمی‌کند و مهم‌تر از همه اینکه خود را در درون خود احساس می‌کند و نقش بازی نمی‌کند.

برای اینکه رمز صداقت و راستی را در کودکان بفهمیم اول باید بدانیم که چرا کودکان دروغ می‌گویند. گاهی کودکان به این دلیل دروغ می‌گویند که اجازه ندارند حقیقت را بیان کنند. مثلاً وقتی کودک به مادرش می‌گوید «من برادرم را دوست ندارم» مادرش به او می‌گوید: «نه؛ من می‌دانم که تو دوستش داری». یا حتی به خاطر این احساس حقیقی کودک، او را تنبیه می‌کند. اگر همین کودک در همان لحظه به مادرش بگوید که حالا دیگر برادرم را خیلی دوست دارم، مادر او شاید حتی به او پاداش بدهد یا محکم در آغوشش بگیرد و ببوسد.

کودک با چنین واکنشی چه نتیجه‌ای می‌گیرد؟ آدم را به خاطر گفتن «حقیقت تنبیه می‌کنند و به خاطر دروغ‌گویی به او پاداش می‌دهند». بنابراین به خاطر پاداش گرفتن دروغ می‌گوید. دروغ‌ها بیان کننده حقایق مربوط به امیدها و دلهره‌هاست و اگر ما می‌خواهیم راست‌گویی و صداقت را به فرزندانمان آموزش دهیم، باید برای گوش دادن به حقایق تلخ، به همان اندازه حقایق دلپسند، زمینه پذیرش داشته باشیم. اگر می‌خواهیم این خصیصه زیبا را در فرزندانمان رشد دهیم نباید آنها را تشویق و تحریک کنیم تا در مورد احساساتشان دروغ بگویند.

بنابراین دروغ‌گویی کودکان یا به علت این است که از پیامد واقعیت می‌ترسند، مثلاً اگر بگوید که لیوان را من شکستم، عشق مادر را از دست می‌دهند و یا نمی‌دانند چگونه احساسات خود را بیان کنند مثلاً از خراب‌کاری خجالت می‌کشند یا اینکه نمی‌توانند بین خودشان و اشتباهاتشان تمایز قائل شوند؛ مثلاً باور می‌کنند که «اگر کاری را خراب کردم پس آدم بدی هستم».

نکته مهمی که در اینجا باید بدان اشاره کنم این است که به هیچ وجه به کودکانتان نگویید همیشه راست بگو؛ اگر دروغ بگویی خدا ناراحت می‌شود و یا اگر دروغ بگویی خدا تو را به جهنم می‌برد.

زمانی که شما مفهوم صداقت را معنوی و با خدا و بهشت تبیین می‌کنید، کودک صداقت را از عشق و جان انجام نمی‌دهد بلکه به خاطر احساس گناه و شرم ممکن است حقیقت بگوید و نه تنها این صداقت از روی خود واقعی کودک نیست بلکه نسبت به خدا و معنویات هم دچار ترس می‌شود؛ لذا برای اینکه ویژگی صداقت و راستی را در فرزندانمان نهادینه کنیم، ابتدا نباید محرک دروغ‌گویی فرزندانمان شویم. 

خط مشی ما در برابر دروغ‌گویی این است که نباید بازپرس شویم و کودک را سؤال پیچ کرده و موضوع را بزرگ جلوه دهیم، چون کودکان از اینکه پدر و مادر آنها را سؤال پیچ کنند، متنفر هستند؛ به خصوص زمانی که گمان کنند والدین از قبل پاسخ‌ها را می‌دانند یا سؤالاتی که وادارشان می‌کنند ناشیانه دروغ بگویند یا حقیقت را با خجالت به زبان بیاورند را می‌پرسند. پس به جای سؤال پرسیدن رک و پوست‌کنده با کودکان حرف بزنیم. 

مثلاً کودک می‌گوید من یک هواپیمای واقعی هدیه گرفته‌ام. می‌گوییم «تو دلت می‌خواست یک هواپیما برای خودت داشته باشی». یا مثلاً در مدرسه نمره کم گرفته و از مدرسه به شما اطلاع می‌دهند؛ به جای اینکه بگوییم این دفعه دیگر دروغ‌هایت جواب نمی‌دهد و مدرسه خبر داده است که چه نمره‌های کمی گرفته‌ای، می‌گوییم دبیر ریاضی گفت که نمره قابل قبولی نگرفته‌ای و ما نگران این مسئله هستیم، چه کمکی از دست ما برمی‌آید که برایت انجام دهیم.

دومین راه این است که از خودتان شروع کنید؛ وقتی دیر به جایی می‌رسید، به جای اینکه تقصیر را گردن ترافیک یا کودک خود بیندازید، حقیقت را بگویید که دیر حاضر شده‌اید یا خواب مانده‌اید و ... . 

کودکان از ما یاد می‌گیرند؛ شفافیت ما، امنیت هیجانی آنهاست. راه دیگر این است که به فرزندتان کمک کنید بدون دروغ گفتن از خودش دفاع کند. مثلاً وقتی چیزی را شکسته می‌گوید: «مامان یه چیزی بگم؛ من را دعوا نمی‌کنی؟ من لیوان را شکسته‌ام». پاسخ ما باید این باشد که می‌فهمم که ترسیده‌ای، مهم این است که حقیقت را گفتی، بیا برویم و ببینیم که چه کار می‌توانیم انجام دهیم. کودک در چنین شرایطی یاد می‌گیرد که از ترس تنبیه یا تحقیر واقعیت را پنهان نکند.

به کودکتان اجازه دهید «نه» بگوید. حقیقت فقط به معنای دروغ نگفتن نیست بلکه کودک باید بتواند بدون ترس مخالفت کند و احساس غم یا خشم خود را بروز دهد و مادر و پدر آن را بپذیرند.

بچه‌ای که همیشه باید مطیع باشد نمی‌تواند راست‌گو باشد، در بازی آزاد هم بچه‌ها احساسات خود را به زبان می‌آورند. در بازی‌هایی که انجام می‌دهند می‌توانید تمرینی برای صداقت هیجانی داشته باشید تا کودک در دنیای نمادین، خود واقعی‌اش را تجربه کند.

صداقت و راستی در دل رابطه امن اتفاق می‌افتد. وقتی کودک بداند که مادر پایگاه، پناهگاه و حامی او است و عشق مادر وابسته به عملکرد او نیست، دفعات بعد صداقت را انتخاب می‌کند. همانطور که پیامبر(ص) می‌فرمایند: صداقت انسان را به نیکی می‌رساند و نیکی او را به بهشت رهنمون می‌کند. یعنی وقتی کودک بتواند خودش باشد، حقیقت را بگوید و بدون ترس احساسات خود را بروز کند، یعنی مسیر صداقت برای او هموار شده است. بنابراین باید کودک را به مسیری ببریم که راست‌گو شدن را تمرین کند و صادق باشد.

انتهای پیام
captcha