تربیت نسل حسینی به معنای پرورش فرزندانی است که مانند امام حسین(ع) و یارانشان، شجاع، حقطلب و ظلمستیز باشند. این نسل با الهام از قیام عاشورا، هویت دینی و انقلابی خود را میشناسد و در برابر زورگوییها سکوت نمیکند. امروز بیش از هر زمان دیگری، جهان اسلام نیازمند نسلهایی است که با روحیه حسینی در برابر استکبار بایستند. تربیت چنین نسلی فقط با انتقال مفاهیم تاریخی نیست، بلکه با عمل به آموزههای عاشورا و الگوگیری از شهیدان راه حق ممکن است.
کودکان و نوجوانان ما باید بدانند، همانگونه که امام حسین(ع) در برابر یزید زمانش تسلیم نشد، آنها نیز باید در مقابل ظلم صهیونیستها و استکبار جهانی مقاومت کنند. تجاوزگریهای رژیم صهیونیستی نشان میدهد که دشمن از هیچ تلاشی برای تضعیف ملت ایران فروگذار نخواهد کرد. تنها راه مقابله با این توطئهها، تربیت نسل آگاه، مؤمن و شجاعی است که مانند یاران اباعبدالله(ع) در میدانهای دفاع از میهن و آرمانهای اسلامی حاضر باشند. نسل حسینی امروز، سربازان مقاومت فردا هستند که با ایمان و استقامت، صهیونیستها را به زبالهدان تاریخ خواهند سپرد.
فائزه پریشان، دانشآموخته روانشناسی تربیتی و روان درمانگری در راستای تربیت نسل حسینی در ایام ماه محرم درسگفتارهایی را به صورت روزانه به مخاطبان و همراهان خبرگزاری ایکنا تقدیم میکند که قسمت سوم آن با محور «ارزش ادب و احترام» را در ادامه میخوانید.
در دل واقعه سنگین و عمیق عاشورا، صحنههایی از ادب، حرمت و احترام موج میزند. این ادب واقعی ریشه در احترام قلبی دارد که از سر عشق و محبت بروز میکند. برای مثال، حضرت علیاکبر(ع) که جوانی رشید بود، هنگام رفتن به میدان جنگ با ادبی مثالزدنی از پدر بزرگوارشان اجازه میگیرند و میگویند: «پدر جان، آیا من هم میتوانم به میدان بروم؟» و امام حسین(ع) با چشمانی اشکبار به ایشان اجازه میدهند. این صحنه نشان میدهد که حتی در میانه جنگ، ادب و احترام محو نمیشود. همچنین حضرت قاسم(ع)، نوجوانی که پیش از نبرد با احترام و احتیاط از عموی بزرگوارش درباره وظیفه خود سؤال میکند.
این ادب صرفاً به کاربرد کلمات مؤدبانه محدود نیست، بلکه به معنای حرمت نهادن به روابط، حتی در لحظات پایانی عمر است. ادب هم یک ویژگی شخصیتی است و هم یک مهارت اجتماعی. در مورد کودکان، ادب به معنای شناخت مرزهای خود و دیگران، توانایی ابراز نیازها با احترام و درک جایگاه بزرگترها و حفظ حرمت آنهاست.
اگر فرزندان ما گاهی بیادبانه صحبت میکنند یا چیزی را بدون اجازه برمیدارند، نباید آنها را گناهکار بدانیم، بلکه باید بدانیم که به الگوسازی، همراهی و تمرین عاطفی نیاز دارند. متأسفانه گاهی ما والدین، ناخواسته ادب را با بیادبی و بیاحترامی به کودکان خود آموزش میدهیم. برای مثال، وقتی کودک فراموش میکند که «متشکرم» یا «ممنونم» بگوید، برخی والدین در حضور دیگران به او تذکر میدهند. یا مواردی دیده میشود که والدین پیش از سلام یا خداحافظی خود، به کودک دستور میدهند: «سلام کن!» یا «خداحافظی کن!» که این رفتار خود نوعی بیاحترامی است.
مثال دیگر زمانی است که کودک هدیهای دریافت میکند و با هیجان و کنجکاوی میخواهد آن را باز و با آن بازی کند، اما والدین بلافاصله در جمع به او تذکر میدهند: «دخترم، وقتی هدیه میگیری باید چه بگویی؟» یا هنگامی که کودکی گفتوگوی بزرگترها را قطع میکند، والدین با خشم و عصبانیت واکنش نشان میدهند: «بیادب نباش! چرا حرف ما را قطع میکنی؟»
وقتی ما کودک خود را به عنوان فردی بیادب و بیتربیت معرفی میکنیم، نه تنها به یادگیری ادب کمکی نکردهایم، بلکه ناخواسته او را به سمت بیادبی سوق میدهیم. زیرا کودک، ارزیابی و قضاوت ما را مبنی بر بیادب بودن میپذیرد و هویت خود را براساس آن شکل میدهد. هر بار که به خود بگوید «من پسر بیادبی هستم» یا «من دختر بیتربیتی هستم»، دقیقاً مطابق با این تصویر رفتار و از آن پیروی خواهد کرد.
همانطور که در جلسات پیشین نیز تأکید کردیم، کودک در ابتدا از رفتار والدین خود الگو میگیرد. وقتی مادر به پدر میگوید: «ممنونم که برای خانه خرید کردی»، یا پدر از مادر تشکر میکند: «قدردانم که ظرفها را شستی، خسته شدی، بیا کمی استراحت کن»، کودک به طور طبیعی این ادب را میآموزد، زیرا آن را دیده، شنیده و زندگی کرده است، نه از طریق نصیحت، آموزش مستقیم یا تشر.
روش مؤثر دیگر استفاده از قصهگویی برای آموزش ادب به سبک عاشورایی است. میتوانیم داستانهایی از ادب حضرت علیاکبر(ع)، حضرت قاسم(ع) و دیگران را روایت کنیم و در پایان از کودک بپرسیم: «به نظر تو چرا حضرت علیاکبر از امام حسین(ع) اجازه گرفتند؟»
یکی از موانع مهم در تربیت ادب کودکان، جدا دانستن رفتار آنها از احساساتشان است. این نگرش باعث میشود فرزند ما نتواند رفتاری محترمانه داشته باشد. به جای سرزنش و مؤاخذه، باید به کودک بیاموزیم که هرچند حق دارد، هر احساسی داشته باشد، اما باید آن را به شیوهای سالم بیان کند. در این صورت، کودک درمییابد که برای مؤدب بودن لازم نیست احساسات خود را سرکوب کند، تا مؤدب باشد، بلکه با آگاهی از احساسات خود میتواند رفتار محترمانهای انتخاب کند که هم به احساسات خود و هم به امنیت و احترام دیگران توجه داشته باشد، نه اینکه اگر مؤدب نباشد، دوستداشتنی هم نیست.
به جای سرزنش فوری، میتوانیم با آرامش بگوییم: «لطفاً یک لحظه صبر کن، الان چه احساسی داری که اینگونه صحبت کردی؟ عصبانی بودی؟ خستهای؟ یا از چیزی ترسیدی؟» این برخورد به کودک میفهماند که ما احساسات پشت رفتار او را درک کرده و پذیرفتهایم و او نیازی به رفتار بیادبانه ندارد.
روش دیگر «آینهسازی با زبان دل» است. وقتی با رفتار بیادبانهای از کودک مواجه میشویم، میتوانیم صادقانه، شفاف و بدون قضاوت بگوییم: «من متوجه شدم که با لحن خاصی با من صحبت میکنی و احساس میکنم به حرف من احترام نگذاشتی.» یا «دوست دارم وقتی چیزی میخواهی، با لحن زیبا و مثلاً اینگونه به من بگویی.» این روش باعث ایجاد همدلی هیجانی در کودک میشود و به تدریج میآموزد که ادب، روابط را زیباتر میکند، نه صرفاً برای کسب رضایت.
همچنین، وقتی از عباراتی مانند «بچه خوب و مؤدب استفاده میکنیم، ممکن است کودک هویت خود را بیارزش و با «بچه بد» میشناسد، اما اگر ادب را با عزت نفس او پیوند بزنیم، درمییابد که ادب ابزاری برای تأیید گرفتن نیست، بلکه بخشی از هویت باارزش اوست. مثلاً میتوان گفت: «وقتی مردم با تو صحبت میکنند، به دلیل رفتار محترمانهات احساس خوبی پیدا میکنند. این یکی از ویژگیهای خوب توست که با ادب و احترام با دیگران برخورد میکنی» و این هم باعث میشود آنها هم حس خوبی نسبت به تو پیدا کنند.
گاهی والدین در لحظاتی که کودک هیجانزده، خسته یا عصبی است، اصرار میکنند که «باادب باش» یا «با احترام صحبت کن» در چنین شرایطی، درک کودک کاهش یافته و نمیتواند پیام ما را به خوبی دریافت کند. در این مواقع بهتر است ابتدا با آغوش باز به او کمک کنیم آرام شود، سپس با آرامش صحبت کنیم. زیرا تنظیم هیجانی پیشنیاز ضروری برای رفتارهای اجتماعی سالم، به ویژه ادب و احترام است.
در پایان باید تأکید کنم که ادب نباید به عنوان مجموعهای از قوانین تحمیلی معرفی شود، بلکه باید به عنوان بیان سالم احساسات و حفظ حرمت خود و دیگران آموزش داده شود. کودک باید بدون اجبار و ترس و به اختیار خود انتخاب کند که محترمانه رفتار کند، همانند ادب عاشورایی که تجلی عشق، احترام و بزرگواری است. اگر کودک ما بیاموزد که از دل و جان مؤدب باشد، نه از روی ظاهر و تظاهر، در حقیقت ادب عاشورایی را فرا گرفته است.
انتهای پیام