کد خبر: 4292123
تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱۴۰۴ - ۰۹:۳۳
تربیت نسل حسینی/ ۶

صبر از جنس تربیت است، نه تعلیم و تأدیب + صوت

در عاشورا صبر به معنای انفعال نبود، بلکه پایمردی در مسیر حق با قلبی لبریز از ایمان و ذهنی آگاه بود، در تربیت فرزندان امروز هم می‌توانیم این صبر را بسازیم، اگر حاضر باشیم اول خودمان آن را زندگی کنیم.

درس‌های صبر از عاشورا تا تربیت کودک + صوتتربیت نسل حسینی به معنای پرورش فرزندانی است که مانند امام حسین(ع) و یارانشان، شجاع، حق‌طلب و ظلم‌ستیز باشند. این نسل با الهام از قیام عاشورا، هویت دینی و انقلابی خود را می‌شناسد و در برابر زورگویی‌ها سکوت نمی‌کند. امروز بیش از هر زمان دیگری، جهان اسلام نیازمند نسل‌هایی است که با روحیه حسینی در برابر استکبار بایستند. تربیت چنین نسلی فقط با انتقال مفاهیم تاریخی نیست، بلکه با عمل به آموزه‌های عاشورا و الگوگیری از شهیدان راه حق ممکن است.  
 
کودکان و نوجوانان ما باید بدانند، همانگونه که امام حسین(ع) در برابر یزید زمانش تسلیم نشد، آنها نیز باید در مقابل ظلم صهیونیست‌ها و استکبار جهانی مقاومت کنند. تجاوزگری‌های رژیم صهیونیستی نشان می‌دهد که دشمن از هیچ تلاشی برای تضعیف ملت ایران فروگذار نخواهد کرد. تنها راه مقابله با این توطئه‌ها، تربیت نسل آگاه، مؤمن و شجاعی است که مانند یاران اباعبدالله (ع) در میدان‌های دفاع از میهن و آرمان‌های اسلامی حاضر باشند. نسل حسینی امروز، سربازان مقاومت فردا هستند که با ایمان و استقامت، صهیونیست‌ها را به زباله‌دان تاریخ خواهند سپرد.
 
فائزه پریشان، دانش‌آموخته روان‌شناسی تربیتی و روان درمانگری در راستای تربیت نسل حسینی در ایام ماه محرم درس‌گفتار‌هایی را به صورت روزانه به مخاطبان و همراهان خبرگزاری ایکنا تقدیم می‌کند که قسمت ششم آن با محور «صبر» را در ادامه می‌خوانید.

در روز عاشورا، همه یاران امام حسین(ع) درد و غم دیدند. حضرت زینب(س) وقتی عزیزان خود را یکی پس از دیگری از دست دادند، نگفتند: «دیگر نمی‌توانم!» نگفتند: «چرا این بلا سر من آمده است؟» ایستادند، گریه کردند، دعا کردند، اما مأموریت خود را رها نکردند. حتی در مسیر اسارت نیز از وظایف خود کوتاه نیامدند، زیرا می‌دانستند صبر فقط سکوت نیست؛ یک انتخاب آگاهانه برای ادامه دادن است.  

وقتی این روایت را برای کودکانمان تعریف می‌کنیم، باید به آنها بگوییم که حضرت زینب(س) با تمام غم و ناراحتی که داشتند، صبر کردند؛ یعنی نگذاشتند ناراحتی، جلوی کار‌های مهمشان را بگیرد. پس صبر کردن فقط تحمل کردن نیست. در واقع، صبر مانند نوری است که مسیر تاریک زندگی را روشن می‌کند تا بتوانیم درست انتخاب کنیم. صبر یعنی ایستادن پای یک هدف.  

برای اینکه کودکی بتواند انسانی صبور، با ثبات و سازگار باشد، باید از همان ابتدای تولد، محیطی به‌اندازه کافی خوب و با ثبات را تجربه کند. وقتی نوزاد کاملاً به مادر وابسته است و هنوز خود را جدا از مادر درک نمی‌کند، اگر مادر بتواند به‌صورت پیوسته و قابل پیش‌بینی به نیاز‌های کودک پاسخ دهد، کودک کم‌کم یاد می‌گیرد که احساسات خود را تحمل کند و دنیا را جای امنی ببیند. در نتیجه، این باور در او شکل می‌گیرد که «می‌توانم صبر کنم، چون مادرم مرا رها نمی‌کند». این اولین شکل‌گیری‌های صبر در نوزادی است؛ صبری که از اطمینان به مراقب می‌آید، نه از زور و اجبار. بنابراین، صبر، میوه ارتباط، تجربه و تمرین است.  

قبل از هر چیز، باید بپرسیم: چرا کودکانمان نمی‌توانند صبر کنند؟ اگر کودک مطمئن نباشد که نیازهایش برآورده می‌شود، نمی‌تواند منتظر بماند. مثلاً اگر بار‌ها به او وعده داده شده و عمل نشده باشد، کودک نمی‌تواند اعتماد کند و از آینده مطمئن نیست. گاهی والدین خود طاقت ناله، بی‌تابی و نق زدن‌های کودک را ندارند و خیلی زود به خواسته او تن می‌دهند. این رفتار باعث می‌شود کودک این پیام را دریافت کند که «اگر صبر نکنم و پافشاری کنم، سریع‌تر به خواسته‌ام می‌رسم». 

 

کد

 

در دنیای امروز، کودکان مدام با محرک‌های سریع مواجه هستند؛ موبایل، انیمیشن، تبلیغات، پاداش‌های فوری و ... ذهن کودک را به لذت فوری عادت داده‌اند. صبوری نیاز به تمرین ذهنی دارد، اما این فضا، ذهن کودک را کم‌طاقت کرده است. گاهی وقتی کودک به چیزی نمی‌رسد، والدین بلافاصله حواس او را پرت می‌کنند یا پاداش دیگری جایگزین می‌کنند، به‌جای اینکه همراهی کنند. حتی ممکن است او را سرزنش کنند: «آه، تو که هیچ‌وقت نمی‌توانی منتظر بمانی!» این پیام به کودک می‌رساند که «من نمی‌توانم صبر کنم و احساس ناکامی خود را مدیریت کنم» و این «نمی‌توانم‌ها» اعتمادبه‌نفس او را کاهش می‌دهد. 

حتی گاهی والدین خود صبور نیستند، اما توقع صبور بودن از کودک دارند. مثلاً کودک می‌بیند که پدر در ترافیک، ماشین را به جاده خاکی می‌زند و سریع‌تر می‌رود، یا مادر در صف زود عصبی می‌شود. در نتیجه، کودک ناخودآگاه یاد می‌گیرد که «صبور بودن یعنی ضعیف یا خسته‌کننده بودن» و نکته آخر اینکه، گاهی کودک هنوز به رشد کافی نرسیده است. مثلاً یک کودک دو ساله نمی‌تواند خیلی صبر کند و این مسئله نیاز به تمرین تدریجی دارد.  

با توجه به همه نکاتی که گفته شد، صبر از جنس تربیت است، نه تعلیم و تأدیب. یعنی نه با امر و نهی، بلکه با رابطه امن، تحمل متقابل هیجانات، احساسات و تجربه‌های روزمره قابل اعتماد در کودک شکل می‌گیرد.  

حالا چه کار کنیم تا صبر در فرزندانمان نهادینه شود؟ کودکانی که ارتباط امنی با پدر و مادر خود دارند، صبورترند، زیرا می‌دانند اگر اکنون به خواسته‌ خود نرسند، باز هم دوست‌داشتنی و ارزشمند هستند. وقتی با تأخیر، ناکامی یا بی‌پاسخ ماندن مواجه می‌شوند، آن را پایان دنیا نمی‌بینند. والدینی که احساسات کودک خود را درک می‌کنند و آغوششان برای هر حسی که فرزندشان تجربه می‌کند باز است، گام اصلی را در تحمل احساسات منفی فرزند و تقویت صبر برداشته‌اند. مثلاً به‌جای گفتن «دیگر گریه نکن»، بهتر است بگوییم: «می‌دانم سخت است که منتظر بمانی، بیا تو بغلم».

در قول دادن‌ها حتماً وفادار باشید. اگر گفتید بعد از ناهار با او بازی می‌کنید، حتماً انجام دهید. کودک از همین وفای به عهد‌های کوچک یاد می‌گیرد که دنیا برایش قابل اعتماد است و می‌تواند صبر کند. صبر کردن را با تأخیر‌های کوتاه و همراه با اطمینان‌خاطر تمرین کنید. مثلاً بگویید: «الان نمی‌توانم بیایم، اما تا پنج دقیقه دیگر پیشت هستم» و سپس دقیقاً در همان زمان به وعده خود عمل کنید. در کنار همه اینها، گفتن داستان‌های عاشورایی ابزاری قدرتمند برای درک بهتر مفهوم صبر است. داستان صبر حضرت رقیه(س) و حضرت زینب(س) را متناسب با سن کودک تعریف کنید و از او بپرسید: «از این داستان چه نتیجه‌ای گرفتی؟» 

همان‌طور که در عاشورا نیز صبر به معنای انفعال نبود، بلکه پایمردی در مسیر حق با قلبی لبریز از ایمان و ذهنی آگاه بود، در تربیت فرزندان امروز هم می‌توانیم این صبر را بسازیم، اگر حاضر باشیم اول خودمان آن را زندگی کنیم.

انتهای پیام
captcha