کد خبر: 4291888
تاریخ انتشار : ۱۰ تير ۱۴۰۴ - ۱۵:۴۴
تربیت نسل حسینی/ 5

چگونه فرزندان مسئولیت‌پذیری تربیت کنیم

والدین اگر می‌خواهند که کودکانشان مسئولیت‌پذیر باشند، باید به آن‌ها فرصت مسئول بودن داده و اشتباه کردن ایشان را تحمل کنند و از آن‌ها انتظار انسان بودن داشته باشند نه بی‌خطا بودن.

آموزش مسئولیت‌پذیری به کودکان در سایه تحمل والدینتربیت نسل حسینی به معنای پرورش فرزندانی است که مانند امام حسین(ع) و یارانشان، شجاع، حق‌طلب و ظلم‌ستیز باشند. این نسل با الهام از قیام عاشورا، هویت دینی و انقلابی خود را می‌شناسد و در برابر زورگویی‌ها سکوت نمی‌کند. امروز بیش از هر زمان دیگری، جهان اسلام نیازمند نسل‌هایی است که با روحیه حسینی در برابر استکبار بایستند. تربیت چنین نسلی فقط با انتقال مفاهیم تاریخی نیست، بلکه با عمل به آموزه‌های عاشورا و الگوگیری از شهیدان راه حق ممکن است.  
 
کودکان و نوجوانان ما باید بدانند، همانگونه که امام حسین(ع) در برابر یزید زمانش تسلیم نشد، آن‌ها نیز باید در مقابل ظلم صهیونیست‌ها و استکبار جهانی مقاومت کنند. تجاوزگری‌های رژیم صهیونیستی نشان می‌دهد که دشمن از هیچ تلاشی برای تضعیف ملت ایران فروگذار نخواهد کرد. تنها راه مقابله با این توطئه‌ها، تربیت نسل آگاه، مؤمن و شجاعی است که مانند یاران اباعبدالله(ع) در میدان‌های دفاع از میهن و آرمان‌های اسلامی حاضر باشند. نسل حسینی امروز، سربازان مقاومت فردا هستند که با ایمان و استقامت، صهیونیست‌ها را به زباله‌دان تاریخ خواهند سپرد.
 
فائزه پریشان، دانش‌آموخته روان‌شناسی تربیتی و روان درمانگری در راستای تربیت نسل حسینی در ایام ماه محرم درس‌گفتار‌هایی را به صورت روزانه به مخاطبان و همراهان خبرگزاری ایکنا تقدیم می‌کند که قسمت پنجم آن با محور «ارزش مسئولیت‌پذیری» را در ادامه می‌خوانید.

پیرو سلسله درس‌گفتارهای «درس‌هایی از عاشورا برای تربیت نسل حسینی» به موضوع «ارزش مسئولیت‌پذیری» می‌پردازیم. در واقعه عاشورا هرکس مسئولیت خود را می‌شناخت و با آگاهی و عشق پای این مسئولیت می‌ایستاد. از نوجوانی مانند حضرت قاسم(ع) که فرمودند: «مرگ در راه حق برای من شیرین‌تر از عسل است» تا حضرت علی‌اکبر(ع) که خود را مسئول دفاع از امام حسین(ع) می‌دانستند، پای عقیده و مسئولیت خود ایستادند.

هیچکس در عرصه عاشورا چنین تصوری نداشت که برای مثال من نوجوان هستم و این جنگ ربطی به من ندارد و یا اینکه هنوز خیلی کار داشته و سن کمی دارم. یعنی همه افراد و یاران امام حسین(ع) آنچه که باید انجام می‌دادند را با جان و دل پذیرفتند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرمایند: «آگاه باشید هر امیدی را پایانی است و پایان امید مؤمن مسئولیت‌پذیری است». این بدان معناست که انسان مؤمن فردی است که می‌داند مسئول بودن بخشی از انسان بودن است. لذا هر کسی در این دنیا کاری دارد و مهم این است که از کار خود فرار نکرده و مسئولیت کار خود را قبول کند.    

والدین امروزه در همه جا به دنبال راه‌هایی برای آموختن مسئولیت‌پذیری به کودکان خود هستند. در بیشتر خانه‌ها انتظار می‌رود که ارجاع کارهای روزمره به کودکان راه حلی برای این مشکل باشد. والدین باور دارند که خالی کردن ظرف‌های زباله یا شستن ظرف‌ها و مرتب کردن تختخواب‌ها تأثیر مؤثری در ایجاد حس مسئولیت‌پذیری در کودکان دارد و احساس مسئولیت‌پذیری را در میان آن‌ها پایه‌ریزی می‌کند. این قبیل کارها گرچه عملا برای اداره خانه مهم هستند، اما شاید هیچ تأثیر مثبتی در احساس مسئولیت در کودکان نداشته باشند. برعکس در برخی از منازل انجام وظایف روزانه به جنجال کشیده می‌شود و هم برای والدین و هم برای فرزندان خشم و اندوه به بار خواهد آورد. ممکن است این پافشاری در اجرای تحمیلی کارهای روزمره به اطاعت کودک و حیاط و آشپزخانه‌های تمیزتر منجر شود اما این امکان نیز وجود دارد که تأثیر نامطلوبی در شکل‌گیری شخصیت فرزندان داشته باشد.

واقعیت این است که نمی‌توان مسئولیت را به کسی تحمیل کرد و اگر احساس مسئولیت بر پایه ارزش‌های مثبت استوار نشود، ممکن است ضد اجتماعی و یا ویرانگر نیز باشد. مسئولیت فقط در درون فرد ریشه دارد و از آنجاست که رشد می‌کند و ارزش‌هایی که فرد در خانه و در اجتماع کسب می‌کند را رشد داده و بدان جهت می‌دهد. بنابراین، احساس مسئولیت باید براساس احترام به زندگی و آزادی و به دنبال خوشبختی باشد. والدین مسئولیت و عدم مسئولیت را در مواردی که واقعی‌تر است، مشاهده می‌کنند و در چارچوبی وسیع‌تر بدان نمی‌پردازیم. برای مثال والدین در مواردی مشاهده می‌کنند که اتاق خانه به هم ریخته است و این موضوع در دیگر موارد همچون دیر رسیدن فرزندان به مدرسه، کثیف انجام دادن تکالیف، تمرین بدون علاقه درس‌های کلاس‌هایی که در آن ثبت نام شده‌اند و ... نیز تکرار می‌شود. لذا نمی‌توان ارزش‌ها را به صورت مستقیم به فرزندان آموخت، بلکه ارزش‌ها فقط از طریق انطباق کودکان و هم‌چشمی و رقابت آن‌ها با اشخاص مورد احترام و علاقه ایشان منتقل شده و بخشی از شخصیت فرزندان را شکل می‌دهد و چقدر عالی می‌شود که والدین همان اشخاص مورد احترام و علاقه فرزندان باشند.

اکنون این سؤال مطرح می‌شود که آیا رفتارها و مهارت‌های معینی وجود دارد که احتمالا از طریق آن‌ها احساس مسئولیت مطلوبی در کودکان ایجاد شود؟ شاید بسیاری از افراد والدین و یا مربیانی داشته‌اند که آن‌ها را به حد کافی برای مواجهه با احساساتشان آماده نکرده‌اند. آن‌ها وقتی با احساسات آشفته مواجه می‌شدند، سعی می کردند تا آن‌ها را انکار و یا پایمال کنند تا ظاهر بهتری به آن‌ها بدهند و احساسات بد را از کودکان دور کرده و احساسات ایشان را انکار کنند. برای مثال وقتی کودکان کار خطایی انجام می‌دادند، برخی از والدین به آن‌ها این‌گونه عنوان می‌کردند که این شما نیستید که این کار خطا را انجام می‌دهید، بلکه شیطان درون شماست که در حال بدرفتاری است. همچنین، ممکن است برخی والدین این رفتار فرزندان را پایمال کرده و به آن‌ها این‌گونه القا کنند که فرزند خوب چنین رفتاری از خود بروز نمی‌دهد.

تلاش به منظور نادیده گرفتن احساسات دعوتی برای به وجود آمدن بلا و مصیبت است. لذا احساسات فرزندان باید درک شده و سپس، رشد داده شوند. والدین باید با احساسات فرزندان خود با احترام برخورد کنند و مهارت صحیحی در جهت‌دهی به ایشان به خرج دهند. یکی از تلاش‌هایی که والدین باید انجام دهند تا احساس مسئولیت‌پذیری را در شخصیت فرزندان خود رشد دهند، ایجاد رابطه امن با فرزندان است. والدین باید بدانند که فرزند آن‌ها چقدر احساس می‌کند که بین او و والدینش دیواری وجود ندارد. فرزندان باید بدانند که والدین آن‌ها تا چه میزان با آن‌ها در یک تیم قرار دارند و در مقابل آن‌ها قرار ندارند. 

اگر کودکان در فضای امن رشد کنند و خود واقعی خود را زندگی کنند، به تدریج مسئولیت احساس، انتخاب‌ها و رفتارهای خود را می‌پذیرند؛ اما اگر والدین دائما به جای فرزندان خود تصمیم بگیرند و مسئولیت کارهای آن‌ها را بر عهده گیرند و به طور دائمی به ایشان راه حل دهند، فرصت تجربه مسئول بودن را از فرزندان خود دریغ کرده‌اند. این مسئله باعث می‌شود تا فرزندان به خود اعتماد نداشته باشند و نتوانند از پس کارهای خود برآیند. 

دومین گام این است که والدین بتوانند از احساسات و افکار درونی فرزندان خود آگاه شوند. والدین باید به هنگام صحبت در کلام، لحن، طرز ایستادن و حرکات و اشارات فرزندان به خوبی به آن‌ها دقت کنند؛ چراکه فرزندان احساسات خود را در همین رفتارها بیان می‌کنند و والدین نیز باید حتما گوشی برای شنیدن آنچه می‌گویند، چشمی برای دیدن آنچه بیان می‌کنند و قلبی برای درک احساسات آن‌ها باشد. شعار درونی والدین در برابر فرزندان باید همواره این باشد که باید آن‌ها را درک کرده و به ایشان نشان دهیم که آن‌ها را درک می‌کنیم. والدین باید با کلام خود نشان دهند که هیچ انتقاد و اهانتی به فرزندان خود نمی‌کنند. 

برای مثال وقتی کودکان از مدرسه به خانه آمده و وسایل خود را به هر گوشه‌ای پرتاب می‌کنند، والدین باید از طریق قدم برداشتن و حالت ایشان بفهمند که اتفاقی برای فرزندان رخ داده است و در این زمینه نباید با کلامی همچون دوباره چه اتفاقی افتاده و چرا قیافه‌ای درهم دارید، با آن‌ها برخورد کنند؛ چراکه فرزندان در این لحظه احساس می‌کنند که دنیا در حال خراب شدن بر روی سر آن‌ها است. اما زمانی که والدین این‌گونه به فرزندان خود بیان کنند که حتما امروز اتفاق بدی رخ داده و یا روز خوبی نداشته‌اید، در حال پرسیدن سؤالات کنجکاوانه‌ای هستند تا از احساسات فرزندان باخبر شده و آن‌ها را درک کنند.

والدین نباید این واقعیت را انکار کنند که کودکان آنچه را در زندگی مشاهده می‌کنند، می‌آموزند. اگر زندگی فرزندان با انتقاد و سرزنش والدین بوده و آن‌ها دائما در حال یادآوری پیله‌وار مسئولیت‌های فرزندان هستند، فرزندان نیز به هیچ وجه احساس مسئولیت را فرانمی‌گیرند، بلکه بیشتر این‌گونه یاد می‌گیرند که درباره خود قضاوت منفی کرده و توانایی‌های خود را دست کم بگیرند و به مقاصد دیگران اعتماد نکند. رمز پیروزی والدین این است که از کارهایی همچون گوش ندادن به حرف فرزندان، توهین کردن، پیشگویی کردن، تهدید، بکارگیری القاب زشت و ناپسند برای فرزندان، متهم کردن آن‌ها، ارباب‌منشی کردن برای کودکان، حمله‌ور شدن به شخصیت و عزت نفس آن‌ها خودداری کنند.   

راه حل بعدی این است که والدین باید به فرزندان خود اجازه بیان و حق انتخاب دهند. برخی موارد مانند غذا خوردن، انجام تکالیف درسی و ... در قلمرو مسئولیت کودکان قرار دارد و والدین باید اجازه دهند تا آن‌ها خود راه صحیح را انتخاب کنند. برخی موارد نیز در آسایش و رفاه کودکان تأثیر دارد و این امور به صورت اختصاصی در قلمرو مسئولیت والدین قرار دارد. برای مثال انتخاب مدرسه از این‌گونه امور است. والدین در این زمینه نظر فرزندان خود را پرسیده و اجازه می‌دهند که ایشان نظر خود را بیان کنند اما انتخاب نهایی با والدین است و آن‌ها باید موضوع قلمرو مسئولیت را برای ایشان مشخص کنند. 

راه حل بعدی این است که والدین باید فرصت اشتباه کردن به کودکان خود دهند. اگر گاهی فرزندان فراموش کردند که کار خود را انجام دهند، والدین نباید خیلی سریع و زود کار آن‌ها را انجام دهند، بلکه باید اجازه دهند تا فرزندان روند طبیعی کار خود را تجربه کنند. همچنین، والدین می‌توانند داستان‌های حضرت قاسم(ع) و حضرت علی‌اکبر(ع) با تأکید بر اینکه ایشان د حالیکه سن اندکی داشتند، احساس مسئولیت می‌کردند را برای کودکان خود تعریف کنند. 

نکته پایانی اینکه والدین نباید به هیچ وجه با پاداش دادن احساس مسئولیت را در فرزندان خود ایجاد کنند. آن‌ها باید به جای پاداش، از احساس خوبی که بعد از انجام مسئولیت در انسان ایجاد می‌شود، برای کودکان خود صحبت کنند. برای مثال والدین می‌توانند به فرزندان خود بگویند وقتی خود شما به گلدان خانگی آب می‌دهید، احساس خوبی دریافت می‌کنید. در نهایت والدین اگر می‌خواهند که کودکانشان مسئولیت‌پذیر باشد، باید به آن‌ها فرصت مسئول بودن داده و اشتباه کردن ایشان را تحمل کنند و از آن‌ها انتظار انسان بودن داشته باشند نه بی‌خطا بودن.            

انتهای پیام
captcha