کد خبر: 4295480
تاریخ انتشار : ۳۰ تير ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۰

بیانیه جمعی از صاحب‌نظران علوم انسانیِ اسلامی درباره جنگ 12روزه

جمعی از صاحب‌نظران علوم انسانیِ اسلامی درباره جنگ تحمیلی اخیر و مسائل پس از آن به ارائه تحلیلی از دریافت‌ها و برداشت‌های خویش از متن و حاشیه این جنگ در سه بخش «ریشه‌ها و هدف‌ها»، «فتوحات و آفات» و «راهکارها و تدبیرها» پرداختند.

ارسال/ بیانیه جمعی از صاحب‌نظران علوم انسانیِ اسلامی درباره جنگ تحمیلی 12 روزهبه گزارش ایکنا، در بخشی ابتدایی این بیانیه تحلیلی آمده است: درباره «ریشه‌ها و هدف‌ها»ی این جنگ باید گفت: هدف مشترک رژیم صهیونی و آمریکا از جنگ، «براندازی یک باره جمهوری اسلامی ایران» و آن‌گاه، «تجزیه ایران» بود و نه‌فقط انهدام زیرساخت‌های هسته‌ای و موشکی. می‌خواستند در کمتر از یک هفته، مُهر خاتمه بر پرونده حیات انقلاب اسلامی بکوبند و این «مانعِ تمدّنی» را غافل‌گیرانه و هوشمندانه، برای همیشه از سر راه خویش بردارند. طرح این جنگ، طرح «فروپاشی سیاسی» و «بنیان‌برافکنی ساختاری» بود و هرگز، محدود به جزئیّات نبود. اینک همگان می‌دانند که برجام هسته‌ای و برجام‌های موشکی و منطقه‌ای، بهانه‌های برای برچیدن اساس و کیان انقلاب اسلامی ایران بود، اما این هدف نهفته، نیازمند چنین مقدمه ای بود.
 
این تجربه نشان داد که میان آمریکا و رژیم صهیونی، تقسیم‌کار صورت گرفته و میان این دو، هیچ شکاف و اختلافی وجود ندارد و آمریکا نیز هیچ سیاستی را در منطقه غرب‌آسیا در پیش نخواهد گرفت که بدون هماهنگی با این رژیم و در جهت مخالف منافع آن باشد. دوگانگی‌ای که روشنفکرانِ سکولار داخلی از آن سخن می‌گفتند، موهوم و خیالی بود.
 
در بخش دیگری از بیانیه آمده است: ایرانیان، با انگیزه هویّتی و اندیشه‌های معنایی خویش، در برابر جنگ‌افروزی ایستادند و مقاومت اجتماعی و حماسه ملّی‌شان، ماهیّتِ عمیقِ دینی و معنوی داشت. ایران، یک واحد اجتماعیِ سکولار نیست، بلکه دست‌کم، تاریخ چهارده ‌قرنیِ درخشان و متقن دوره ایران پس از اسلام، به‌روشنی نشان می‌دهد که جامعۀ ایرانی در همه ساحت‌ها و لایه‌های زندگی فردی و اجتماعی‌اش، آمیخته و یکی‌شده با آیین اسلام است. جامعه ایران نیز نشان داد که در امتداد کج‌روایت‌های روشنفکریِ سکولار قرار ندارد و با هویّت اسلامی و انقلابی‌اش، وداع نکرده است.
 
درباره «فتوحات و آفات»، نظر ما بر این است که:
 
در این جنگ، به ‌طرزی اعجاب‌آور، مایه و پایه‌ای گرانسنگ برای بازتولید و ترمیم «سرمایه اجتماعی» فراهم شد و شکاف‌های تحمیلی و بیگانه‌ساخته، برچیده شدند و جامعه مسلمان ایران، یکدست و همگون گردید. در دفاع مقدس هشت‌ساله نیز چنین وضعی در عمقِ جامعه ایران پدید آمد و این جنگ، به یکی از عظیم‌ترین ثروت‌های فرهنگیِ تاریخ پساانقلاب تبدیل شد. اینک نیز باید چنین برداشتی از جنگ داشت و بضاعت‌ها و ظرفیت‌های فرهنگی و سیاسی متولدشده در این برهه را برای تثبیت و تحکیم «هویّت اسلامی و انقلابی» در جامعه ایران به‌کار گرفت. در مقابل، نیروهای دگراندیش و لیبرال می‌کوشند با عرضه تفسیرهای سکولار از واقعیت اجتماعی، جنگ را به‌ نیروی پیشران و محرک لیبرالیسم در جامعه ایران تبدیل کنند و حاکمیت را به‌سوی «آرمان‌زدایی» و «هویت‌زدایی» سوق بدهند. این روایت وارونه، یک چالش چنددهه‌ای است و این‌بار نیز از حاشیه خوانش متجددانه از جنگ برخاسته و می‌خواهد باطن جامعه ایران را ببلعد.
 
در ادامه این بیانیه می‌خوانیم:
 
ناگفته پیداست که ساختار امنیتی ما، آلوده و پُرحفره شده و نیازمند بازاندیشی جدی و بنیادین است. باید به بازنگری‌های کلان و پهن‌دامنه رو آورد و رخنه‌ها و منفذها را شناسایی کرد و مرزها و حصارهای امنیتی را بازآفرینی نمود. حجم نفوذ امنیتی در این جنگ، از برخی غفلت‌ها و قصورها حکایت دارد و گویای این حقیقت است که باید تجدیدنظر ساختاری را در دستور کار قرار داد.
 
در زمینه «راهکارها و تدبیرها»، موضع ما بدین شرح است که:
 
تجربۀ اخیر، در کنار تجربه‌های تلخ و خسارت‌بار دهه‌های گذشته نشان داد که مذاکره، هیچ حاصلی ندارد و گرهی از اقتصاد نمی‌گشاید و حتی جزئی از «تله تهاجم» و «عملیات فریب» است. دیگر نباید به مذاکره، به چشم «راه‌حل» نگریست و بر آن اصرار ورزید. مذاکره با چنین دشمنی، خودفریبی و سرگردانی و میدان‌دادن به او برای پیشروی بیشتر است. در دهه‌های گذشته تاکنون، هیچ‌گاه از مسیر مذاکره، نفع و بهره‌ای نصیب ما نشده؛ جز آن‌که «اقتصادِ شرطی‌شده» و «وعده‌های کاغذی»، جامعه ما را دچار تعلیق و سرخوردگی کرد. در تجربه اخیر نیز مشاهده کرده‌ایم که در آن سوی میز مذاکره، طرح عملیات جنگی در دستورکار اینان قرار داشت و از مذاکره، به‌عنوان پوشش فریبنده برای آن طرح اصلی و نهان‌شده، استفاده گردید. بنابراین، مذاکره از معنای حقیقی‌اش تهی شده و به تئاتر سیاستِ سلطه تبدیل گردیده است. مذاکره در روایت دولت‌‎های غربی، تسلیم‌شدن طرف مقابل به نفع غرب است، نه یک دادوستد برابر و منطقی. اما اگر طرف مقابل، راه تسلیم و ذلّت را در پیش نگیرد و نخواهد حقوق قطعی و طبیعی‌اش را واگذار کند، هم در ادبیات، زبان به تهدید گشوده می‌‌شود و هم در عمل، جنگ نظامی و موج ترور آغاز می‌شود.
 
براین‌اساس است که اینک، فقط «نظریه مقاومت» در تمام ساحات سیاسی و فرهنگی و اقتصادی، کارآمد و گره‌گشا است. حتی آنان که با مقاومت، سر سازگاری نداشتند، اینک دریافته‌اند که این رهیافت، یک ضرورت تاریخی است و با تمدنی که این‌چنین بی‌پروا و وقیحانه، آتش جنگ می‌افزود و ناجوانمرانه، تهاجم نظامی می‌کند، نباید طریق مصالحه و سازش و حل‌ مسئله را در پیش گرفت.
 
تنها و تنها، این «مقاومت» است که بازدارندگی حقیقی می‌آفریند و می‌تواند دشمنِ تمدنی و هویتی را دچار استیصال و عقب‌گرد کند. گفت‌وگو با این گرگ‌های وحشی و عنان‌گسیخته، یا به تسلیم و زانو زدن و حقارت می‌انجامد، یا به نمایان‌شدن خنجر زهرآلودی که در زیر میز مذاکره، پنهان کرده‌اند و به‌ناگهان، آن را در تن ایران فرو خواهد کرد. کنار نهادن این تجربه‌های گزاف و ملی، و تکرار خطاها و ناپختگی‌های گذشته، و آغاز کردن از سطر نخست، امنیّت ملی ما را دچار چالش می‌کند و حاکمیت و جامعه را به‌شدت می‌فرساید.
 
در بخش دیگری این بیانه آمده است:
 
جامعه ما پس از جنگ اخیر، آکنده از حس «سربلندی» و «هیبت» و «عظمت» است و اثری از شکست و حقارت و تسلیم در خود نمی‌بیند. این امکان اجتماعی – که برآمده از «تدبیر هوشمندانه رهبر معظم انقلاب» و «اجتماعی‌شدن تفکر مقاومت» و « تکیه بر فن‌آوری بومی» است – زیربنای بازسازی سرمایه اجتماعی در ایران خواهد شد. بدین‌‎جهت، باید عناصر مولد و شکل‌دهنده به آن را – که همگی در عالم انقلاب اسلامی صورت‌بندی شده‌اند – تداوم بخشید. از این جمله، نظریه‌هایی همچون «ولایت‌فقیه»، «مقاومت»، «استحکامِ ساخت درونی» و «هویت دینی ایرانیان» که متعلق به انگاره علوم انسانی اسلامی هستند باید هرچه بیشتر به پاره‌ای از گفتمان اجتماعی تبدیل بشوند.
 
ذهنیت جامعه ایران، دهه‌هاست که در متن «جنگ شناختی» قرار گرفته و دشمن می‌کوشد با روایت‌سازی‌های خود، جامعه را دچار تزلزل و ازخودبیگانگی و زوال معنایی کند. در برابر این موج، هرگز سکوت و محافظه‌کاری روا نیست؛ بلکه باید بیش از همیشه، زبان به «روشنگری اجتماعی» و «تبیین عمومی» گشود و حقایق انقلاب و نظام را بازگفت. خاموشی و انفعال، کمک به جبهه فکری و رسانه‌ای دشمن است و موجبات تولد تردید در بخش‌هایی از جامعه را فراهم خواهد کرد.
 
این بیانیه ضمن رد تمرکز بر برون‌گرایی برای پیشرفت کشور، تصریح کرده است:
 
ارتباطات و تعاملات بیرونی، هنگامی نافع و مؤثر خواهند بود که پایه‌ها و زیربناهای ملی و بومی، استوار و محکم باشند، نه این‌که چشم امید و گشایش به بیرون داشت و امکان‌های بومی و اینجایی را نادیده و ناچیز انگاشت. ما در موقعیت دگرگونی قرارگرفته‌ایم و می‌توان از ظرفیت‌های این برهه، برای یک «اجماع ملی» در امتدادِ گذار بینشی و تحول شناختی استفاده کرد. باید چشم‌ها را به تماشای «امکان‌های ایرانی و اسلامی» دوخت و سازوکارهای تحقق‌یابیِ قابلیت‌های اینجایی و بومی را کشف کرد. ما در زمانه «پیچ تاریخی» و «افول تمدن غربی» و «شرقی‌شدن قدرتِ جهانی» و «تولد ایران قوی» قرار داریم و اینک جامعه، بیش از همیشه، مهیا و خواهان حرکتِ جهشی به سوی آرمان‌های اصیل انقلاب و رقم‌زدن طرح ایرانی-اسلامی برای پیشرفت مستقل و درون‌زا است.
 
دیگر این‌که امروز، «جبهه جهانیِ مقاومت» در سطح فراادیانی و فرامذاهبی و فراسرزمینی تشکیل شده است؛ چنان‌که بسیاری از جوامع و جماعات، بر این باور هستند که باید در برابر رژیم صهیونی و آمریکا ایستاد و آنها را به عقب راند. این وضع تاریخی، همان وعده‌ای است که امام خمینی در سال‌های آغازین پیروزی انقلاب اسلامی داد و اینک ما به عیان، تولد و تحقق آن را مشاهده می‌کنیم. پاره عمده جهانیان، همدل و هم‌درد با فلسطینیانِ غزه‌نشین هستند و توحش و بربریتِ بی‌مثال رژیم صهیونی را برنمی‌تابند و حمایت‌های آمریکا و دولت‌های اروپایی را به‌سختی، ملامت می‌کنند.
 
این جبهه تاریخی و جهانی، باید صورت‌بندی فکری و نظری بیابد و در برابر دیگری‌اش که جبهه طاغوت و تفرعن و استکبار تجددی است، حضور مفهومی و معرفتی را نیز تجربه کند.
 
جمعی از اساتید علوم انسانی اسلامی کشور
 
تیرماه ۱۴۰۴
انتهای پیام
captcha