به گزارش ایکنا، با اعلام آتش بس، جنگ 12 روزه در ظاهر تمام شد، اما در گوشه و کنار شهر هنوز نشانههای ددمنشی دشمن به چشم میخورد. خانههایی که تا همین چند روز پیش در آنها زندگی جاری بود، مورد هجوم وحشیانه رژیم صهیونیستی قرار گرفت و جانهایی عزیز را از میانمان برد. خانهها آسیب دید و دلها لرزید. تنها جراحت برداشت و جانها زخمی شد. از سقف بالای سر خانوادهها، تلی آوار به جای ماند و از غم جانباختگان کوهی از تأسف و حسرت بر دوش بازماندگان نشست.
آوارها را باید برمیداشتند، چه از خانههایی که خراب شده بود و چه از دلهایی که به خون نشسته بود. در اینجا مردم باز هم به میدان آمدند تا جنگزدگان را یاری دهند و باری از دوش آنها بردارند و در میان همه، طلبههای جهادگر نیز آستین بالا زدند تا دو جانبه یاریرسان باشند، هم خانهها را بروبند و هم دلها را، آن هم در زمانهای که معاندان همه تلاش خود را به کار گرفتهاند تا به زعم خود نشان دهند که راه مردم از روحانیت جداست، اما همدلی این طلاب عمدتاً جوان با مردم داغدار خط بطلانی عینی بر این تلاش بیهوده کشید.
برای آشنایی بیشتر با چند نفر از این طلبههای جهادی که در روزهای پس از جنگ تحمیلی 12 روزه به یاری مردم آسیبدیده از جنگ شتافتند، همکلام شدیم تا گفتنیها را بگویند، از انگیزههای حضورشان در میدان گرفته تا تجربه مواجهه با درد و امید مردم در دل آوارها.
چرا طلبهها؟
همان ابتدای كار شايد اين سؤال پيش بيايد كه چه لزومی دارد طلبههای جوان در چنين موقعيتی پا پيش بگذارند و باوجود اين همه نيروهای امدادی، خود را به معركه برسانند؟ حجتالاسلام علی علویان، طلبه جهادی اهل قم، یکی از همین طلبهها بود كه با جمعی از دوستان جهادیاش پس از پایان جنگ ۱۲ روزه، راهی مناطق آسیبدیده تهران شد و در محلههایی مثل نارمک، پل چوبی، خیابان شریعتی، محله شهید باکویی و شهید ذوالفقاری که هر کدام زخمی عمیق از جنگ بر تن داشتند، ياریرسان مردم شد.
وی درباره دليل اين حضور بیان کرد: طلبه همانطور که برای رساندن دین با مردم ارتباط دارد، در چنین شرایطی که دین باید سردمدار حمایت از مظلوم باشد، وظیفهاش سنگینتر میشود. احساس کردیم باید کنار مردم باشیم؛ در رنجشان، در اشکشان، در خاکبرداری خانههایشان.
علویان گفت: با اين حال طلبهها فقط برای امداد و نجات نيامدند اما وقتی با مردمی مواجه شدند كه به كمک نياز داشتند، تعلل نكردند و به ياریشان شتافتند.
حجتالاسلام علی انصاری، یکی از طلبههايی بود كه برای فعاليت تبليغی همراه دوستانش از قم به تهران آمد. وی طی سخنانی در این رابطه اظهار کرد: به ذهنمان رسید برای تسلای دل بازماندگان با خانوادههای شهدای جنگ دیدار کنیم. در همین رفتوآمدها با خانوادههایی که منزلشان آسیب دیده بود، آشنا شدیم. دریافتیم شدت تخریب زیاد است و وسایلشان زیر آوار مانده، کسی هم به کمک نمیآيد. از همینجا تصمیم گرفتیم وارد کار جدیتری شویم.
حجتالاسلام محمد رازانی، طلبه جهادی یاریرسان در امر آواربرداری از گروه مشکات نیز دراينباره بیان کرد: یکی از وظایف طلاب و روحانیون را حضور مستقیم و ارتباط و گفتوگو و خدمت به مردم میدانم. از ابتدای جنگ با گروهی از طلبهها دغدغه این را داشتیم که کاری انجام دهیم. شروع کردیم به آماده کردن یک کار تبیینی که منجر به شکلگیری يک نمایشگاه عکس شد که آن را در محلات مختلف به نمايش گذاشتيم. در حاشیه نمایشگاه نیز فرصت گفتوگو با مردم پيش میآمد. پیام کلی این نمایشگاه، توضیح جریان تاریخی استعمار جهانی بود. در کنار این امر تبیینی به کار گشتزنی برای حفظ امنیت مردم هم مشغول شدیم. آماده بودیم برای زمانی که اگر در جایی انفجار رخ دهد، برای کمک و امدادرسانی حاضر شویم و اگر لازم است با مردم صحبت کنیم.
طلبهها چه كارهايی كردند؟
موج انفجار شیشه بعضی خانهها را شکسته بود و باید شیشه خردهها جمع میشدند یا به دلیل خرابی، صاحبخانه نیاز به اسبابکشی داشت و یا حتی خانههای مردم در نزدیکی محل اصابت نیازمند گردگیری بود که برای بهبود بخشیدن به این شرایط، به آنها کمک میکردیم. اينها را حجتالاسلام محمد رازانی میگويد كه به واسطه ارتباط با خانه طلاب جوان قم، مطلع شد که برخی ديگر از طلاب زودتر به امر آواربرداری مشغول شدهاند؛ بنده بعد از پنج شب محرم که منبر داشتم و امکان امدادرسانی نداشتم، از رفقای خانه طلاب جوان پیگیر و جویای محل اصابت شدم و دو سه هفته توفیق خدمت داشتیم.
حجتالاسلام انصاری نیز بیان کرد: با هماهنگی شهرداری مناطق به سراغ تخلیه نخالهها، پشتیبانی خانوادهها و کمک در جابجایی وسایل رفتیم. البته در کنار آواربرداری، کارهای طلبگی هم میکردیم؛ كارهايی از قبيل گفتوگو با خانوادهها، فرزندان، پاسخ به سؤالات، دلجویی از آسيبديدگان؛ حتی خیلی از مردم از ما میخواستند بعداً در مسجد یا منزلشان نماز جماعت برگزار کنیم.
حجتالاسلام علويان اظهار کرد: گاهی با هم ذکر توسل میگفتیم. وقتی میدیدیم مردم کنارمان ایستادهاند، چه با حجاب و چه بیحجاب، چه مذهبی و چه غیرمذهبی، اما با دلهایی که برای هم میتپید، ما هم دلگرم میشدیم.
واكنش مردم چه بود؟
حجتالاسلام رازانی که خاطرات و روایتهای شخصی خود در این ایام را در کانال شخصیاش منتشر کرده، در مورد یکی از اين خاطرات جذاب گفت: اینکه ما جهادی به کمک مردم میرفتیم، موجب تغییر زاویه نگاه آنها به روحانیت شد و این برای من جالب بود. در این یاری رساندنهای جهادی موضوعی که برای من جذابيت داشت، همراهی همه اقشار مردم بود. از زنان گرفته تا طلاب و حتی دانشآموزانی که خودجوش به میدان آمده بودند.
حجتالاسلام علويان نیز بیان کرد: در برخی از خانهها، وقتی با خانوادهها همصحبت میشدند، احساسی قویتر با مردم برقرار میكردند، آنقدر به آنها دل دادیم که بعد از چند روز ما را مثل بچههای خودشان میدانستند. اکنون هم خیلی از آن خانوادهها تماس میگیرند و میگویند که هنوز یاد آن لحظهها دلشان را گرم میکند.
علویان اظهار کرد: برای خیلیها باورش دشوار بود که جمعی از طلاب بیایند وسط آوار، فرغون دست بگیرند و بدون هیچ چشمداشتی، زمین را از درد بتکانند. اما این حضور نهتنها باعث تعجب نبود، بلکه برای مردم التیامی شد. اینکه میدیدند یک طلبه هم کنارشان خاک میخورد، برایشان پیام روشنی داشت و دلشان را گرم میکرد. در دل آن آوارها، فقط خانهها نبود که دوباره ساخته میشد. دلهایی شکسته، امیدهایی خاموش و اعتمادهایی که نیاز به زندهشدن داشتند، آرام آرام جان میگرفتند. طلبهها فقط خشت و آجر جابهجا نکردند؛ ستونهای همدلی را برپا کردند.
حجتالاسلام انصاری نیز بیان کرد: به ظاهر فقط نخاله تخلیه میکردیم و وسایل میبردیم، ولی واقعاً حضورمان اعلام همدلی با خانوادهها بود. اینکه ببینند تنها نیستند، برایشان خیلی اهميت داشت. برای خیلی از مردم عجیب بود. اصلاً تصور نمیکردند روحانی بیاید وسط آوار، فرغون به دست بگیرد، یخچال جابهجا کند. خود مردم میگفتند ما پشت سرتان حرف زده بودیم، الان دیدیم اشتباه میکردیم. خیلیها حرفهايی میگفتند؛ ولی ما دیگر آن تبلیغات منفی علیه روحانیت را باور نمیکنیم.
طلبه باید صف اول خدمت باشد
وی ادامه داد: فرمایشی از مقام معظم رهبری شنیده بودم که طلبه باید صف اول خدمت باشد. واقعا همین اتفاق افتاد. وقتی طلاب آستین بالا زدند، مردم هم دنبالشان آمدند. از دانشجوهای پزشکی و مهندسی گرفته تا دانشآموز و حتی بانوان، همه اعلام آمادگی میکردند.
حجتالاسلام مجید بیکزاده زاويه نگاه ديگری در اينباره داشته و طی سخنانی بیان کرد: فکر میکردیم بعضی از دیدن ما ناراحت شوند. حتی به بچههای گروه گفته بودم اگر ناسزایی شنیدید به روی خودتان نیاورید و بگویید که ما آمدهایم نوکری شما را کنیم. اما مردم نه تنها از گل نازكتر نگفتند بلکه از ما پذیرایی هم میکردند. حتی آن کسانی که ظاهر متفاوتی داشتند. مردم وقتی که میدیدند یک طلبه آمده، بیل دست گرفته، نخالهها را جابهجا میکند و لباسش خاکی است، میپذیرفتند که ما جدا از آنها نیستیم. این صمیمیتهاست که استحکام بین مردم و روحانیت را واقعی میکند نه فقط منبر رفتن و سخنرانی و کردن. برای ما این جنس حركتها و مأموریتها فقط امداد نیست؛ نوعی تبلیغ است؛ تبليغی چهره به چهره همراه با همدردی. حتی گاهی همراه با دعا و گاهی حتی با موکبداری در دل بحران.
خاطراتی فراموشناشدنی
در جریان کمکرسانی، لحظات ماندگاری هم برای طلاب رقم میخورد. حجتالاسلام انصاری طی سخنانی بیان کرد: یکی از خانههایی که کمک میکردیم، اتاق فرزندشان آسیب دیده بود. مادر خانواده خیلی غصه میخورد. با دقت وسایل فرزندشان را از زیر آوار درآوردیم. چند روز بعد مادر با بچه سهسالهاش سراغمان آمدند. گفتند آمده از عموی جهادیاش تشکر کند. واقعاً شیرین بود.
انصاری ادامه داد: همه سعی داشتند به ما كمک كنند؛ مثلاً از یک سوپرمارکتی خواستیم که آب معدنی در یخچال بگذارد. بناها ابزارشان را در اختیار ما میگذاشتند که در حالت عادی محال است قبول کنند. مردم از بیل و فرغون تا سیم سیار هر چه داشتند به کار میگرفتند، خانههایی که برق نداشت از همسایهها برق میگرفتیم. آب نداشتند، خودمان تهیه میکردیم. هیچ توقعی هم از این خانوادهها نداشتیم.
حجتالاسلام بيکزاده نیز از پزشکی تعريف میكرد که مطبش آوار شده بود اما آرام میگفت: «همه چیزم فدای نظام»، يا از پیرزن و پیرمردی که سوار بر ماشین ترکش خورده، با همان سادگی و صلابت میگفت: «همه دار و ندارمان فدای رهبر». با اين حال در اين ميان لحظات تلخ و اندوهبار نيز كم نبود.
علويان بیان کرد: در یکی از روزهای سخت، وقتی مشغول آواربرداری بوديم، تکهای از لباس یک زن سالخورده از زیر خاک بیرون آمد. دختر آن زن، که در همان سانحه پدر و خواهرش را نيز از دست داده بود، با دیدن آن لباس از پا افتاد. با دوستان همانجا نشستيم، زیارت عاشورا خوانديم، اشک ریختيم و سعی کرديم برای دمی، پناهی برايش باشيم.
عمده جوانان طلبهای كه در ايام جنگ 12 روزه و پس از آن به ياری مردم آمدند سابقه كار جهادی ندارند. یکی از این طلبهها حجتالاسلام مجید بیکزاده بود. او از همانهایی است که هر بار اتفاقی میافتد، بیدرنگ به میدان میآید؛ از روزهای تلخ کرونا و زمین لرزه تا سیلابهای بیامان. این بار هم در روزهای پس از جنگ 12 روزه به مناطق آسیب دیده تهران آمد تا در کنار مردم بایستد؛ يا مثل علویان كه پیشتر تجربه فعاليت جهادی در مناطق محروم بشاگرد در هرمزگان را داشته يا مثلا رازانی كه درمورد سابقه کمکهای جهادی خود بیان کرد: در ایام دانشجویی برای کمکهای جهادی میرفتم اما این موضوع، فضایی متفاوت از تجارب قبلی من داشت.
حجتالاسلام انصاری نیز که پیش از این تجربه خدمت در بحران را در ایام کرونا چشیده بود، بیان کرد: در جریان کرونا هم از همین مجموعه خانه طلاب جوان، کار از قم شروع شد و به کل کشور سرایت کرد. در بیمارستانهای قم خدمت میکردیم؛ هم دلگرمی به کادر درمان بود و هم خدمت به بیماران.
انتهای پیام