کد خبر: 3229776
تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۷:۴۱
یادی از استاد شهید؛

ماجرای برخورد آیت‌الله مطهری با استاد کمونیست دانشکده الهیات

گروه دانشگاه: وجوه زندگی استاد شهید آیت‌الله مرتضی مطهری، به‌عنوان یکی از نظریه‌پردازان بزرگ انقلاب اسلامی مملو از درس‌های گران‌سنگی است که شاید تأمل در آن‌ها خالی از لطف نباشد؛ از مهربانی با حیوانات گرفته تا سخنرانی‌های شورآفرین.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، 11 اردیبهشت یادآور حادثه‌ای تلخ برای انقلاب ایران است؛ چرا که انقلاب در چنین روزی در سال 1358 داغدار یکی از اصلی‌ترین نظریه‌پردازان خود شد. بنا بر نقل تاریخ، معلم شهید آیت‌الله مرتضی مطهری در روز 13 بهمن 1298 در فریمان به دنیا آمد. وی در سال 1316 علیرغم مبارزه شدید حکومت رضا خان پهلوی با روحانیت براى تکمیل تحصیلات خود عازم حوزه علمیه قم ‏شد.

در دوره اقامت پانزده ساله خود در قم از محضر آیت‌الله‌العظمى بروجردى در فقه و اصول و امام خمینى(ره) به مدت دوازده سال در فلسفه ملاصدرا، عرفان، اخلاق و اصول و علامه سیدمحمدحسین طباطبایى در فلسفه بوعلى و فلسفه تطبیقی بهره ‏گرفت.

تدریس در مدرسه مروی و دانشکده الهیات

در سال 1331 در حالى که از مدرّسین معروف و از امیدهاى آینده حوزه به‌شمار مى‌رفت به تهران مهاجرت کرد. در تهران به تدریس در مدرسه مروى که در آن علوم حوزوی آموزش داده می‌شد و نیز تألیف و سخنرانی‌هاى تحقیقى ‏پرداخت. در سال 1334 اولین جلسه از جلسات تفسیر قرآن خود را برای دانشجویان برگزار کرد. در همان سال، تدریس خود در دانشکده الهیّات و معارف اسلامى دانشگاه تهران را آغاز ‏ کرد.

از سال 1341 که نهضت امام خمینى(ره) آغاز شد، استاد مطهرى به‌طور فعال در کنار امام بود به طورى که می‌توان سازماندهى قیام پانزده خرداد در تهران و هماهنگى آن با رهبرى امام را مرهون تلاش‌هاى او و یارانش دانست.

تأسیس حسینیه ارشاد

پس از تبعید امام خمینى(ره) به خارج از کشور در 13 آبان 1343، مسئولیت استاد مطهرى و یارانش سنگین‌تر شد. در این زمان وى به تألیف کتاب در موضوعات مورد نیاز جامعه و ایراد سخنرانى در دانشگاه‌ها و مساجد مختلف ادامه داد. استاد شهید که به یک نهضت اسلامى معتقد بود نه به هر نهضتى، براى اسلامى کردن محتواى نهضت تلاش‌هاى ایدئولوژیک بسیارى کرد و با کج‌روی‌ها و انحرافات مبارزه سرسختانه کرد. استاد شهید در سال 1346 به کمک چند تن از دوستان اقدام به تأسیس حسینیه ارشاد کرد.

در سال 1348 به خاطر صدور اعلامیه‌‏اى با امضاى ایشان، علامه طباطبایى و آیت‌الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانى مبنى بر جمع‌آوری اعانه براى کمک به آوارگان فلسطینى و اعلام آن طى یک سخنرانى در حسینیه ارشاد، دستگیر شد و مدتی در سلول انفرادی به سر برد. از مهم‌ترین خدمات استاد مطهرى در طول حیات ایشان، ارائه ایدئولوژى اصیل اسلامى از طریق درس و سخنرانى و تألیف کتاب بود. در سال 1355 به‌دنبال اعتراض به یک استاد کمونیست دانشکده الهیات به خاطر القای تعالیم مارکسیستی در سر کلاس، اجباراً زودتر از موعد مقرّر بازنشسته شد.

در جلد 31 کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک در این باره آمده است: «مرحوم مطهری در دانشکده با استادان، بسیار خوب رفتار می‌کردند و حتی به آن‌هایی که معلوم بود با ایشان دشمنی دارند، احترام می‌گذاشتند. مرحوم مطهری سعی داشتند آن‌ها را ارشاد کنند و هیچ‌وقت در برابرشان نمی‌ایستادند، مگر در یک مورد که در سال 55 اتفاق افتاد و ایشان مجبور شدند در برابر آریانپور بایستند و چهره منافقانه او را آشکار کنند که خود را به‌عنوان چهره‌ای علمی و محبوب دانشجویان جا زده بود. … که استاد دانشکده الهیات است، وقتی سر کلاس می‌رود، مرام کمونیستی و نقض تعالیم دینی را به دانشجویان القا می‌کند.

از قول شهید مطهری در این کتاب نقل شده است که «یک روز به او گفتم: این روش شما غلط است. اگر شما خودتان را در این قضیه قوی می‌دانید، من حاضرم در یک میزگرد تلویزیونی با هم بنشینیم و در این خصوص مناظره کنیم. جریان آریانپور این بود که او ـ به‌عنوان یک فرد معتقد به مارکسیسم در دانشکده الهیات مدرس بود و این جزء شگفتی‌های آن زمان بود که کسی در دانشکده الهیات و علوم اسلامی تدریس می‌کرد که اسلام را مطلقاً قبول نداشت.

مرحوم مطهری می‌گفت که من بارها با آریانپور راجع به مسائل اسلامی صحبت کردم. آریانپور می‌گفت که آقا بیخود می‌گویند، بنده معتقد به اسلام هستم. ایشان مقابل آقای مطهری که می‌رسید با قاطعیت و با جرئت می‌گفت که خلاف می‌گوید. همان وقت‌ها بعضی از شاگردان آریانپور از تعجب شاخ در می‌آورند که چطور این آدمی که این طور ضد اسلام در کلاس هست پیش آقای مطهری که می‌رسد آن طور صحبت می‌کند. در داخل دانشکده الهیات مسئله‌ای راجع به سر کلاس و مسائلی که او گفته بود و اعتراض بچه‌ها به آریانپور پیش آمد که موجب شد که آقای مفتح یک روزی فریاد و اعتراض کند در صحن دانشکده الهیات؛ مرحوم مطهری می‌گفت که من داخل اطاق نشسته بودم یک وقت دیدم صدای داد و فریاد بلند شد. رفتم بیرون دیدم آقای مفتح دارد همین طور فریاد می‌کشد و داد می‌زند که بعد البته آقای مطهری به‌عنوان اعتراض گفت آریانپور باید در این دانشکده نباشد و اگر باشد ما بیرون خواهیم رفت. البته آریانپور را یک مدت کوتاهی گفتند که نیاید و بعد از آن مدت کوتاه برایش درس گذاشتند. بعد آقای مطهری اعتراض کرد و به‌عنوان اعتراض از دانشکده خارج شد و کسی هم از دانشکده به سراغ ایشان نیامد. به هر حال دستگاه آن وقت آریانپور کمونیست را حاضر بود تحمل کند و آقای مطهری را نه! استاد بارها می‌گفتند: دانشگاه به منزله مسجد است. سعی کنید بدون وضو وارد دانشکده نشوید. من هیچ وقت بدون وضو وارد کلاس نمی‌شوم».

یکی از بخش‌های جالب و قابل توجه زندگی ایشان، برخورد آیت‌الله مطهری با مستخدمان دانشکده الهیات است. وحیدی یکی از کارمندان دانشکده الهیات می‌گوید: «از سال 1337 به بعد در خدمت استاد مطهری بودم. استاد مطهری اتاقی در کنار اتاق شورای دانشکده داشت. اساتید دانشکده وقتی جلسه‌ای داشتند و یا اوراق امتحانی را تصحیح می‌کردند، تا ساعت سه بعدازظهر در همان اتاق می‌ماندند و از سوی دانشکده برای آن‌ها ناهار و نوشابه و میوه می‌آوردند. اما استاد مطهری وقتی ظهر میشد، به اتاق خودشان تشریف می‌بردند. همیشه مقید بودند اول نماز بخوانند، سپس ناهار مختصری که معمولاً نان و پنیر و یا نان و انگور بود و از منزل همراه می‌آوردند، صرف کنند. من علت را می دانستم و استاد نیز گاهی می فرمودند که این ناهارها حق شماهاست. اساتید حقوق خوبی دارند، خودشان بروند از بازار بخرند و بخورند، این ناهار مال خدمتگزاران است و مال بیت‌المال است که باید به ضعفا بدهند.

در آن روزهای اول که در دانشکده رفتم، به‌عنوان کارگر روزمرد کار میکردم. مدرک تحصیلی هم نداشتم. حقوقم بسیار ناچیز بود. کرایه خانه و کرایه ماشین هم می‌دادم و استاد از وضع زندگی من جویا شدند و فرمودند: شما با این حقوق ناچیز چگونه زندگی می‌کنید. این موضوع گذشت تا یک روزی استاد شهید مطهری یک مقداری از کتاب‌هایشان را که تازه از چاپ خارج شده بود به دانشکده آوردند و فرمودند: آقای وحیدی من اینجا اعلامیه می‌زنم که کتاب‌ها با تخفیف فروخته می‌شود، هر که خواست شما بفروشید. من قبول کردم و خیال کردم که منظور استاد فقط فروش کتاب است. ولی بعداً متوجه شدم که منظور استاد چیز دیگری است. چون از وضع زندگی من مطلع شده بودند، نخواستند مستقیماً به من کمک شود و غرور جوانیم بشکند و یا شخصیتم تحقیر شود؛ لذا پیشنهاد کردند که کتاب‌هایشان را بفروشم و از این طریق به وضع زندگی من کمکی کرده باشند. در صورتی که می‌دانستم کتاب‌های استاد را کتابفروشی‌ها می‌فروشند و نیازی به دانشکده نیست. فروش کتاب هر روز به صد تومان و صد و پنجاه تومان، گاهی هم به دویست تومان می‌رسید و نصف قیمت را استاد خودشان برمی‌داشتند و بقیه را به من می‌دادند. من هرچه اصرار می‌کردم که نگیرم استاد می‌فرمود: نمی‌شود و قبول نمی‌کردند.

خاطره دیگری که از آن استاد مهربان دارم این است که استاد در دانشکده ادبیات جلسه داشتند و یک مقدار دیر شده بود. یک دفعه صدا کردند آقای وحیدی!‌ عرض کردم: بله، فرمودند: آقای مدنی را (که راننده ایشان بود) صدا کن که می‌خواهم بروم، دیر شده است. ایشان وقتی ماشین سوار شدند، باز مجدداً صدا زدند، در آن موقع یک بچه گربه در باغچه دانشکده بود که بچه‌های شیطان سرایدار یک چشم آن حیوان را کور کرده بودند و یک پایش هم شل شده بود. استاد فرمود: نگذار این حیوان را اذیت کنند. اگر غذایی هست به آن بده، پس از 10 دقیقه استاد برگشتند، با اینکه خیلی عجله داشتند، دیدم پاکت کوچکی از زیر عبایشان درآوردند و حدود دو سیر گوشت که در آن بود جلوی گربه ریختند و فرمودند: نگذار اذیتش کنند.

شهادت استاد

بعضی از اعضای شورای انقلاب در شب یازدهم اردیبهشت 1358 جلسه‌ای را درباره مسائل جاری مملکت در منزل دکتر یدالله سحابی همراه سیدمحمود طالقانی و مهدی بازرگان یکی از مؤسسان نهضت آزادی ایران بود) تشکیل دادند که تا ساعت 10:30 شب ادامه داشت. استاد مطهری در پایان جلسه از منزل سحابی خارج شد تا به طرف اتومبیل دوستش برود. وقتی به اول کوچه ‌رسید شخصی از پشت سر ایشان را به نام صدا ‌زد. وقتی استاد سرش را به پشت بر‌گرداند توسط او ترور ‌شد.  این شخص، یکی از اعضای گروه منحرف فرقان به نام محمدعلی بصیری بود. پس از تیراندازی، استاد را به بیمارستان طرفه ‌بردند، ولی معالجه اطباء‌ و پزشکان اثر نداشت و سرانجام روح استاد به ملکوت اعلا پیوست.

پیکر استاد در صبح پنجشنبه، 13 اردیبهشت در میان جمعیتی انبوه از دانشگاه تهران تشییع و به قم منتقل شد و در مسجد بالا سر مرقد مطهر فاطمه معصومه(س) نزدیک قبر آیات عظام حائری، صدر و خوانساری به خاک سپرده شد.

در ترور آیت‌الله مطهری دو نفر دیگر نیز به نام‌های حمید نیکنام و وفا قاضی‌زاده دخیل بودند که به گروه فرقان منتسب بودند. این گروه در اردیبهشت سال ۱۳۵۸ فعالیت‌های خرابکارانه خود را علیه نظام جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. رهبر این گروه اکبر گودرزی بود که در روز ۱۸ دی ۱۳۵۸ دستگیر شد و در روز ۳ خرداد ۱۳۵۹ تیرباران شد.

این گروه از انجام نخستین عملیات مسلحانه خود در سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ تا زمان دستگیری اکبر گودرزی و نابودی گروه، نزدیک به ۲۰ ترور سیاسی انجام داد که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به ترور سپهبد محمدولی قرنی، آیت‌الله مرتضی مطهری و آیت‌الله محمد مفتح اشاره کرد.

اما آنچه در رابطه با روز 12 اردیبهشت،‌ حائز اهمیت است، گره خوردن آن با معلمان است؛ چراکه قبل از شهادت علامه شهید مطهری، این روز به یاد ابوالحسن خانعلی روز معلم نامگذاری شده‌ بود، خانعلی یک معلم ۲۹ ساله دروس فلسفه و زبان عربی بود که در روز ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۴۰ در تجمع صنفی اعتراض‌آمیز معلمان در میدان بهارستان با گلوله اسلحه رئیس کلانتری بهارستان، ناصر شهرستانی کشته شد.

خانعلی در هنگام مرگ دانشجوی دکترای فلسفه دانشگاه تهران بود. پیکر او به بیمارستان بازرگانان منتقل شد، ولی اقدامات پزشکان مؤثر واقع نشد و سرانجام در قبرستان ابن‌بابویه به خاک سپرده شد. موج اعتراضات و انزجار از این حادثه سراسر کشور را فرا گرفت و مدارس تعطیل شد. روزهای بعد ده‌ها مجلس یادبود در مساجد تهران و شهرستان‌ها به یاد وی برگزار شد. معلمان علاوه بر مطالبه حقوقشان، خواستار برکناری دولت، تعقیب قاتل خانعلی و عذرخواهی از معلمان بودند. سرانجام پس از «برابر شدن حقوق معلمان با حقوق مهندسان» تحصن یازده روزه معلمان پایان گرفت. تظاهرات معلمان رژیم پهلوی را با ترس مواجه کرده بود، حکومت وقت که موقعیت خود را در خطر می‌دید سالروز رحلت خانعلی را روز معلم نام‌گذاری کرد. بعد از آن و در سال‌های بعد در این روز دوباره حادثه دیگری رخ داد که با مقام معلم عجین بود و آن هم شهادت آیت‌الله مرتضی مطهری بود و اینگونه شد که این روز، روز معلم نامیده شد.

اما در رابطه با این روز، نکته‌ای بسیار قابل تأمل وجود دارد. روزی که در آن شهادت یکی از یاران صدیق امام خمینی(ره) رقم خورده است و در حقیقت باید در این روز به واسطه از دست دادن یک استاد فرهیخته به سوگ نشست، اما روش گرامیداشت روز معلم تغییر کرده است و غالباً در مدارس در این روز مراسم جشنی در تجلیل از مقام معلمان برپا می‌شود. دادن هدایا از سوی شاگردان به معلمان نیز به یکی از سنت‌های اصلی این روز تبدیل شده است.

captcha