به گزارش
ایکنا؛ نشست تخصصی «مسئله فرهنگ» عصر امروز دوشنبه ۲۵ شهریورماه با حضور نعمتالله فاضلی، عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و سیدمحمد بهشتی، پژوهشگر حوزه فرهنگ در سرای اهل قلم برگزار شد.
سیدمحمد بهشتی، پژوهشگر حوزه فرهنگ در آغاز نشست و طی سخنانی بیان کرد: مسئله فرهنگ در ایران، خود فرهنگ است. مسئله با سؤال همریشه است، اما مسئله در حوزه فرهنگ این است که مهمترین پرسش ما چیست. ممکن است هزاران مشکل در جامعه وجود داشته باشد که ریشه همه آنها فرهنگ است. به سراغ مشکل رفتن و در آن حبس شدن، به مثابه رانندهتاکسیوار به مسئله نگاه کردن است. چیزی که در حوزه فرهنگ نمیدانیم این است که مسئله چیست. نکته دیگر این است که در دوره معاصر، چیستی و کجایی فرهنگ ایران را با احوالات جامعه ایرانی اشتباه گرفتهایم. در مورد چیستی و تنوع فرهنگی در کشور عملا هیچ نمیدانیم.
وی ادامه داد: از هزاران سال گذشته و بر پایه نظامهای توسعهای، رفتاری با جامعهمان شد که خلاف طبع جامعه بوده است و آثاری مانند آثار زیست محیطی محصولی است که به جا میماند. اینها مثالهای ملموسی است. همه این محصولات نتیجه آن است که ما در حوزه فرهنگ پرسشی نداریم.
بهشتی افزود: اگر به مباحث نظری حول مطالعات فرهنگی مراجعه کنید، خواهید دید کمتر کسی به مثابه فرهنگشناس، در مقام پاسخگویی به سؤالات فرهنگی ظاهر شده است. اکثر محققان، از خاستگاههایی همچون جامعه شناسی، اقتصاد، تاریخ و ... وارد این عرصه شدهاند، لذا شناخت عمیقی درباره فرهنگ وجود ندارند. این در حالی است که ما بیماریهای فرهنگی را بهمثابه فرهنگ به شمار آوردهایم.
وی با بیان اینکه هنوز این پرسشِ جدی به وجود نیامده که ایران کجاست؟ ایرانی کیست؟، گفت: در عصر قدیم مسئله فرهنگی معنا نداشت چرا که مردم در فرهنگ زندگی میکردند. امروز ما احساس نیازی نمیکنیم که برای این سرزمین هستیم و این سرزمین برای ماست، بزرگترین آرزوی ما امروز این است که شهروند باشیم. نمیگویم شهروند چیز بدی است، حقوق شهروندی کمیترین حقوق مردم یک جامعه است. اما این عبارت، با اهلیت فاصله زیادی دارد. اهلیت به معنای معرفت داشتن نسبت به فرهنگ است.
در ادامه این نشست نعمتالله فاضلی، عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سخنانی بیان کرد: یکی از اَشکال پرداخت به فرهنگ همین است که بگوییم مسئله فرهنگ «خودِ فرهنگ» است، درست هم است. ما از گذشته توسعه در تاریکی را دنبال کردیم. اما باید بررسی شود که منظور از مسئله فرهنگ چیست؟ منظور در اینجا مسئلهمند کردن فرهنگ برای تمامی اهالی این سرزمین و شهروندان است. فرهنگ به مثابه امری ناخودآگاه و بدیهی به امری problematic تبدیل شده، گویی خودآگاه و غیربدیهی است. به این معنا که مردم برای احوالپرسی کردن، احترام گذاشتن، زبان، عقاید، اعتقادات و ... خود، دچار لکنت میشوند.
وی با بیان اینکه وقتی ملتی نسبت به قواعد زبان خود حساس شد، یعنی فرهنگ مسئلهمند شده و دیگر مسئله فرهنگ مطرح نیست، ادامه داد: میخواهم تحلیلی فرهنگی انجام دهم و وقتی میگویم تحلیل فرهنگی یعنی تحلیل را در ساختار آگاهی و ذهنیت مشترک و تصور اجتماعی جای دهیم. چه تصوری از زندگی روزمره، شیوه زیستن و از خود پیدا کردهایم. در این چارچوب پرسش این است که مسئله فرهنگ برای ایران معاصر چیست؟
گفتمان تغییر؛ مسئله فرهنگ ایران معاصرفاضلی با تأکید بر اینکه در ایران معاصر مسئله فرهنگ، گفتمان تغییر است، افزود: سطح تغییر مسئله نیست. بحث درباره فرهنگ است، ذهنیت جمعی جامعه ما میل به تغییر دارد، یعنی آن چیزی که هستیم نباشیم، شوقِ غیر از آن چیزی که هستیم بودن مورد بحث است. شوقِ تغییر فقط در تغییر شیوه حکمرانی نبود، این شوق به تدریج آغاز شد و دارای مبانی بود؛ نخست اینکه سنجشگری و مقایسه با گذشته خود و با دیگری و جهان دیگر انجام میدادیم. این شوق تغییر با روی کار آمدن تکنولوژیها بیشتر هم شد. هر کدام از این تکنولوژیها شوق و اشتها برای تغییر را بیشتر میکرد، این یعنی ساختارهای وجودی ما میل به نبودن آن چه که هستیم را بیشتر میکرد.
وی گفت: ضرباهنگ تغییر بسیار مهم است، این شوق با روند کندی شروع شد، اما رفتهرفته و با پیدایش نظامهای آموزش، گسترش دانش و تکنولوژیهای ارتباطی موقعیتها بیشتر و شوق به تغییر تشدید شد و به مثابه آگاهی بیشتر از جامعه، میل به تغییر و در مفهوم دیگر؛ نبودن فرهنگ و فرورفتن در تاریکی بیشتر میشد. انقلابها و دگرگونیهای سیاسی و ... ناشی از شوق به تغییر بود. این شوق، شیوه زندگی روزمره ما را مسئلهمند میکند وباعث میشود همه اتفاقات به گونهای رقم بخورد که گویی فرهنگ کارکرد خود را از دست داده است. این شوق تغییر در همه اقشار وجود دارد و دارای ابعاد متعددی است.
فاضلی با بیان اینکه سرعت در این جریان حائز اهمیت است، اظهار کرد: همین انقلاب تکنولوژیک و دگرگونیهای اجتماعی وقتی تند و سریع شدند، رژیم و مفهوم زمان در جامعه دچار تغییر و با انقباض زمان روبرو میشویم. عدهای هم در این میان برای استثمار مرد، گذشته را به خدمت خود میگیرند و به نسبتی، زمان حال را حذف میکنند و میگویند به گذشتهات افتخار کن و یا آیندهای غیرقابل تصور را ترسیم میکنند. مردم هم که در وضعیت شتاب شوق به تغییر قرار دارند، زمان حالشان منقبض و کوچکتر میشود و گویی زمان حال ندارند.
وی افزود: تکنولوژیها ضرباهنگ زندگی روزمره را زیاد کردهاند و بخشی از زمان را منقبض کردهاند و افراد چندکاره میشوند. در زمان حال تراکم رخدادها و اتفاقات آنقدر زیاد است که فرد ثبات و آرامش ندارد. نفسِ ثبات کمتحرکی است، اما جامعه ایرانی وارد مرحلهای شده که تکنولوژیها مدام به او تاکید میکند باید پویا و فعال باشی و تغییر کنی. در گذشته تغییر متن زندگی نبود. زمان حال جامعه در این انقلابها دچار انقباض میشود و روایتسازیها به نفع گروهها زیاد میشود. ضرباهنگ زندگی افراد را کلافه میکند. گفتمان تغییر شکل گرفته است، در این شرایط بهترین سازوکار برای حکمرانی بر مردم، همین موقعیت است که اکنون ما حذف میشود و فرهنگ وجود ندارد و به این معنا که زمان حال اهمیتی ندارد.
عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگ ادامه داد: در چنین شرایطی است که ایدئولوژیها و عقاید حکمرانان به مردم عرضه میشود و فرهنگ در جامعه ایرانی ایدئولوژیک میشود. ساختارهای سبک زندگی در این روند، فرهنگ نیستند، بلکه ابزارهای سلطهاند.
وی گفت: در غرب هم شتاب و شوق تغییر وجود دارد، اما حداقلهای زندگی شخصی، کرامت انسان، دانش بومی، معماری و ... آنها حرمت دارد، گرچه این جوامع هم چالشهای خاص خود را دارند.
به گفته فاضلی؛ زمان حال همان فرهنگ است و انسانها نمیتوانند بر تجربهها و مشاهدات خود مکث کنند. جدای از مسئله ایدئولوژی و تکنولوژی، مسئله سرمایهداری ابزاری برای شتاباند و اجازه لحظهای تامل را نمیدهد. اینکه میخواهیم چند هندوانه را با هم بلند کنیم، به این دلیل است که میخواهیم در دنیای رقابت عقب نمانیم. وعدههای فرهنگی دیگر چالش در این موضوع است، این وعده به ما داده شده که ما بر حقیم، ما ملت برتر هستیم، اینگونه تصورات در همه ما گنجانده شده، در حالی که منابع انسانی و طبیعی ما محدود است.
نیازمند شکلگیری جنبشهای آهستگی هستیمعضو هیئت علمی پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگ، با بیان اینکه لازمه بسط زمان حال، آهستگی و تامل است، گفت: در موقعیت مسئلهمند فرهنگ، کاری که میتوان کرد این است که از ایده مهندسی اجتماعی و فرهنگی دست بکشیم و از رویکرد مدیریت تکنیکالی فرهنگ دست برداریم. از وعده دادنها و امید دادنها و خودستاییها دست بکشیم و به جامعه فرصت تامل بدهیم. نیازمند شکلگیری جنبشهای آهستگی هستیم. آهسته بخورید، آهسته برانید، آهسته به جهان هستی بنگرید، تا زمان حال را دریابید تا هستی فرصت ظهور و بروز پیدا کند تا مقداری این شوق تغییر در ظرفیت زمان حال ما وصل شود. افتخار به گذشته و امید به آینده بیاعتبار ارزشمند نیست.
در ادامه سیدمحمد بهشتی در سخنانی بیان کرد: درست است میل به شتاب امروز بیشتر است، اما شوق به تغییر در گذشته و همه اعصار وجود داشته است. مانند گیاهی است که مدام در حال تغییر و دگرگونی است. این تغییر به شکلی جدی به همه دورانها اختصاص دارد.
معاصر شدن از ارکان سنت استوی با بیان اینکه تصور ما نسبت به دوره سنت برساختی از دوره تجدد است، افزود: یکی از ارکان سنت، معاصر شدن است. در فرایند معاصرشدن متغیرها دو دستهاند؛ مقوم فرهنگ و مخل فرهنگ. پیش از دوره تجدد متغیرهای مخل کمتر دیده میشود، اما در دوره معاصر این متغیرها بیشتر هستند. یکی از صحنههایی که معاصر شد، غذای ایرانی است. بسیاری از غذاهای ایرانی را نمیتوان بدون سیب زمینی و گوجه فرنگی پخت، در حالی که اینها در اعصار گذشته وارد ایران شدند و اینها طوری وارد فرهنگ غذایی ما شدند که در کانتکست فرهنگ غذایی ما جای گرفتند و قابل حذف نیستند. اما در حوزههایی مانند معماری به سرعت سنتها کنار گذاشته شدند. اینها به این دلیل است که پای تحصیل کردههای ما در آشپزی کوتاه بوده است. اما در معماری اینگونه نبود، وقتی آموزش آکادمیک وارد ایران شد، اولین کار آن تحقیر معماری و معماران سنتی بود. تا ۱۵ سال پیش، در دانشکدههای معماری ایران، معماری پیش از اسلام تدریس نمیشد، اما در همین دانشکدهها معماری روم و یونان باستان تدریس میشده است و به این دلیل حوزه معماری گرفتار متغیرهای مخل شد.
بهشتی در پایان بیان کرد: ما همواره تمنای معاصرشدن داشتهایم و همواره از سوی متجددان و سنتگرایان سرمان کلاه گذاشته شده چرا که این تمنا را داریم. متجددان میگویند بوی نویی این است که از ریشهها کنده شوید و سنتگرایان میگویند معاصر نشوید. در این میان برخی میگویند ایران و جامعه ایرانی، امتناع از توسعه دارد. باید مواظب باشیم گول این حرفها را نخوریم.
انتهای پیام