به گزارش ایکنا، استاد عبدالجبار کاکایی در بیست و ششمین برنامه «چشمه حکمت» که به مناسبت ماه مبارک رمضان در خبرگزاری ایکنا تهیه شده، به بیان حکایتی از کتاب ارجمند بوستان سعدی درباره نیکی و احسان به دیگران پرداخته است.
از زمره وجوه شخصیت سعدی، نصیحت حاکمان به شکل غیرمستقیم برای پذیرش اعتراض و انتقاد است. در واقع نمیشود گفت در آن روزگاران شهروند، بلکه میشود رعیت اطلاق کرد. زیرا جامعه سنتی و فئودالی ایران، جامعه ارباب رعیتی بوده است اما سعدی نصیحت حاکمان را در بخشهایی از بوستان به زیباترین شکل ممکن آورده است. ضمن اینکه خودش نیز مقرب درگاه حاکمان و امرا بود. اما از نصیحت کردن آنها دست برنمیداشت. از جمله در این حکایت، شهروند معترضی به جهت اتفاقی که برایش افتاده بود، شروع به دشنام دادن به پادشاه کرد و از قضا پادشاه از آنجا در حال عبور بود.
یکی را خری در گل افتاده بود
ز سوداش خون در دل افتاده بود
بیابان و باران و سرما و سیل
فرو هشت ظلمت بر آفاق ذیل
همه شب در این غصه تا بامداد
سقط گفت و نفرین و دشنام داد
نه دشمن برست از زبانش نه دوست
نه سلطان که این بوم و بر زآن اوست
*به هر کسی که به ذهنش میآمد فحاشی کرد. شبیه به مشکلاتی که گاهی در جامعه پیش میآید و شهروند معترض سعی میکند دلش را خالی کند.
قضا را خداوند آن پهندشت
در آن حال، منکر بر او برگذشت
*یعنی به شکل ناشناس از کنار او عبور کرد.
شنید این سخنهای دور از صواب
نه صبر شنیدن، نه روی جواب
ملک شرمگین در حشم بنگریست
که سودای این بر من از بهر چیست؟
*به حالت تعجب به همراهش نگاه میکرد که این چرا به من فحش میدهد، خرش در گل گیر کرده است!
یکی گفت شاها به تیغش بزن
*از آن چاپلوسانی که همه جا هستند.
که نگذاشت کس را نه دختر نه زن
نگه کرد سلطان عالی محل
خودش در بلا دید و خر در وحل
*وحل به معنی گل است.
ببخشود بر حال مسکین مرد
فرو خورد خشم سخنهای سرد
*البته شاهان هیچ وقت این کار را نمیکردند، اما سعدی در اینجا یک کاراکتر مثبت از او میسازد. در واقع به زبان بیزبانی میگوید، تو هم اگر با این صحنه مواجه شدی، این طور عمل کن.
زرش داد و اسب و قبا پوستین
چه نیکو بود مهر در وقت کین
یکی گفتش ای پیر بی عقل و هوش
عجب رستی از قتل، گفتا خموش
اگر من بنالیدم از درد خویش
وی انعام فرمود در خورد خویش
*یعنی من به اندازه دردم ناله کردم و او به اندازه شخصیت و جایگاهش از خود واکنش نشان داد. چقدر این سخن برای سیاستمداران امروز ما حکیمانه و پندآموز است.
بدی را بدی سهل باشد جزا
اگر مردی احسن الی من اسا
*نیکی کن به کسی که به تو بدی کرده، و الا نیکی کردن به کسی که به تو نیکی کرده، چیزی جز معامله نیست. نیکی کن به کسی که به تو بدی کرده است. این پایان سخن سعدی در این حکایت است.
انتهای پیام