ترک غرور توسط روزه‌دار + فیلم
کد خبر: 3967873
تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۹:۳۰
چشمه حکمت/ ۱۶

ترک غرور توسط روزه‌دار + فیلم

استاد عبدالجبار کاکایی، در شانزدهمین برنامه «چشمه حکمت» حکایتی در باب پرهیز از غرور و خودپسندی توسط روزه‌دار بیان کرده است.

پرهیز از منیت در حکایت بایزید بسطامی + فیلمبه گزارش ایکنا؛ استاد عبدالجبار کاکایی، در شانزدهمین برنامه «چشمه حکمت» که به مناسبت ماه مبارک رمضان در خبرگزاری ایکنا تهیه شده، به ذکر حکایتی در باب پرهیز از غرور و منیت از کتاب ارزشمند تذکرةالاولیاء پرداخته است.  
 
حافظ می‌فرماید؛
 
در دیر مغان آمد یارم قدحی در دست
مست از می‌ و میخواران از نرگس مستش مست
 
در نعل سمند او شکل مه نو پیدا
وز قد بلند او بالای صنوبر پست
 
آخر به چه گویم هست از خود خبرم، چون نیست
وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم، چون هست
 
شمع دل دمسازان بنشست چو او برخاست
افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
 
باز آی که بازآید عمر شده حافظ
هر چند که ناید باز تیری که بشد از شست
 
 
درباره ذکر بایزید بسطامی در کتاب ارزشمند تذکرةالاولیا نکته‌ای آمده است که تصور می‌کنم از نکات اخلاقی باشد که یک روزه‌دار، انسان سالک و کسی که می‌خواهد غرور و نفسانیت خود را کنار بگذارد، لازم است گاهی با این مصادیق روبرو شود یا این قصه‌ها را بشوند و یا این حکایت‌ها را به نوعی باورپذیر بشمرد.
 
نقل است که؛ یک روز می‌رفت (بایزید)، سگی با او همراه افتاد. شیخ دامن از او فراهم گرفت (یعنی سعی می‌کرد به حساب قاعده نجس بودن به سگ اصابت نکند). سگ گفت: اگر خشکم هیچ خللی نیست و اگر ترم هفت آب و خاکی میان من و تو صلح اندازد. اما اگر دامن به خود باز زنی، اگر به هفت دریا غسل کنی پاک نشوی.  
 
بایزید گفت: تو پلیدی ظاهر داری، من پلیدی باطن. بیا تا هر دو برهم کنیم تا به سبب جمعیت بود که پاکی از میان سر برکند.
 
سگ گفت: تو همراهی و همبازی مرا نشایی که من رد خلقم و تو مقبول خلقی. هرکه به من رسد سنگی بر پهلوی من زند و هرکه به تو رسد گوید: سلام علیک یا سلطان‌العارفین! و من هرگز استخوانی فردا را ننهاده‌ام (چیزی ذخیره نکرده‌ام) و تو خمی گنده داری.
 
بایزید گفت: همراهی سگی را نمی‌شایم، همراهی لم‌یزل و لایزال را، چون کنم؟
انتهای پیام
مطالب مرتبط
captcha