به گزارش ایکنا، بیست و پنجمین جلسه تفسیر سوره یوسف سیدمجتبی حسینی، شب گذشته، 10 مرداد، به صورت مجازی برگزار شد که در ادامه متن این جلسه را میخوانید؛
«فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ * قَالُوا وَأَقْبَلُوا عَلَيْهِمْ مَاذَا تَفْقِدُونَ * قَالُوا نَفْقِدُ صُوَاعَ الْمَلِكِ وَلِمَنْ جَاءَ بِهِ حِمْلُ بَعِيرٍ وَأَنَا بِهِ زَعِيمٌ * قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ * قَالُوا فَمَا جَزَاؤُهُ إِنْ كُنْتُمْ كَاذِبِينَ *قَالُوا جَزَاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِي رَحْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ كَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ»
برای بار دوم فرزندان یعقوب(ع) نزد یوسف(ع) آمدند و این بار بنیامین را نیز آوردند. هنگامی که اینها را تجهیز کردند، ظرف آبخوری پادشاه را در بساط برادر قرار دادند. بعد با یک فاصلهای اعلام عمومی کردند که ای کاروان، شما دزد هستید. برادران یوسف(ع) گفتند چه چیزی گم کردهاید؟ گفتند ما ظرف پادشاه را گم کردهایم و هر کسی آن را بیاورد یک بارِ شتر هم به او جایزه میدهیم و ضمانت کردند. برادران یوسف(ع) گفتند سوگند به خدا که ما سارق نیستیم و برای فساد نیامدهایم. گفتند در بار هر کسی که این ظرف پیدا شد، همان فرد جزایش است و او را بگیرید. ما قوم یعقوب(ع)، ظالمین را اینطور جزا میدهیم.
از لحاظ منطق کلامی، میتوانیم آیه «قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتُمْ مَا جِئْنَا لِنُفْسِدَ فِي الْأَرْضِ وَمَا كُنَّا سَارِقِينَ» را به چند صورت بیان کنیم. یک وقت است که «تالله» را نمیخواهد و زمانی هم «لقد علمتم» لازم نیست و خطاب مهم است. همچنین توجه کنید که اینها در مقابل یک عده مشرک گفتند: «تالله». این قسم جلاله چه کاربردی دارد؟ سوال این است که قسم جلاله برای چیست؟
این طور نبود که مشرکتن چیزی از «الله» نمیدانستند و این را حداقل در مورد مشرکین مکه میدانیم. مواردی که به آنها قسم خورده نیز چیزهای عجیبی است. طرف مقابل پیامبر(ص) خدا را قبول ندارد. حال میخواهد با این قسم قبول داشته باشد؟ وقتی هر کلامی قسم شود، انرژی آن فراتر از فلسفه و منطق خواهد بود و این به صورت ناخودآگاه به لایههای پنهانتر وجود میرود؛ لذا در مورد قسمهای جلاله احکام سنگینی وجود دارد.
در داستان یوسف(ع)، یعقوب(ع) به شرطی بنیامین را به برادران سپرد که از جانب خدا وثیقهای به او بدهند و این غیر از سوگند نیست و نشان میدهد که طرفین چقدر قبول داشتند و عالَمشان هم فقط مادی نبود و این به قدری مهم است که به یعقوب(ع) آرامش داد و گفت بروید. بنابراین قسم جلاله خوردن ایجاد یک قدرت است. وقتی که او میگوید «تالله»؛ یعنی تمام وجودش را وسط میآورد. آیا ما نیز وقتی اسم «الله» را به کار میبریم اینطور هستیم؟
کاربرد «تالله» فوق ظاهر زبان و فرازبان است و دارد مانند لیزر درون طرف را بمباران میکند. بنابراین قسم خدا اهمیت بسیاری دارد و در قرآن قسم به خدا زیاد نیست و در جاهایی که قسم سنگینتر است، میگوید «لا اقسم»، یعنی نگذار قسم بخورم. بنابراین، قسم اتفاق بزرگی در عالم است، اما ما تصور میکنیم که فقط سخنی گفتهایم و رفتهایم. وقتی قسم میخورید، ارتباط درونی بین شما و خداوند برقرار میشود. بنابراین فرمود: «وَ لَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ»؛ یعنی کسی که دائم قسم میخورد چیزی برایش باقی نمانده است.
گویی که قسم جلاله جزء روان درونی انسان است. در کشورهای غیرمسلمان به کتاب مقدس خود قسم میخورند و نمیدانند که ریشه قسم از جای دیگری است. قسم مفهوم مهمی است که کمتر بدان توجه میکنیم.
انتهای پیام