به گزارش ایکنا، دومین نشست از سلسله نشستهای «درباره اختلاف نظر» با موضوع «شواهد و باور» روز گذشته با حضور محسن زمانی، پژوهشگر فلسفه تحلیلی در باشگاه اندیشه برگزار شد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
مسئله اختلاف نظر زمانی است که یک شخص با همتای معرفتیاش یعنی کسی که از نظر شواهد و قوتشناختی مشابه او است، درباره وضعیت توجیه باور به یک گزاره اختلاف نظر دارند. مثلا یکی میگوید شواهد میگوید الف موجه است، یکی میگوید تعلیق باور به الف موجه است. در این موارد باید چکار کرد؟ اولین سوالی که اینجا مطرح میشود این است که آیا اینکه من میدانم کسی با قوتشناختی مشابه من، بر اساس شواهد مشابه من در مورد توجیه یک باور با من اختلاف دارد، ناقضی برای توجیه اولیه من هست یا نیست؟
کسی که معتقد است اختلاف نظر معقول است و باید بر باور قبلی خودم استوار بمانم یا باید بگوید اختلاف نظر ناقض نیست یا بگوید ناقضی است که همیشه نقض میشود. یک مثال بزنم؛ فرض کنید یک نفر که آدم موثقی است به من میگوید بیرون باران میآید. معقول است باور کنم باران میآید. نفر دیگری که او هم موجه است میگوید بیرون باران نمیآید. من قبل از این خبر، باور موجه داشتم که بیرون باران میآید، وقتی شاهد دوم را به دست آوردم دیگر موجه نیست باور داشته باشم بیرون باران میآید، یعنی توجیه اولیه من نقض شده است. آیا وقتی با کسی اختلاف نظر دارم توجیه اولیه من نقض میشود یا نمیشود؟ ممکن است یک نفر بگوید نقض نمیشود یا اینکه خود این ناقض دوباره نقض میشود. مثلا میفهمم نفر دوم به دروغ گفته بیرون باران نمیآید. اینطوری ناقض، اثر نقضی خودش را از دست میدهد و در باور اولیه موجه میشوم. در این جلسه میخواهم در این مورد صحبت کنم آیا میشود قائل شد اختلاف نظر داشتن در شرایطی ناقضی برای باور من نباشد.
واضح است اگر کسی نسبت به صدق نسبیگرا باشد میتواند اختلاف نظر با همتا را ناقض نداند چون کسی که میگوید صدق نسبی است، معتقد است صدق مطلق وجود ندارد و صدق به شخص وابسته است. مثلا یک نفر میگوید سوزاندن زنان بعد از مرگ شوهرانشان اخلاقی است. یک نفر میگوید سوزاندن زنان بعد از مرگ همسرانشان غیر اخلاقی است. یک نفر میگوید اجبار حجاب اسلامی اخلاقی است، یک نفر میگوید اجبار حجاب اسلامی اخلاقی نیست. همه اینها میتواند درست باشد به شرط اینکه اخلاق را نسبی بدانیم. ما نمیخواهیم از چنین نسبیگرایی استفاده کنیم و بگوییم اختلاف نظر ناقض نیست. ما صدق را مطلق میگیریم و در همه استدلالها مطلق بودن صدق را پیشفرض میگیریم.
شاید با یک آموزه خیلی خفیفتر در صدق بتواند نشان داد اختلاف نظر ناقض نباشد. وقتی من با همتای خودم اختلاف نظر دارم میگویم الف صادق است و او میگوید الف کاذب است. یکی از شرایط همتایی این بود که ما شواهد برابری داشته باشیم. آن شواهد را ب بنامیم. من فکر میکنم شواهد ب موید باور به الف است ولی طرف مقابل فکر میکند شواهد ب موید باور به نقیض الف است. چه زمانی اینها با هم تعارض دارند؟ وقتی بگوییم شواهد ب نمیتواند در آن واحد هم موید الف و هم موید نقیض الف باشد. برای اینکه این دو قول با هم تعارض داشته باشد باید یک فرض اضافهای داشته باشم و آن اینکه شواهد ب نتواند در آن واحد موید الف و ناقض الف باشد. اگر شواهد ب بتواند در آن واحد موید این دو باشد باز هم تعارضی وجود ندارد و تجدید نظری لازم نیست.
برای توضیح این صورتبندی باید معنای رویکرد باوری را مشخص کرد. دو تلقی از انواع رویکرد باوری وجود دارد. تلقی اول همه یا هیچ است که میگوید هر شخص در برابر یک گزاره میتواند سه رویکرد باوری داشته باشد؛ آن را باور کند، آن را انکار کند یا باورش را معلق کند.
اگر اصل یکتایی درست باشد و من بر اساس شواهد خود باور داشته باشم که الف صادق است، همتای من بر اساس شواهدش که طبق تعریف همتایی همان شواهد من است باور دارد که نقیض الف صادق است، لااقل یکی از ما باید بر خطا باشد. به همین دلیل چنین اختلافی ظاهرا ناقضی برای باور اولیه من است. در حوزه نظر این آموزه درست به نظر میرسد ولی علیه اصل یکتایی استدلالهایی مطرح شده است.
اگر اصل یکتایی غلط باشد یعنی اگر مجموعهای از شواهد بتواند دو شخص را در اتخاذ به بیش از یک رویکرد باوری موجه کنند، این که دو همتا در موجه دانستن باوری با هم اختلاف دارند میتواند ناقضی برای باورهایشان نباشد. این امر میتواند استدلالی به سود ابرامگرایی در اختلاف نظر بدهد بدین طریق که در مواجهه با اختلاف نظر با همتا هر دو طرف باید بر باور خود استوار بمانند.
انتهای پیام