گروه سياسی و اجتماعی: شهيد به كسی میگويند كه به مرگ معمولی نمیميرد، بلكه در راهی مقدس كه گاهی ملی و گاهی مذهبی است كشته میشود.
به گزارش خبرگزاری خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) شعبه گيلان، پاسدار شهيد داود حق ورديان در پانزدهمين روز بهار سال هزاز و سيصد و چهل و يك، همزمان باروئيدن جوانهها و بهار گلها، در دامان پدر و مادری مومن و ترك زبان در شهرستان منجيل متولد شد. تولد داود گرما بخش خانواده شد و همانند نگينی در محفل خانواده میدرخشيد. رشد و نمو دوران نونهالی او همراه با كسب تحصيل دوران ابتدايی در زادگاهش سپری شد، اما بنا به موقعيت شغلی پدر به رشت عزيمت كرد. و دوران تحصيلات راهنمايی تا دبيرستان را در شهرستان رشت سپری كرد. داود قبل از اينكه به دوران بلوغ شرعی برسد احكام و مسائل دينی را بر خود واجب میدانست و همواره خود را مقيد به رعايت آن میكرد و چون از صفات پسنديدهای برخوردار بود، ذره ای ريا و تظاهر در وی راه نمیيافت و از حق و حقيقت در هر شرايطی طرفداری میكرد. مادر گرامیاش می فرمايد: (داود در ميان بچههای من يك چيز ديگری بود، داود آنقدر به خدا نزديك بود و در زمان نوجوانی او شبی، خواب ديدم در عالم رويا سيدی نورانی، به من گفت اين داود تو به دنيا ماندنی نيست و به زودی پر خواهد كشيد. و به همين علت ترس از دست دادن او هميشه قلبم را می آزرد).
اوج نوجوانی او مصادف شد، با اوج قيام مردم مسلمان عليه حكومت جور و ستم شاهی پهلوی و داود هم كه با آن طبع نوجوانیاش در پی فرصتی اين چنين روز شماری میكرد با ذوق و شوقی وصف ناپذير به صفوف مردم آزاده ايران پيوست و به سبب فعاليت چشمگيری كه داشت بارها تحت تعقيب ساواك قرار گرفت و يكبار نيز توسط مزدوران رژيم مدتی زندانی شد. با پيروزی انقلاب اسلامی او نيز همانند ديگر جوانان مومن و مذهبی به حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب اسلامی پرداخت. زمانيكه جهاد سازندگی نوپای خمام شكل گرفت، مدتی در برنامههای جهاد فعاليت كرد و با شكلگيری سپاه پاسداران در سال 59 به عضويت آن در آمد و در حفاظت فرودگاه رشت، سپاه پاوه، فرماندهی عمليات سپاه لنگرود و نيز در سركوبی منافقين و اشرارو در وقايع بندر انزلی كه توسط مزدوران داخلی و سر سپردگان رژيم طاغوت بر پا شده بود، داود با آموزش و تعليماتی كه از قبل كسب كرده بود توانست با تدبير و توان رزمی خود، نقش ارزشمندی ايفاء كند، به علت روحيه شجاعت، تهور و بیباكی كه در وی وجود داشت معمولا اكيپهای مقابله با گروهكهای ملحد و مفسد به ايشان سپرده میشد
داود با توانمندی، تدبير، خلاقيت و درايتی كه داشت در پاكسازی جنگلهای گيلان بخصوص جنگهای هشتپر و همچنين در خنثیسازی آشوب گروهكهای منحرف در قائله بندر انزلی و دفاع از مردم مسلمان آمل در برابر حملات وحشيانه گروهكهای فريب خرده استكبار جهانی با مهارت، ايثار و توانمندی فوق العادهای درخشيد. داود به مسئله امر به معروف و نهی از منكر با همه توان خود وارد عمل میشد در زمان رياست جمهوری بنی صدر وقتی او با هواپيمای اختصاصی به گيلان سفر كرده بود مقرر شده بود شهيد حق ورديان به همراه تنی چند از پاسداران حفاظت از بنی صدر و هيئت همراه را بر عهده بگيرند و لذا شهيد حق ورديان وقتی وارد فرودگاه رشت شد و در كنار هواپيمای حامل رئيس جمهور زن بد حجاب (مهمان دار هواپيما) را می بيند شديداً معترض می شود و به فرماندهی وقت سپاه اعلام می نمايد تا وضعيت حجاب آن زن مناسب نشود مسئوليت امنيت بنی صدر را تقبل نخواهد كرد فلذا آن زن پوشش مناسب میگيرد.
با نا امن شدن مناطق كردستان و پاوه توسط گروهكهای وابسته به استكبار جهانی مدتی در آنجا به نظام مقدس جمهوری اسلامی خدمت كرد و از ناحيه ستون فقرات و چشم و دست مجروح شد.
شهيد حق ورديان در اسفند ماه سال 60 در كمال سادگی بر سر سفره عقد نشست و با دختری مومنه و پاسدار، زندگی مشتركش را آغاز كرد و حاصل دو ماه از زندگی مشترك او دختری است كه امروز به لطف خدا از مباهات علمی و فرهنگی كشور است.
شهيد بزرگوار داود حق ورديان پس از دو ماه ازدواج، مجدد راهی جبهههای جنوب شد و در مصاف با دشمنان ميهن اسلامی شجاعانه نبرد كرد و در تاريخ 9/2/1361 يعنی ده روز قبل از شهادت خود طی تماس تلفنی كه با مادر و همسر مكرمه اش داشت پس از شنيدن مژده مادر مبنی بر عطيه الهی خداوند به آنها خطاب به مادر می گويد: « اما من مژده بزرگتری برای شما دارم كه ده روز ديگر موعد آن فرا میرسد» تاريخ شهادتش را به خانوادهاش اعلام كرد و سر انجام در روز يكشنبه 19/ 2/ 1361 در خرمشهر بر اثر اصابت گلوله دشمن بعثی از ناحيه دست چپ و پشت مجروح و در عنفوان جوانی ندای حق را لبيك گفت و به عرشيان پيوست.
پيكر مطهر شهيد حق ورديان پس از تشيع باشكوه امت حزب الله رشت در گلزار شهدای رشت ماوا گرفت.
روحش شاد و يادش گرامی باد.