به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، حجتالاسلام و المسلمین ناصر سقایبیریا، عضو هیئت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) و پژوهشگر حوزه تعلیم و تربیت اسلامی با تأکید بر اینکه برای رسیدن به علوم انسانی اسلامی باید ابعاد هستیشناسی را در نظر بگیریم، افزود: منابع ما در علوم انسانی به آزمایش و روش تحقیق تجربی محدود شدهاست، در حالی که ما یک منبع لایزال به نام قرآن و احادیث داریم. به عبارتی باید از عقل و وحی باهم استفاده کنیم.
وی خاطرنشان کرد: قرآن و احادیث متصل به علم الهی از منابع پر بها در علوم انسانی محسوب میشوند و متدلوژی علوم از دیگر پایههای هستی شناختی است. به این معنی که باید ببینیم هستی را چه میدانیم و نقش و ماهیت انسان در آن چیست؟
این استاد حوزه و دانشگاه با اشاره به اینکه "انسان" موضوع اصلی علوم انسانی است، گفت: شناخت ما نسبت به انسان در جهت گیریها، نتایج و کاربردها بسیار مؤثر است بنابراین اگر انسان را به خوبی نشناسیم، تحقیقات و رشد علوم انسانی ناقص پیش میرود.
تأثیر نگاه ماتریالیستی در علوم انسانی
حجتالاسلام سقایبیریا در ادامه، تاثیر ایدئولوژی ماتریالیسم و نگاه محدود نسبت به انسان در علوم انسانی را مورد اشاره قرار داد و تصریح کرد: قرآن نیز از ماتریالسیتها سخن گفته است. به این معنی که ماتریالسیتها معتقدند، انسان متولد میشویم پس از آن که میمیرد عالم او از بین میرود. در حالی که انسان آفریده خداوند است و عالمی پس از این عالم جایگاه حقیقی این انسان است و تمام عملکرد ما در این دنیا درنظر گرفته میشود.
وی افزود: چنین دیدگاههایی در یک مکتب، پیش فرضهای هستی شناسانه است و علوم انسانی را تحت تاثیر قرار میدهد و با در نظر گرفتن آن تمام برنامههای تربیتی، روانشناختی و مدیریتی متحول میشود.
شباهت نسبت تئوریهای انسان شناختی در علوم غربی با علوم انسانی اسلامی
این پژوهشگر تعلیم و تربیت همچنین با مقایسه تئوریهای انسان شناختی در علوم مختلف غربی و علوم انسانی اسلامی، اظهار داشت: نسبت تئوریهای انسان شناختی در علوم غربی با علوم انسانی اسلامی "شباهت" است. اگر در تئوریهای غربی مسایلی را ببینیم که در اسلام هم وجود دارد باید گفت که این مساله، "عینیت" نیست و فقط یک "شباهت" است.
سقایبیریا ادامه داد: بطور مثال فروید نظریه "خود آگاه و ناخوداگاه" را مطرح میکند در حالی که در قرآن نیز این مساله مطرح شدهاست که برخی عملی را انجام میدهند اما خودشان نمیدانند. بنابراین بیان قرآن با نظریه فروید شباهت دارد و به معنای عینیت و همانند هم بودن این دو نظریه نیست.
این پژوهشگر در حوزه علوم انسانی اسلامی افزود: نظریه "خودآگاه و ناخودآگاه" فروید با ریشههای فکری و مفروضات هستی شناسانه او مطرح شدهاست، درحالی که در اسلام این پدیده بر سیستم دیگری استوار است و همان نظریه ی فروید نیست و فقط بین این دو شباهت وجود دارد، لذا در علوم انسانی باید شباهتها و موضوعات مشترک را پیدا کنیم اما به دنبال عینیت نباشیم، در این صورت دچار مشکل نخواهیم شد.
وی با بیان اینکه برای پدید آوردن علوم انسانی اسلامی باید در دستگاه خاصی که در اسلام و هستی شناسی وجود دارد به دنبال پاسخ سوالاتی که در علوم انسانی است باشیم، گفت: در این دستگاه، استفاده از تجربه در علوم انسانی رد نمیشود اما برای بوجود آوردن علوم انسانی اسلامی تنها تجربه کافی نیست و باید شباهتها و تفاوتها در رشتههای علوم انسانی در غرب توامان بیان شود.
*برگزاری کنگره راهی برای تبادل افکار
وی با اشاره به اینکه شناخت ما از انسان و هویت در بحث علوم انسانی بسیار تاثیر گذار است، افزود: غربیها در هستی شناسی بُعد الهی، معنوی و این جهانی را نادیده گرفته و با این فرض، انسان را بررسی میکنند. در این دیدگاه، محدودیت و یک جانبه نگری وجود دارد در حالیکه با مفروضات متکی به وحی، عقل و تجربه، نگاه ما در علوم انسانی همه جانبه، عمیق و جامع میشود.
حجتالاسلام سقایبیریا همچنین در ادامه درباره تاثیر برگزاری کنگرهها و همایشها در رشد و تکامل علوم انسانی اسلامی، تصریح کرد: برگزاری گنگرهها در واقع ظرف زمانی و مکانی است که متفکرین را گرد هم جمع میکند تا با یکدیگر به تبادل محصول افکار خود بپردارند. لذا اگر بخواهیم علوم انسانی اسلامی را رشد دهیم نمیتوانیم بی اطلاع از یکدیگر پیش برویم و نقد و تضارب آراء داشته باشیم تا علم بتواند ثمره خود را نشان دهد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: برگزاری این کنگرهها به معنای تحقیقات نیست بلکه محصولات پژوهشها در آن ارائه میشود و این محصول نوعی مسیر برای پیش رفتن و رسیدن به علوم انسانی اسلامی است.
منبع: ستاد خبری دومین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی