
به گزارش ایکنا، پژوهشکده دانشنامهنگاری پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به مناسبت هفته پژوهش، نخستین نشست از سلسله سخنرانیهای «ایران جهانی و جهان ایرانی: نسبت تمدن ایران باستان با ایران معاصر در چشمانداز انقلاب اسلامی» را برگزار کرد.
در این نشست، مهدی بنایی جهرمی استادیار گروه پژوهشی فلسفه غرب، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در سخنان خود با عنوان «ایران معاصر و پژوهش خودآگاه» کوشید با نگاهی پدیدارشناسانه، مسئله پژوهش در وضعیت معاصر ایران را از منظر خودآگاهی و نسبت آن با تاریخ، اکنون و امکان آینده واکاوی کند.
بنایی جهرمی در آغاز سخنانش با تأکید بر ضرورت تأمل جمعی، این نشست را فرصتی برای بازاندیشی نسبت به «خود»، «جایگاه تاریخی» و «امکانات آینده» دانست و تصریح کرد پرسشهایی از این دست، پرسشهای بنیادین و حیاتی وضعیت معاصر ما هستند.
پژوهش خودآگاه چیست؟
وی مسئله محوری خود را چنین طرح کرد: «پژوهش خودآگاه چیست؟»؛ پرسشی که به گفته او، سالها ذهنش را درگیر کرده و آن را برای فهم شرایط معاصر ایران کاملاً حیاتی میداند. در تاریخ تفکر، نمونههایی از پژوهشهای خودآگاه وجود داشتهاند که هر یک واجد ویژگیها و نتایج خاصی بودهاند؛ اما در این مجال کوتاه، تمرکز بحث بر یک مفهوم محوری در دوره تجدد غربی است؛ اما با نگاهی به مفهوم «خروج» با ارجاع به تمثیل غار افلاطون، میتوان آن را بیانگر عبور از پدیدارها به جهت اصلاح و حرکت رادیکال انسان از وضعیتی تاریک، فریبنده و تراژیک دانست؛ وضعیتی که به باور او، اصلاحات جزئی در آن راهگشا نیست و تنها راه، عبور و خروج است.
وی افزود: در فلسفه افلاطونی، خروج به معنای عبور از پدیدارها و رسیدن به دیدار است و همین منطق در بازسازی مدرن این تمثیل، نزد دکارت نیز تداوم مییابد. پروژه دکارتی، شک را نه یک مسئله، بلکه «امکان شک» میداند. دکارت بهدنبال آن نیست که تا آنجا که شک کردهایم توقف کنیم، بلکه میخواهد به جایی برسیم که اساساً امکان شک در آن منتفی شود. این حرکت نیز نوعی خروج از ظلمت شک به نور یقین، بداهت و وضوح است.
خروج از مهجوریت
وی سپس با تمرکز بر رساله کوتاه اما اثرگذار ایمانوئل کانت، «روشنگری چیست»، به تداوم مفهوم خروج در فلسفه جدید پرداخت و گفت: کانت در این رساله، روشنگری را همان «خروج» میداند؛ خروج از وضعیتی که آن را «مهجوریت خودخواسته» مینامد و ترجمههایی چون «صغارت» یا «کودکی» برای این مفهوم نارسا هستند، چرا که مسئله کانت، فقدان عقل نیست، بلکه ناتوانی در استفاده از عقل موجود است.
وی در ادامه توضیح داد: مهجوریت یعنی انسان به دلایلی نتواند از امکاناتی که دارد بهره بگیرد؛ امکاناتی مانند خرد، عقل و قدرت داوری. کانت مسئولیت این وضعیت را نه متوجه ساختارهای قدرت، بلکه متوجه خود انسان میداند و از همینرو، آن را «خودساخته و خودخواسته» مینامد. این رویکرد را در امتداد سنت سقراطی دانست که مسئولیت شناخت و خروج را بر عهده خود فرد میگذارد.
مهدی بنایی جهرمی با توضیح اینکه خروج کانتی دارای سه مؤلفه اساسی است، گفت : مبدأ، فاعل و مقصد. مبدأ، همان مهجوریت خودخواسته است؛ فاعل، خود انسان است و مقصد، رسیدن به وضعیتی که انسان بتواند «بینیاز از راهنمایی دیگران» از عقل و خرد خویش بهره گیرد. غایت نهایی این خروج، آزادی است؛ آزادی که کانت آن را بیش از انباشتن دانش، برای انسان ضروری میداند.
بنایی جهرمی در ادامه، با بهرهگیری از الگوی علل اربعه ارسطویی، بر «علت مادی» بهعنوان نقطه عزیمت پژوهش خودآگاه تأکید کرد و گفت: پژوهش خودآگاه نه بیتاریخ میاندیشد و نه صرفاً به تاریخنگاری میپردازد، بلکه «در تاریخ میاندیشد». چنین پژوهشی بهدنبال کشف نشانهها در تاریخ برای فهم «اکنون» است؛ اما اکنون نه بهعنوان مبنا، بلکه بهعنوان مسئله.