حجتالاسلام والمسلمین مهدی امیدی در گفتگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) با اشاره به ابعاد تمدنسازی اسلامی گفت: مباحثی که درباره تمدن و مدنیت میشود غالبا با ابعاد حیات اجتماعی انسان پیوند برقرار میکند؛ یعنی در ابتدا باید مسئله انسانشناسی و جایگاه او در مباحث تئوریک مورد بحث قراربگیرد.
وی افزود: پس از این مرحله باید مشخص شود که مدنیت انسان چگونه اقتضای وجودی او را تامین خواهد کرد؛ طبعا در رویکرد تمدنی خود یا در تمدن اسلامی با سه وضعیت از حیات انسانی مواجه هستیم که هر کدام نظام شکلی و ساختاری و محتوایی خود را نیز تولید میکنند.
رییس پژوهشکده انقلاب اسلامی جامعهالمصطفی(ص) یادآور شد: یک وضعی طببعی انسان است که دارای یک سری تمایلات و استعدادهایی در وجودش است که در قالب یک نوع عقلانیت سوداندیش قرار میگیرد و این وضعیت را میتوان با وضع طبیعی که فیلسوفان غربی از آن سخن به میان آوردهاند تطبیق داد.
این پژوهشگر حوزوی یادآور شد: در این وضعیت انسانها تلاش میکنند که منابع عادی و انسانی را در زیرمجموعه حوزه تاثیرگذاری خود تعریف کنند؛ در این وضعیت انسانها غالبا سعی میکنند که حس نوع دوستی و توجه به دیگران مورد توجه قرارندهند و به منافع شخصی خود بیاندیشند؛ ولی وضع دومی در فضای فلسفه سیاسی غرب تعریف شد که از آن به نام وضعیت مدنی یاد میشود.
وی افزود: در این وضعیت، چون اجزاء در مجموعه قانون قرار میگیرند و نوعی از قراردادها را مشخص کردند و بر اساس آن مبانی خاص آن مشخص شد، در آنجا قانون و قرارداد حرف اول را میزند؛ ولی همین نکته در فضای اسلامی دیده میشود اما در یک راستای دیگری قرار میگیرد.
امیدی یادآور شد: در فضای تمدن اسلامی وضعیت مدنی انسان وضعیتی است که از آن به وضعیت روحانی مدنی یاد میشود؛ یعنی در این وضعیت انسان نه تنها خودش را با مباحث قانون و مباحث تعهدات انسانی مواجه میبیند بلکه در عین حال خود را با ابعاد حقیقی انسانی روبرو میبیند.
وی گفت: در وضع روحانی مدنی انسان تلاش میکند هم به مباحث اخلاقی و هم مباحث دینی و اجتماعی و فردی خود توجه داشته باشد؛ یعنی در این رویکرد همزمان به ساحتهای متعدد وجودی انسان توجه میشود؛ بر این اساس اگر قرار باشد جامعه مطلوبی شکل بگیرد اولین ویژگیاش، آن است که اخلاق را به عنوان پایه در نظر بگیرد؛ در این وضعیت باید ارتباط عمیقی بین سیاست و اخلاق ایجاد شده و ساحات وجودی انسان مورد توجه قرار بگیرد؛ از آنجا که این روح فراتر از ماده است پس قابلیت بقا را دارد و به این ترتیب باید برای او هم ساحت تمدنی خاص و مطلوب تعریف شود.
امیدی یادآور شد: براین اساس خود تمدن دو بخش و لایه را پوشش میدهد؛ اول لایه ظاهری و دوم باطنی؛ در لایه ظاهری آنچه از تمدن ظهور و بروز پیدا میکند؛ مبتنی بر باطن پدیدههاست که همان ایمانی است که در همه پدیدهها ظهور و بروز میکند.
این پژوهشگر و مدرس حوزه بیان کرد: بر این اساس میتواند نگاهمان به تمدن به شکلی تغییر پیدا میکند که در این وضعیت لایه بنیادین آن باورها و ارزشهای متعالی انسانی با محوریت توحید و لایههای بعدی تمدن متشکل از ساحتهای مختلف سیاسی، امنیتی، فرهنگی و مباحث مرتبط با حیطههای اقتصادی خواهد بود.
وی گفت: پس در این وضعیت میتوان اشکال مختلف را از تمدن شاهد بود؛ یعنی الگوهای متعدد تمدنی که بر همین محورها شکل گرفته است؛ یعنی در عین حالی که پایهها بر اساس توحید وارزشهای متعالی است و ساحتهای مختلف دیگر نیز بر همین مبنا استوار هستند اشکال الگویی دیگر را نیز میشود تصویر کرد این هم بر این اساس است که ممکن است در یک تمدن نگرش توحیدی در واقع دارای قوت و استحکام زیاد باشد ولی در رویکر دیگر از استحکام لازم برخوردارنباشد؛ یا در یک الگو بر جنبههای بنیادین تکیه شود و یا در رویکرد دیگر بر روی رویههای ظاهری تاکید شود.
رئیس پژوهشکده انقلاب اسلامی جامعه المصطفی(ص) یادآور شد: پس در تمدن اسلامی باید صورتهای متعددی از تمدن اسلامی را مدنظر قرار دهیم؛ حال اینجا این سوال مطرح میشود که الگویی که میخواهد شکل بگیرد آیا الگویی مثل جمهوری اسلامی ایران باشد یا ترکیه یا مالزی و یا عربستان؟ هر کدام از این کشورها ممکن است بگویند که الگوی تمدن اسلامی را باید از ما بگیرید؛ در واقع نگاه ما این است که تمدن اسلامی را براساس تمدن و پیشرفت الگوسازی میکنیم؛ در واقع برای ارزش شناسی تمدنی هرکدام ازاین کشورها باید آن را بر اساس هرم نظام ارزشی که در اسلام شکل گرفته تعریف کنیم که در این وضعیت هرکدام که به الگوی اسلامی نزدیکتر باشد آن را به عنوان نظام اسلامی اصیل میشناسیم.
وی گفت: این هرم به این شکل است که نظام سیاسی ذیل نظام حقوقی و نظام حقوقی ذیل نظام اخلاقی و نظام اخلاقی ذیل نظام توحیدی شکل میگیرد.
ادامه دارد.....