مسئله «حجیت خبر واحد در اعتقادات دینی» یکی از چالشیترین مباحث در فلسفه دین و معرفتشناسی دینی است. برخی معتقدند تحصیل یقین در عقاید دینی ضروری است و خبر واحد از مصادیق «ظن» محسوب میشود، لذا خبر واحد شایستگی استفاده در عقاید دینی را ندارد. اما به نظر میرسد این نظر ناصواب است. مقدمات اصلی این بحث عبارتند از:
1- معناشناسی علم و ظن در قرآن، روایات و علم اصول
بیشتر صاحبنظران علم اصول در تفسیر آیات ناهی از پیروی از ظن و ضرورت تبعیت از علم، این دو اصطلاح قرآنی را با معنای اصولی آن (ظن به معنای اعتقاد راجح) منطبق دانستهاند. یعنی معقتد شدهاند ظنی که قرآن نهی کرده همان ظنی است که در اصطلاح رایج است؛ یعنی «اعتقاد راجح» یا اعتقادی که به جزم نرسیده است. در حالیکه شواهد ارائه شده نشان خواهد داد که این دو اصطلاح با هم یکسان نبوده و نباید علم و ظن در قرآن را با علم و ظن در اصول یکسان دانست.
ظن در اصطلاح قرآن را باید با معنای لغوی آن عصر و فهم مخاطبان آن زمان معنا کرد و نه اصطلاحات فلسفی و منطقی. ظن در لغت و عرف آن زمان به معنای اعتقاد بیپایه و بیاساس بوده است. بنابراین استناد به خبر واحد و ظهور که مبنای عقلایی دارد، مصداقی از ظن نکوهششده در قرآن نیست. به همین دلیل است که مخاطبان قرآن که در روز صدها بار با خبر واحد و ظهورات آن سر و کار داشتند، با نزول آیات ناهی از ظن، خود را در معرض نکوهش ندیدند و از پیامبر(ص) درباره رفتار خود سؤال نکردند.
2- پیشفرض بسیاری از مخالفان اعتبار خبر واحد در اعتقادات، آن است که یقین تنها معرفت مطلوب در حوزه عقاید دینی است، در حالیکه دیدگاهها در این حوزه متفاوت بوده و معرفت لازم در اعتقاد وسعتی از ظن تا اطمینان، جزم و یقین منطقی دارد. در این بحث با بررسی دیدگاههای مختلف و شواهد و ادله آنها کفایت اطمینان و جزم در اعتقادات تبیین میشود.
3- خبر واحد در دیدگاه مشهور دانشمندان علم اصول امری ظنی و محتاج جعل حجیت است. اما علامه طباطبایی در دیدگاه نوینی معتقد است خبر واحد در طول قطع نیست، بلکه در عرض آن است و نیاز به جعل حجیت ندارد. این دیدگاه میتواند مبنای جدیدی در مواجهه با اخبار اعتقادی تأسیس کند.
4- اعتقادات را از دو منظر میتوان بررسی کرد: در رویکرد نخست، اعتقادات به عنوان یکی از افعال اختیاری انسان مد نظر است. یعنی عقاید بخشی از دین و اموری حقیقی هستند که هرکس شرعاَ موظف به ایمان بدانها است. اما در رویکرد دوم حیث واقعنمایی گزارههای اعتقادی مورد توجه است. در رویکرد نخست فرض بر آن است که اعتقاد به برخی امور مانند توحید، نبوت، معاد، رجعت و... یکی از واجبات شرعی است، اما در رویکرد دوم فارغ از واجب یا حرام بودن عقیدهای در صدد فهم واقعنمایی گزارههای اعتقادی هستیم. به عنوان نمونه دغدغه اصلی پژوهشگری که قصد دارد نظر اسلام درباره وحی و چیستی آن یا میزان عصمت پیامبران، چگونگی علم خدا به موجودات، نحوه رجعت انبیاء و... را بداند، کشف واقع است و نه انجام تکلیف شرعی.
هر یک از این دو رویکرد آثار و نتایج خاصی به دنبال دارد که عدم توجه به تفاوت این دو نگاه موجب شده است تا احکام آنها با یکدیگر خلط شود.
حجتالاسلام عبدالله محمدی
منبع: پایگاه اطلاعرسانی مؤسسه حکمت و فلسفه ایران