کد خبر: 1407044
تاریخ انتشار : ۲۵ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۶:۲۴
حجت‌الاسلام قرائتی بیان کرد:

عزم؛ مشکل جامعه امروز/ عزت و سربلندی در سایه اراده قوی

گروه فعالیت‌های قرآنی: حجت‌الاسلام والمسلمین قرائتی با تأکید بر اینکه عزم و تصمیم، رمز موفقیت در کارهاست گفت: انسان‌ها ضعیف هستند و مشکلی که دارند، مشکل عزم است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، برنامه درس‌هایی از قرآن، با موضوع «حضرت زینب(س) اسوه استقامت» پنجشنبه، 25 اردیبهشت‌ماه با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی برگزار شد.

حجت‌الاسلام قرائتی در ابتدای این برنامه با اشاره به استقامت و حضرت زینب(س) گفت: آیه «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) یعنی کسانی که گفتند «رَبُّنَا اللَّهُ» خدا، «ثُمَّ اسْتَقامُوا» پایش هم ایستادند. بالاترین استقامت برای زینب کبری(س) است که شکسته نشد. ما الان سریع شکسته می‌شویم. هرکس درباره‌ خدا شک کرد یک لحظه به خودش نگاه کند، هان! من هستم؟ بله هستم. تو کی هستی پس خدا هست. چون خودت که هستی، خودت که خودت را نساختی. من اگر خودم، خودم را می‌ساختم شاید طوری می‌ساختم که پیر نشوم، مریض نشوم، زیباتر شوم پس من هستم، خودم، خودم را نساختم.

وی در ادامه افزود: دختر، خدا و اسلام را قبول دارد، اما ضعیف است. می‌گوید: حاج آقا نمی‌شود من که لاک زدم، نماز نخوانم؟ یعنی یک مثقال لاک این دختر را از خدا جدا می‌کند. در زمان دیدن فیلم یادش می‌آید نماز نخوانده است. اما جاذبه‌ فیلم این فرد را از خدا جدا می‌کند. یا می‌خواهد امتحان بدهد، در آستانه‌ امتحانات است، منتهی این فیلم جاذبه دارد. صدا و سیما هم باید در زمان امتحان بچه‌ها فیلم شاد پخش نکند چون با اینکار بچه‌ها به دلیل علاقه به تماشای فیلم از درس و امتحان خود می‌مانند و در امتحان شکست می‌خورند. مردم ضعیف هستند، مشکلی که داریم، مشکل عزم است.

عزم و تصمیم؛ رمز موفقیت در کارها

حضرت آدم(ع) را در باغ، بزرگ کردند، گفتند از این گیاه نخور، خورد، خدا او را از بهشت بیرون کرد، پس حضرت آدم ما را از بهشت بیرون کرد، بعد 124 هزار پیغمبر آمدند که ما را در بهشت کنند، دیگر نمی‌شود. خدا به حضرت آدم(ع) گفت: همه چیز هست بخور «وَ کُلا مِنْها رَغَداً حَیْثُ شِئْتُما» (بقره/35) خدا در آیه‌ای راجع به حضرت آدم می‌گوید «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» (طه/115)؛ یعنی حضرت آدم را نیافتیم که عزم داشته باشد. نتوانست و اراده نداشت. جوان می‌گوید: من دختر خوشگل می‌بینم، نمی‌توانم نگاهش نکنم. گفتم: خودت را پنجاه هزار تومان جریمه کن، که اگر نتوانستی نگاه نکنی، پنجاه هزار تومان بدهی. این کار را کنی، دیگر چشمت مثل آهن سفت می‌شود. من عصبانی می‌شوم فحش می‌دهم. خوب بگو: اگر این بار فحش دادم، این مبلغ خودم را جریمه می‌کنم یا فردا روزه می‌گیرم.

حجت‌الاسلام قرائتی با بیان اینکه ما مشکلمان این است که نمی‌توانیم تصمیم بگیریم، تصریح کرد: مردم عزم داشتند، شاه را بیرون کردند. عزم داشتند، مقابل آمریکا ایستادند. عزم گرفتند، جنگ هشت ساله را تمام کردند. هرجا ایرانی‌ها عزم داشتند، شد و هرجا شل بودند، نشد. پس گیر، گیر عزم است. نمی‌توانیم دل بکنیم، با اینکه می‌دانیم پر خوری ضرر دارد.

اراده سست مردم کوفه در یاری امام حسین(ع)

وی اظهار کرد: زینب کبری عزم داشت، یک سر سوزن عقب‌نشینی نکرد، اما مردم کوفه عزم نداشتند صبح با مسلم بیعت کردند، غروب مسلم را رها کردند. دختر سال اول با حجاب کامل وارد دانشگاه می‌شود. بعد کم کم مانتویی و بد حجاب می‌شود و بعد دیگران را هم بی‌حجاب می‌کند، این دختر حجاب داشت ولی عزمش کمرنگ بود.

حجت‌الاسلام قرائتی با بیان خاطره‌ای از شهید بهشتی افزود: شهید بهشتی اول انقلاب در حزب جمهوری بود، جمعی از کشورهای خارج آمده بودند و داشتند با ایشان مصاحبه می‌کردند، ایشان هم جواب می‌داد، یک مرتبه گفت: الان وقت نماز است، با اجازه! الله اکبر! همه نگاه می‌کردند. خوب نگاه کنند. خدا مهم‌تر از خبرنگار است.

وی بیان کرد: در اندونزی بودم، خانمی داشت می‌رفت، یک مرتبه نگاه به ساعت کرد، یک چیزی از کیفش درآورد و روی زمین انداخت و گفت: الله اکبر! وسط خیابان نماز خواند. به خودم گفتم: آقای قرائتی تو که آخوند هستی و ریشت سفید شده و ادعا داری که رئیس نماز کشور هستی، حالش را داری کنار پیاده‌رو، دو رکعت نماز بخوانی؟. بنده عزم ندارم، خانم اندونزیایی عزم داشت.

این مفسر قرآن در ادامه تصریح کرد: در قرآن آمده مؤمن عزیز است، یعنی چه؟ یعنی عزم دارد. کلمه‌ عزت به معنی خانه و ماشین و تلفن نیست، عزت یعنی نمی‌شود سوراخش کرد، سوراخپشو نیست، نمی‌شود او را بشکنی. عرب‌ها به زمین سفت «ارضٌ عزاز» می‌گویند، این ارض و زمین عزیز است، یعنی هرچه کلنگ می‌زنی فرو نمی‌رود.

وی با تأکید بر تصمیم گرفتن گفت: عرب‌ها می‌گویند: دستی که چرب است، عزیز است، یعنی چربی دست آب را پس می‌زند. هر کاری کردند که در روح زینب اثر کنند، زینب همه را پس زد و ذره‌ای کوتاه نیامد. «قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا» (فصلت/30) هرکس هر کاری می‌کند که خلاف است، تصمیم بگیرد کنار گذارد. کسی که نماز میخواند، تصمیم بگیرد اول وقت بخواند. آن کسی که اول وقت می‌خواند، تصمیم بگیرد به جماعت بخواند. آن کسی که جماعت می‌خواند، تصمیم بگیرد در مسجد بخواند. من از یک نفر شعاری یاد گرفته و تحت تأثیر این شعار قرار گرفتم. شعار این است، هرکاری را بخواهیم بکنیم، راهش را پیدا می‌کنیم. هر کاری را نخواهیم بکنیم، بهانه‌اش را پیدا می‌کنیم.

حجت‌الاسلام قرائتی بیان کرد: زمانی گفتم بچه‌ها از شیرین‌ترین نمازی که خواندند برایم بنویسند، چند گونی نامه به ستاد نماز آمد و عده‌ای شروع به خواندن کردند در این نامه‌ها چیزهای مختلفی نوشته شده بود، یکی در رابطه با عزم یک دختر بود که نوشته بود شیرین‌ترین نماز من این بود که همراه پدر و مادرم در حال سفر با اتوبوس بودم، نگاه کردم دیدم خورشید غروب می‌کند و من نماز نخواندم، به پدرم گفتم: من نماز نخواندم. گفت: خوب باید می‌خواندی، در بیابان نمی‌شود ماشین را نگه داریم. گفت: من می‌روم به راننده می‌گویم، پنج دقیقه نگهدار من نماز بخوانم. گفت: راننده به حرف دختر یازده ساله گوش نمی‌دهد. گفتم: تو بگو! گفت: به حرف من گوش نمی‌دهد. گفتم: به او پول بده. بگو: این پول را بگیر و پنج دقیقه صبر کن. هرکاری کردم، پدر گفت: نه نمی‌شود.

وی با بیان اینکه دلیلش این است که این دختر عزم داشت و پدر عزم نداشت گفت: آخر پدر تشر زد، چشمت کور باید می‌خواندی. حالا که نخواندی می‌خواهی ماشین را نگهداری، مسافرها فحش می‌دهند و عصبانی می‌شوند. زمانی که دید این پدر نمی‌تواند تصمیم بگیرد، گفت: آقاجان! شما امروز دخالت نکن. بگذار من تصمیم بگیرم. امروز روزعزم من! گفت: شما دخالت نکن. پدر گفت: باشد. دختر ساک پدر را بیرون کشید. شیشه آب را برداشت، زیر صندلی‌های اتوبوس هم یک سطل بود. آستین‌ها را بالا زد، شروع به وضو گرفتن کرد. قرآن می‌گوید: هرکس برای خدا قیام کند، خدا مهر او را در دل‌ها می‌نشاند. این دختر می‌خواست برای خدا نماز بخواند. دوربین، پول، مأموریت، نمره و اضافه‌کار در کار نبود. شاگرد شوفر آمد و گفت: خانم چکار می‌کنی؟ گفت: یادم رفته نماز بخوانم، پدرم هم گفت: راننده نگه نمی‌دارد. من با همین شیشه در همین سطل وضو می‌گیرم و نشسته نماز می‌خوانم، سعی می‌کنم آب به اتوبوس نریزد. شاگرد شوفر خوشش آمد. «سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مریم/96) رفت به راننده گفت و راننده هم که از داخل آینه دختر را می‌دید، گفت: دختر عزیزم می‌خواهی نماز بخوانی؟ گفت: بله!، گفت: به احترام تو نگه می‌دارم. راننده کنار کشید، دختر پیاده شد، شروع به نماز خواندن کرد. همه مسافران از این حرکت تکان خوردند. زن‌ها و مردهایی که نماز نخوانده بودند، گفتند: این را عزم می‌گویند، «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً» (طه/115) این عزم داشت و تصمیم گرفت و یکی یکی پیاده شدند.

این مفسر قرآن اظهار کرد: دختر نوشته بود تا نمازم تمام شد، رویم را برگرداندم، دیدم 17 نفر پشت سر من در حال نماز خواندن هستند، یعنی یک دختر یازده ساله در بیابان امام 17 آدم بزرگ شد. چنان اول وقت نماز بخوانید، که مادر بگوید: دختر من نماز اول وقت خواند، من هم نماز اول وقت می‌خوانم.

نقش فرزند در دعوت مادر به نماز

حجت‌الاسلام قرائتی بیان کرد: مدیر کل آموزش وپرورش کل خوزستان برایم تعریف کرد که دختری نزدش آمد و با گفتن کلمه‌ای خستگی‌اش را برطرف کرد. گفتم: چه گفت؟ گفت: مادر من نماز نمی‌خواند، من هم در مدرسه با نماز آشنا شدم، یک روز به مادرم گفتم: مادر جان! من دو دقیقه با شما حرف دارم. مادرم گفت: چه می‌خواهی بگویی؟ گفتم: من را دوست داری؟ گفت: بله، دوست دارم، صبح تا شب دارم برای شما کار می‌کنم. گفتم: خدا را هم دوست داری؟ گفت: بله! خدا مرا آفریده است و شما را خدا به من داده است. گفتم: اگر خدا را دوست داری، چطور با من حرف می‌زنی، با بابا حرف می‌زنی، چرا با خدا حرف نمی‌زنی؟ آدمی که کسی را دوست دارد، با او حرف می‌زند. تو چطور می‌گویی که خدا را دوست دارم و با او حرف نمی‌زنی؟ گفت: نه با خدا هم حرف می‌زنم. گفتم: پس بلند شو وضو بگیر و نماز بخوان. می‌گفت: مادرم را بلند کردم، برای اولین بار وضو گرفت و نماز خواند. گفت: من دختر کوچکی بودم، اما امروز مادرم را نمازخوان کردم. این عزم است.

وی تصریح کرد: یکبار حضرت امام(ره) در یکی از اعلامیه‌هایش نوشت: اگر خمینی تنها هم بماند، یک قدم عقب‌نشینی نمی‌کند. این جمله‌ بسیار مهمی است. زینب کبری(س) هم عزم داشت.

سقوط یزید، با سخنرانی آتشین حضرت زینب(س)

این مفسر قرآن اظهار کرد: یکی از کارهایی که حضرت زینب عمل کرد، این آیه قرآن است که می‌فرماید: «وَ لِتَسْتَبینَ سَبیلُ الْمُجْرِمینَ» (انعام/55) یعنی پیغمبر باید افشاگری کند. راه مجرمین را بگوید. زینب کبری با سخنرانی‌هایش افشاگری کرد. یک خبرنگار عراقی لنگه کفشش را درآورد به بوش پرت کرد، نخورد. لنگه دیگر را پرت کرد. چند ثانیه بیشتر طول نکشید. من شک دارم ده ثانیه شد یا نه؟ شاید ده ثانیه یک مردانگی کرد. تمام دنیا بارک الله گفتند. زینب کبری در کوفه و شام چند شبانه روز موشک پرتاب کرد. نه چند ثانیه! زینب کبری رژیم بنی‌امیه را ساقط کرد. شاعر خوب گفته که: کربلا در کربلا میماند، اگر زینب نبود! زینب افشاگری کرد. موشک پرت کرد، نه لنگه کفش! زینب کبری دو لقب هم داشت، عقیله و بصیره. عقیله به معنی خردمند و بصیره به معنی با بصیرت است.
جهان‌بینی یعنی نگاه زینب به خدا، می‌گفت: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا» (اللهوف/ص160) هرچه می‌بینم زیباست. بچه سر سفره حلوا را دوست دارد. با انگشتانش چنگ می‌زند، به صورتش هم می‌مالد. ولی فلفل را دوست ندارد. فلفل و پیاز را دور می‌اندازد و گریه هم می‌کند. بچه‌ها هستند که حلوا را دوست دارند، فلفل را دوست ندارند. اما آنهایی که بزرگ شدند می‌دانند، به همان مقداری که مربا سر سفره زیباست، فلفل و ترشی هم زیباست. یعنی برای مادر هردو زیباست. هم مربا، هم ترشی! برای بچه مربا شیرین است، ترشی زیبا نیست. یعنی وقتی بزرگ شد، تلخی‌ها را هم شیرین می‌بیند.
وی درادامه بیان کرد: به قدری ایمان زینب بزرگ بود، که می‌گفت: امام حسین(ع) چیزی نیست، در راه خدا شهید شد. بالای سر برادرش می‌آید، می‌گوید: خدایا این قربانی قابل تو نیست، از ما بپذیر. این خیلی است. این چیزی در راه خدا نیست. خیلی آدم باید بزرگ باشد. اگر آدم به دو هزار میلیارد، یک ذره پول گفت، پیداست خیلی پول دارد. می‌گوید: امام حسین قلیل است، چیزی نیست. تازه می‌گوید: «تقبل منا» اگر کار قبول نباشد مهم نیست. خیلی کار نداشته باشیم که چه کردیم. قبول شد یا نشد؟ از بهترین پیغمبران ما حضرت ابراهیم(ع) است چون موسی(ع) و پیغمبر نسل او هستند. اهل بیت و امام زمان(عج) نیزهمه از نسل ابراهیم هستند. ابراهیم در مسجدالحرام مکه دارد، خانه‌ کعبه را می‌سازد. وقتی کعبه را ساخت، گفت: «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا» (بقره/127) یعنی اگر قبول کنی، این عملگی هم عبادت است. ابراهیم اگر کعبه را هم بسازد، اگر خدا قبول نکند، به درد نمی‌خورد.

حجت‌الاسلام قرائتی در پایان اظهار کرد: مهم نیست که شما در آشپزخانه چه می‌پزید، مهم این است که مهمان می‌خورد یا نمی‌خورد؟ ممکن است بهترین و گران‌ترین غذاها را بپزی، مهمان نخورد و ممکن است ساده بپزی، بخورد. ببینیم خدا قبول کرد یا نه؟ من فوق لیسانس هستم. من دکتر هستم، من آیت الله هستم. نزد خدا هم قبول شد یا نشد؟ من یک ختم قرآن خواندم، حالا قرآن را ختم کردی، یک آیه‌اش را فهمیدی؟ فهمیدی، عمل کردی؟ عمل کردی، اخلاص داشتی؟ اخلاص داشتی بعد از عبادت گناهی نکردی که آن عبادت از بین برود؟ این مهم است. نقش حضرت زینب در تعلیم و تربیت زنان مدینه زینب کبری یک حق علمی هم بر گردن ما دارد، چون وقتی امام حسین(ع) را کشتند، سکوت و خفقان و وحشت همه‌جا را فرا گرفته بود و هچکس جرأت نمی‌کرد با امام زین‌العابدین (ع) ارتباط برقرار کند. پدرش امام حسین(ع) را کشتند، دیگران حسابی می‌ترسیدند. زینب کبری در خانه بود. اطلاعات امام سجاد(ع) و علوم را می‌گرفت، می‌آمد برای مردم می‌گفت. یعنی واسطه علمی بین مردم و امام زین‌العابدین، زینب کبری بود. تفسیر قرآن برای زن‌ها داشت. «ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ أَساؤُا السُّواى‏ أَنْ کَذَّبُوا» (روم/10) ای یزید! عاقبت جنایت‌کاران کفر است. چون تو جنایتکار هستی، کافر از دنیا می‌روی. «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ» (آل‌عمران/178) فکر نکنند جنایتکاران خیر هستند. جنایتکاران به جهنم می‌روند متوجه نیستند. «فَبِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلا» (کافی/ج8/ص52) شما ظالم هستید، خدا جایگزین سختی را برای شما در نظر گرفته است. «انی لاستصغرک» یزید تو خیلی نزد من پست هستی. الله اکبر! خیلی کوچک و پست هستی.

وی تصریح کرد: حضرت زینب(س) زن نبود، زشت است که کلمه شیر را بگویم، شیر زن و دریا دل بود. زنی  داغ دیده و اسیر شده که با سخنرانی‌هایش در شام کودتای فرهنگی کرد.

captcha