کد خبر: 1431994
تاریخ انتشار : ۳۱ تير ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۲
آیت‌الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی:

دعا برای غیر، نشانه کمال و فضیلت ایمان

گروه جامعه: مرحوم آیت‌الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی با اشاره به اینکه مؤمن آنگاه به کمال ایمان می‎رسد که آنچه را که برای خود می‎خواهد، برای برادرهای ایمانی‎اش هم بخواهد، عنوان می‌کند: دعا برای غیر، نشانه کمال و فضیلت ایمان است.

مرحوم آیت‌الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی طی ماه رمضان سال 1390 مجموعه سخنرانی‌های ارزشمندی با محوریت موضوع دعا ایراد فرمودند که مروری بر این سخنرانی‌ها در ماه دعا خالی از لطف نیست. ایشان در بخش اول جلسه هشتم از این مجموعه جلسات فرموده‌اند:

اعوذ بالله من الشیطان الرّجیم؛ بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ و الحمد لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطّیّبین الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

بسم الله الرّحمن الرّحیم؛ اللّهم صَلِّ عَلَی محَمّدٍ وَ آلِ محمَّدٍ و اسمَع نِدائی إذا نادَیتُک و اسمَع دُعائی إذا دَعَوتُک و أقبِل عَلَیَّ إذا ناجَیتُک فَقَد هَرَبتُ إلیکَ وَ وَقَفتُ بَینَ یَدَیک.

مروری بر مباحث گذشته
گفته شد که ماه مبارک رمضان، ماه تلاوت کلام الهی است که از مصدر وحی نازل شده است و همچنین ماه دعا است، یعنی راز و نیاز و سخن گفتن عبد با ربّ و مطرح کردن احتیاجاتش، چه دعای مأثور و چه دعای غیر مأثور باشد. از افضل اعمال این ماه تلاوت قرآن و دعا کردن است.
بحث ما نسبت به روش دعا در دعای مأثور و هم‎چنین در آیات شریفه قرآن بود. جلسه گذشته به اینجا رسیدم که انسان باید در دعاها و تقاضاهایش از خداوند آنچه را که برای خود می‎خواهد، همان را برای برادران ایمانی‎اش هم بخواهد. این مسئله در آیات قرآن خیلی روشن بود: «رَبَّنَا اغْفِرْ لی‏ وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنین».[1] این یک روش دعا است که همان چیزی که انسان برای خودش می‎خواهد، برای دیگران هم بخواهد. جلسه گذشته روایاتی را هم در ارتباط با دعاهای پیغمبر اکرم(ص) نسبت به خودشان و امیرالمؤمنین(ع) مطرح کردم.
دعا برای غیر، نشانه کمال و فضیلت ایمان
حالا می‎خواهم به ‏طور کلّی به بحثی اشاره کنم که در دعا کردن برای دیگران مطرح است. ما در باب ایمان و مؤمن مطلبی داریم که جزء معارف اساسی ما است. آنجا می‏‌گوییم مؤمن آنگاه به کمال ایمان می‎رسد که آنچه را که برای خود می‎خواهد، برای برادرهای ایمانی‎اش هم بخواهد. بعضی روایات این مطلب را به عنوان کمال ایمان و بعضی دیگر به عنوان افضل ایمان مطرح می‎کنند. در آینده اشاره می‎کنم که منشأ این مسئله چیست.
دو روایت مطرح می‎کنم که هر دو از پیغمبر اکرم(ص) است. در روایت اوّل دارد که حضرت فرمودند: «لَا یَسْتَکْمِلُ الْمَرْءُ الْإِیمَانَ حَتَّى یُحِبَّ لِأَخِیهِ مَا یُحِبُّ لِنَفْسِه».[2] بنده به کمال ایمانی نمی‎رسد و به آن دست پیدا نمی‎کند، مگر اینکه به چنین حالت روحی برسد که آنچه را که برای خود می‎خواهد، برای برادر مؤمنش هم دوست بدارد. هر چه برای خود می‎خواهد برای او هم بخواهد، آنچه که برای خودش دوست دارد، برای او هم بخواهد. این یک روایت که تعبیر «استکمال ایمان» را مطرح می‌فرماید.
حضرت در روایت دوم می‏‌فرماید: «أفضل الإیمان أن تحبّ لله و تبغض لله و تعمل لسانک فی ذکر الله عزّوجلّ»؛ با فضیلت‎ترین ایمان این است که انسان حبّ و بغضش بر محور خدا باشد و همیشه بر زبانش ذکر الهی را جاری کند. «و أن تحبّ للنّاس ما تحبّ لنفسک»؛ و آنچه را که برای خود می‎خواهد، برای برادر مؤمنش هم بخواهد.
تا اینجا با آن روایت اول مشترک بود، امّا در ادامه دارد: «و تکره لهم ما تکره لنفسک». و آنچه را که برای خود مکروه می‎دارد، برای دیگران هم مکروه بدارد. اصلاً در باب ایمان، این موضوع یکی از اساسی‎ترین مباحث معرفتی ما است که مؤمن آنچه را که از خوبی‎ها برای خود می‎خواهد، برای برادران ایمانی‎اش هم بخواهد و آنچه را که از بدی‎ها و شرور برای خود نمی‎خواهد، برای دیگران هم نخواهد. این مسئله هم در مورد جلب منفعت و هم در مورد دفع ضرر مطرح است.
بینش مادّی، عامل کوتاهی در دعا برای غیر
در دعا و خواستن و تقاضا است که معلوم می‎شود انسان در چه پایه‎ای از درجه ایمانی قرار گرفته است. آیا در آن اموری که از خدا برای خودش می‎خواهد، بین خود و دیگری فرق می‎گذارد یا فرق نمی‎گذارد؟ من تقریباً بحث را ریشه‎ای کردم. اصلاً دعا یکی از مصادیق خیلی بارز و روشن این روایات است. چون در این روایات تقاضا مطرح است؛ یا تقاضای جلب منفعت است و یا تقاضای دفع ضرر است. در اینجا این بحث مطرح است که ـ ‏نعوذبالله ‏ـ چه می‎شود که انسان در دعا کردن بین خودش و دیگری تفاوت قائل می‎شود؟ معارف ما می‎گوید نباید تفاوت قائل شوی، چرا تفاوت قائل می‎شوی؟

حتی بینش ما نسبت به خدا هم به سبک مادّی شده است

حالا من سِرّش را می‎گویم. سِرّ این تفاوت قائل شدن، بینش غلطی است که داعی ـ ‏یعنی درخواست کننده‏ ـ نسبت به مدعوّ ـ ‏یعنی آن موجودی که دارد از او درخواست می‎‎کند ـ دارد. سِرّش بینش این داعی است. ما موجودات مادّی هستیم که مادیّت، روی روح ما اثر گذاشته و سبک بینش‎ها و تفکّرات ما را مادّی کرده است، تا جایی که حتی بینش ما نسبت به خدا هم به سبک مادّی شده است.
حالا یک مثال می‎زنم که روشن شود، مثلاً من به پول احتیاج دارم، رفیقی دارم که او هم به پول احتیاج دارد، حالا می‎خواهم بروم سراغ کسی و از او تقاضا کنم که بیا گره کار ما را باز کن؛ وقتی سراغ او رفتم، اوّل حاجت خودم را می‎گویم، چون می‎ترسم اگر اوّل حاجت دوستم را بگویم و حاجت او را بدهد، کم بیاورد و بعد گره من باز نشود! چون دیدگاهم مادّی است؛ چون می‎دانم که پول او لایتناهی نیست و سقف دارد. لذا نگرانم که نکند اگر حاجت دوستم را داد، به من بگوید دیگر حاجت تو را نمی‌‏توانم بدهم.
این سیستم تفکر مادّی در باب دعا و خواسته‎هایمان از خدا هم مطرح است. اگر این سیستم فکری و بینشی که رنگ مادیّت گرفته است، در بحث دعا و درخواست از خدا هم مطرح شود، نتیجه‏‌اش این می‏‌شود که انسان اوّل حاجت خودش را مطرح می‎کند و بعد حاجت دوستش را می‎گوید. چون سبک تفکرش مادّی است. یعنی هنوز خدا را آن‎طور که باید بشناسد، نشناخته است. نمی‎داند که اعطای خدا از خزائن نعمت و کرم و رحمتش نمی‎کاهد. به همین جهت است که در دعا خودم را بر دیگران مقدّم می‎دارم.

captcha