به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، رهبر معظم انقلاب همزمان با اول بهمن سال گذشته میزبان عدهای از رزمندگان قدیمی جبهههای جنگ بودند؛ مجلسی که ساعتی قبل از ظهر آغاز شد و تا نماز ظهر و عصر ادامه پیدا کرد.
ترکیب افراد حاضر در آن جلسه که عمدتاً مو سفید کرده و عصا به دست گرفته بودند، خیلی جالب بود. آنها کسانی بودند که برای جنگیدن به جبهه نرفته بودند؛ رفته بودند تا در جبهه کار کنند. تفنگ به دست نگرفته بودند؛ آچار و پیچگوشتی و چکش و روغن و گیریس، ابزار دستشان بود. تعمیرکار ماشینهای سنگین، صافکار، نقاش، گلگیرساز، اتاقساز، جوشکار و صاحبان حرفههایی از این دست. افرادی که در آن سالها اسمشان را گذاشته بودند: «اصناف پشتیبان جنگ».
برای اینکه اهمیت موضوع این نشست روشن شود، باید بدانیم که رهبر انقلاب در سخنرانی اولین روز سال جدید در حرم رضوی هم به این نشست دوستانه اشاره فرمودند که متن آن را در زیر میخوانیم:
«در دوران جنگ تحمیلی، یکی از مشکلات ما، از کار افتادن دستگاههای ما، بمباران شدن مراکز گوناگون ما، تهیدست ماندن نیروهای ما از وسایل لازم ـ مثل وسایل حمل و نقل و این چیزها ـ بود. یک عده افراد صنعتگر، ماهر، مجرّب، راه افتادند از تهران و شهرستانها ـ که بنده در اوایل جنگ خودم شاهد بودم، اینها را میدیدم؛ اخیراً هم بحمدالله توفیق پیدا کردیم، یک جماعتی از اینها آمدند؛ آن روز جوان بودند، حالا سنّی از آنها گذشته، اما همان انگیزه و همان شور در آنها هست ـ رفتند داخل میدانهای جنگ، در صفوف مقدم، بعضیهایشان هم شهید شدند؛ تعمیرات کردند، ساختوساز کردند، ساختوسازهای صنعتی؛ این پلهای عجیب و غریبی که در جنگ به درد نیروهای مسلح ما خورد، امکانات فراوان، خودرو، جاده، امثال اینها، به وسیله همین نیروهای مجرب و ماهر به وجود آمد؛ امروز هم هستند، امروز هم در کشور ما الی ماشاءالله. تحصیلکرده نیستند، اما تجربه و مهارتی دارند که گاهی از تحصیلکردهها هم بسیار بیشتر و بهتر و مفیدتر است؛ این هم یکی از امکانات نیروهای ما است؛ هم در کشاورزی این را داریم، هم در صنعت داریم». (1393/01/01)
یکی از میهمانان رهبر انقلاب اسلامی در آن دیدار، «حاج عباسعلی باقری» مشهور به «حاج عباس فابریک دستطلا» بود. تعمیرکار خوشنام جبهههای جنوب یک سال قبل از آن خاطراتش را به همت بسیج اصناف و مدیریت نشر فاتحان، منتشر کرده بود. رهبر انقلاب در آن دیدار، عباس آقای دستطلا را خوب به جا آوردند:
«این کاری که اخیراً شروع شده که از شماها با این جزئیات و ریزهکاریها خاطرات میگیرند، این هم کار خیلی خوبی است. ما دو جلد از این کتابهای شما را خواندیم، یکی کتاب آقای بنایی را خواندم، یکی هم کتاب این آقای حاج عباس دستطلا را که مفصل و با جزئیات (گفته) خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان میدید. خداوند انشاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر(ص) محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد». (1392/11/01)
در صفحه تقدیمی کتاب نوشته شده است: تقدیم به همه بسیجیان فنی و تعمیرکار! از همین جا معلوم میشود با یک کتاب متفاوت روبهرو هستیم. کتاب «عباس دستطلا» یکی از بیتعارفترین کتابهای دفاع مقدس است. ردی از سؤال و جواب مصاحبهکننده در اثر معلوم نیست. نویسنده در متن هر جا که خواسته از گذشته و کودکی حاج عباس قصه را روایت کند، جمع دوستان باصفای او را جمع میکند و شبها بعد از کار سخت و سنگین روز کنار هم مینشاند تا از خاطراتش بشنوند. این یعنی فرم و قالب روایت کتاب هم خوب مهندسی شده است.
وقتی کار مصاحبه و نگارش خاطرات حاج عباسعلی باقری به سرکار خانم معراجیپور پیشنهاد میشود، در همان جلسه اول از مصاحبهشونده میپرسد: آیا شما به فکر شهادت هم بودی؟ حاج عباس میگوید: آن قدر کار زیاد بود که من وقت نداشتم به شهادت فکر کنم!
نویسنده متن را بارها بازنویسی کرده است. ادبیات و لحن حاج عباس ـ که خاص خود او و شبیه هیچ کسی نیست ـ در طول کتاب حفظ شده است. متن هیچ دستانداز و ابهامی ندارد. روایت معمولی یک آدم معمولی آنقدر خوب به پیش میرود که دستکم در دو سه نقطه مخاطب را زمینگیر میکند؛ و آن چنان او را متأثر میکند که تا چند روز فکر او را به خود مشغول میکند.
حاج عباس اول خودش به عنوان داوطلب بسیجی راهی جبهه میشود، به عنوان یک حاجی بازاری. کسی که آن روزها در خیابان خاوران برای خودش گاراژ و تعمیرگاهی داشت، کارگر و برو بیایی داشت و دستکم چند خانواده را روزی میرساند. بعد به عنوان یک تعمیرکار ساده یکلاقبا اعزام میشود و از قضا به منطقهای میرود که قدرش را نمیدانند و زیر دست فرماندهی میافتد که چندین بار تحقیرش میکند. با این حال کم نمیآورد. تا آن جا که میتواند کار را پیش میبرد و برمیگردد تهران. چند وقت بعد که دوباره میخواهد اعزام بشود نیرو جمع میکند. از دفعات بعدی خودش کارواندار میشود. در تهران میگردد مکانیک و صافکار و دست به آچار پیدا میکند و با خودش همراه میکند و آنقدر خوب و پرحجم کار میکند که نام و آوازهاش همه جا میپیچید. به او پیشنهاد میشود پشتیبانی محور جنوب را به عهده بگیرد که نمیپذیرد.
یادآور میشود، چاپ نخست کتاب «عباس دستطلا» در بیست و هفتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران عرضه شد و مورد استقبال خوب مخاطبان قرار گرفت. اکنون با گذشت چند ماه از برپایی نمایشگاه، چاپ ششم این کتاب در 3 هزار نسخه و با قیمت ۶ هزار تومان از سوی انتشارات «فاتحان» به بازار عرضه میشود.