دکتر میراندا، همکار جدید فردی به نام ژراردو است که به تازگی در عرصه سیاست، سودای رسیدن به مقام و مرتبهای را دارد؛ میراندا به عنوان یک سیاستمدار کهنهکار به ژراردوی جوان در قالب طرح دوستی، چم و خم فعالیت سیاسی را یاد میدهد.
شبی میراندا به دعوت ژراردو به خانه آنها میرود؛ میراندا از سوی ژراردو به همسرش پائولینا معرفی میشود، ضیافت شامی برپا شده و در میان گپو گفتهای رد و بدل شده میان آنها پائولینا از شنیدن لحن و صدای میراندا دچار کابوسی میشود، کابوسی که مدتهاست او را دچار عصبیت کرده است.
در ادامه آرام آرام متوجه این مسئله میشود که صاحب این صدا را میشناسد؛ روزگاری که در رژیم سابق با چشمانی بسته در زندان مورد شکنجه و استنطاق قرار میگرفت، شخصی با همین صدا و لحن و رفتار او را مورد اذیت و آزار قرار میداد، وقتی مطمئن میشود که میراندا همان شخص شکنجهگر است، درصدد انتقام برآمده و شبانه وقتی میراندا در خواب است از غفلت او استفاده میکند، دست و پایش را بسته و او را مورد آزار و اذیت قرار میدهد.
این خلاصه داستان نمایشی به نام «مرگ و دوشیزه جوان»، نوشته آریل دورفمان؛ نمایشنامهنویس شهیر آرژانتینی است که با الهام از دوران خفقان ژنرال پینوشه، دیکتاتور سابق آرژانتینی، درامی را خلق میکند که بارها و بارها دستمایه هنرمندان تئاتر و سینما برای تولید آثار نمایشی و سینمایی قرار گرفته است.
یکی از مهمترین این اقتباسهای سینمایی که البته اقتباسی وفادارانه نسبت به متن نمایشی دورفمان است، فیلم سینمایی «مرگ و دوشیزه جوان» به کارگردانی رومن پولانسکی، فیلمساز لهستانیتبار فرانسوی است که در سال 1994 ساخته شد و به دلیل جسارت کارگردان در خلق صحنههای پرتعلیق با اقبال عمومی نیز مواجه شد.
همانطور که گفته شد به دلیل بکر بودن سوژه این نمایشنامه، ماجرای آن مکرر مورد توجه هنرمندان به ویژه در عرصه سینما و تئاتر قرار گرفت و به دلیل نزدیکی مضمون آن با موضوع سرخوردگی انقلابیون ایرانی مورد شکنجه ساواک پیس از انقلاب اسلامی، یک بار بیژن میرباقری؛ فیلمساز ایرانی در سال 1385 مبادرت به ساخت فیلمی تحت عنوان «روز برمیآید» براساس این نمایشنامه کرد.
ماجرای این فیلم که امیر آقایی، یکتا ناصر و داریوش فرهنگ بازیگران آن بودند به سال 57 بازمیگشت؛ یک زن که سالها پیش از انقلاب در زندان بوده، به همراه همسرش که از انقلابیون است، به قصد استراحت به نقطهای کوهستانی سفر میکنند اما در این سفر آنها با مردی آشنا میشوند که زن معتقد است بازجوی وی در دوران طاغوت بوده و او را مورد آزار و شکنجه قرار داده است.
اینک سالها پس از ساخت و به نمایش درآمدن این فیلم که مورد استقبال مخاطبان و منتقدان نیز قرار گرفت، حامد عنقا؛ نویسنده مجموعه تلویزیونی «انقلاب زیبا» چنین سوژهای را دستمایه فیلمنامه خود قرار داده است؛ هر چند که آن را محور اصلی روایت این مجموعه قرار نداده است.
زیبا با بازی آزاده صمدی، دختر جوانی است که سالها قبل مادرش را از دست داده است؛ پدرش با بازی آتیلا پسیانی از عمّال ساواک رژیم پهلوی است که مدت 30 سال از کشور متواری بوده و حال مخفیانه به میهن بازگشته است که آمدن او موجب میشود که ویلای او محل تردد تعدادی از دوستان قدیمی وی که اغلب سلطنتطلب هستند، شود.
زیبا نامزدی به نام حامد دارد؛ حامد از خانوادهای انقلابی و متدین است که از سابقه خانوادگی زیبا بیخبر بوده و حال که پدر زیبا از خارج بازگشته قرار بر این میشود که مقدمات ازدواج آنها در پی صحبت مادر حامد و پدر زیبا فراهم شود، اما با مراجعت حامد و مادرش به خانه زیبا، مادر حامد متوجه مسئلهای میشود که ذهنیت او را آشفته میکند.
پدر زیبا پیش از حضور و مواجهه با حامد و مادرش، در حال سوت زدن است؛ با وجود آنکه حامد به مادر میگوید که این یک رفتار غریزی از سوی پدر زیباست اما مادر را گویا یاد حادثهای تلخ میاندازد، مواجهه مادر حامد و پدر زیبا و شنیدن صدای پدر زیبا دیگر تمام شک و گمانها را در مادر حامد تبدیل به یقین میکند تا جاییکه به بهانه بالا رفتن فشار خون و ناخوشی از حامد میخواهد که خانه را ترک کنند و بعد به حامد اعلام میکند که فعلاً موضوع ازدواجش با زیبا را فراموش کند تا مگر در نهایت از این امر منصرف شود.
البته با توجه به قتل پدر زیبا که در ابتدای مجموعه تلویزیونی و در دورهمی شبانه دوستان و فامیل وی شاهد آن بودیم و موضوع مواجهه پدر زیبا و مادر حامد در فلاشبک و در قالب بررسیهای پلیس تصویر میشود. تا به اینجا بیننده سریال فعلاً در تعلیق خوب و پرکششی برای تعقیب این مجموعه قرار دارد مضافاً به اینکه حامد متهم اصلی قتل پدر زیباست تا شبهای آینده ببینیم که سیر روایت سریال در کدام مسیر امتداد مییابد.
صرفنظر از هر اتفاق و سرنوشتی که در انتظار این سریال باشد، منظور از این یادداشت توجه به ظرفیتهای نمایشی موجود است که میتواند به شرط خلاقیت و ابتکار نمایشنامه و فیلمنامهنویسان بارها و بارها دستمایه خلق آثار قابل تأمل نمایشی و تصویری باشد؛ چیزی که در این برهه از زمان و با تهکشیدن سوژههای روایتی و تکراری شدن مضمون اغلب آثار نمایشی، تلویزیونی و سینمایی باید مورد توجه قرار گیرد.
سجاد دبیریان