سلفی‌گری امروزه تفکر حشویه را نمایندگی می‌کند/ نقد علامه طباطبایی به حشویه
کد خبر: 1451892
تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۲۰:۵۱
عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی:

سلفی‌گری امروزه تفکر حشویه را نمایندگی می‌کند/ نقد علامه طباطبایی به حشویه

گروه اندیشه: یک پژوهشگر با اشاره به جمود تفکر سلفی در ظاهر، آن‌ها را نماینده تفکر حشویه دانست و گفت: علامه می‌فرمایند که این‌هایی که جمود به ظواهر آیات دارند گویی که جمودشان بر ظواهر نیست بلکه بر انس و عادت در تشخیص مصادیق است.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، نشست علمی «جریان‌شناسی فکری ـ سیاسی سلفی‌گری» عصر شنبه 29 شهریورماه با حضور حجت‌الاسلام مهدی فرمانیان، رئیس دانشکده مذاهب اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب، حجت‌الاسلام محمدباقر پورامینی، حجت‌الاسلام ذوعلم و میثم شیروانی، از اعضای هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در محل این پژوهشگاه برگزار شد.
آیا سلفی‌گری یک مکتب کلامی است؟
بنا بر این گزارش، حجت‌الاسلام پورامینی که موضوع سخنرانی‌اش مبانی فکری سلفی‌گری بود با اشاره به این مطلب که شاید نتوان سلفی‌گری را یک مکتب کلامی خواند، اطلاق مکتب کلامی به سلفی‌گری را از یک وجه درست دانست و در این رابطه بیان کرد: اگر ما یک مکتب کلامی را شامل تلاش‌هایی خاص برای اثبات برخی عقاید دینی بدانیم، تفکر سلفی هم که در دوره‌های مختلف ظهور و بروز داشته است و صاحب آثار متعددی بوده‌اند و تلاش‌هایشان از فرق مختلف اشعری و ماتریدی و معتزلی و شیعی متمایز بوده است، یک مکتب کلامی است.
وی افزود: بر این اساس تهافت‌‌ها و ناپیوستگی‌های فکری این گروه و حتی مخالفت‌هایی که در بعضی از ریشه‌های این جریان همچون احمد بن حنبل و حشویه با علم کلام وجود داشته است و آن را یک بدعت دانسته‌اند نیز خللی به این که ما آن‌ها را یک مکتب کلامی بدانیم وارد نمی‌کند؛ چرا که آن‌ها هم با مخالفت خود با برخی عقاید کلامی در واقع وارد مباحث کلامی شده‌اند و از علم کلام استفاده کرده‌اند.
مبانی معرفتی مکتب سلفی
پورامینی در ادامه با تقسیم مبانی مکتب سلفی به مبانی معرفتی و مبانی اعتقادی، در مورد مبانی معرفتی آن‌ها گفت: برخی از آن‌ها از تقدیم شرع بر عقل، کنار گذاشتن تأویل کلامی و استدلال به آیات و براهین قرآنی به عنوان مبانی سلفی‌ها اشاره کرده‌اند. در دوره معاصر هم آقای القوسی منهج سلفی را در سه سطح عقیده و شناخت و تشریع مطرح می‌کند و به صورت نمونه از چند قاعده نام می‌برد؛ استدلال به آیات قرآن و احادیث، اتخاذ کتاب و سنت به عنوان میزان رد و قبول، استرشاد به فهم صحابه و رفض و نپذیرفتن تأویل کلامی.
سلفیان عقل را نه به عنوان منبع و نه به عنوان ابزار فهم دین قبول ندارند
این عضو هیئت علمی گروه کلام پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، در ادامه به تشریح این مبانی و نقد آن‌ها پرداخت و با اشاره به این مطلب که منابع معرفت سلفی‌گری کتاب و سنت و اجماع است، بیان کرد: سلفیان عقل را نه به عنوان منبع و نه به عنوان ابزار فهم دین قبول ندارند. عثیمین که از سلفی‌های معاصری است که در دو دهه قبل در حجاز زندگی می‌کرد و آثار بسیار متعددی را دارد تعبیری دارد که هر کس عقل عملی و علمی را بر نقل مقدم کند همان ابلیس است. بنابراین نقش عقل را به عنوان ابزار و فهمنده و مفسر کتاب و سنت هم نمی‌پذیرند و نفی می‌کنند و طبیعی است که همین امر آن‌ها را به ظاهرگرایی افراطی کشانده است.
اجماع از نظر سلفیان
وی با بیان این که سلفیان اجماع را منبع می‌دانند، اظهار کرد: در نگاه آن ها اجماع چیزی است که سلف صالح بر آن عقیده بوده‌اند و بعد از سلف صالح آن چه بوده است اختلاف و تفرقه بوده است. در نگاه شیعی هم اجماع به عنوان یک منبع مستقل شناخت تلقی نمی‌شود، بلکه اتفاق نظر گروهی از امت است که می‌تواند کاشف از رأی معصوم باشد.
اعتبار صحابه نزد سلفیان و وجوه آن
پورامینی با اشاره به مبنای دیگر سلفی‌ها، یعنی اعتباری که برای صحابه قائل هستند، گفت: این اعتبار از دو حیث مطرح است؛ یکی این که سلفی‌ها در کنار سنت پیامبر(ص) از سنت صحابی هم به عنوان منبع دین یاد می‌کنند و فهم صحابی و بعضی هم معتقدند فهم سلف یک فهم صائب و درست است. سلفی‌ها با توسعه مفهوم سنت عمل صحابی و به خصوص شیخین را در دایره تعریف سنت قرار می‌دهند.
وی افزود: برای مثال شاطبی عالم قرن هشتم پیروی از سنت صحابه را همانند پیروی از سنت پیغمبر(ص) می‌داند و درباره خاستگاه فهم صحابه این سخن عجیب را بیان می‌کند که عمل صحابه ناشی از فراست، کشف و الهام و وحی در خواب است. ابن تیمیه هم جایگاه سلف را تا حد منبع بودن دین بالا می‌برد و تمسک به غیر از اصول سه‌گانه کتاب و سنت و سیره سلف جایز نیست. این در حالی است که ادعای وجوب پیروی از نظر و رفتار صحابه را خود صحابه هم اصرار نداشته‌اند.
پورامینی در مورد وجه دیگر اعتبار صحابه با اشاره به این مطلب که سلفیان که فهم صحابه را یکی از راه‌های کسب معارف الهی می‌دانند، عنوان کرد: سلفیان معتقدند که صحابه اعلم و ارسخ در امور دین هستند و فهمشان از کتاب و سنت حجت است؛ چون آن‌ها مصاحب پیغمبر(ص) بوده‌اند و ایشان تمام آن چه که از اصول دین و معارف کتاب بوده است به آنها خبر داده و صحابه از آن آگاه بوده‌اند و فهم آن‌ها بالاخص در مسائل اعتقادی بهترین فهم است و این فهم بر متأخرین حجت است. در این نگاه دیگر صحابه در عرض کتاب و سنت نیستند بلکه به نوعی در طول آن قرار دارند.
رویگردانی شدید سلفیان از تأویل
وی از ظاهرگرایی به عنوان یکی دیگر از مبانی سلفیان یاد کرد و گفت: آن‌ها برای فهم اصول و فروع دین بر ظواهر آیات و احادیث تکیه می‌کنند و از تأویل به شدت رویگردان‌اند و جمود آن‌ها در ظاهر متون باعث شده است که عقل را هم در فهم آنها دخالت ندهند. اصطلاح حشویه عنوانی بوده است که در تاریخ اسلام به هر طیفی ظاهرگرا و تأویل‌گریز بوده است اطلاق می‌شده است. این اندیشه در قرنهای بعد به خصوص توسط ابن تیمیه و بعد هم توسط محمد بن عبدالوهاب رشد بیشتری کرد و می‌توان گفت که امروزه سلفی‌گری فکر حشویه را نمایندگی می‌کند.
نقد علامه طباطبایی به اصحاب حدیث حشویه
پورامینی با اشاره نقدی که علامه طباطبایی به اصحاب حدیث حشویه دارد، گفت: علامه می‌فرمایند که این‌هایی که جمود به ظواهر آیات دارند گویی که جمودشان جمود بر ظواهر نیست، بلکه جمود بر انس و عادت در تشخیص مصادیق است.
دلیل سلفیان برای نپذیرفتن تأویل
وی با اشاره به این مطلب که سلفیان تأویل در لفظ متشابه را نمی‌پذیرند، اظهار کرد: مراد از تأویل که مورد اتفاق است، حمل لفظ بر معنای خلاف ظاهر است که به معنای واقعی و اصیل خود برگردد. چنین تأویلی را اصحاب حدیث نمی‌پذیرفتند و به خصوص در صفات خبری آن را روا نمی‌دانستند و علم تأویل را در انحصار به خداوند متعال می‌دانستند. اینها در فهمی که از آیه هفتم سوره آل عمران دارند «واو» آن آیه را «واو» استیناف می‌دانند، در حالی که ما آن را «واو» عطف می‌دانیم و معتقدیم که تأویل منحصر به خدا نیست بلکه به اذن الهی «راسخون در علم» هم از توانایی تأویل برخوردارند.
فاجعه رفض تأویل
پورامینی اتفاقی را که بر این مبنا می‌افتد یک فاجعه بزرگ خواند و گفت: وقتی که صفات خبری بر معنای ظاهری آن حمل می‌شود تشبیه و تجسیم پیش می‌آید و سلفی‌ها این نوع نگاه را به خدا پیدا می‌کنند و افراط اهل حدیث و سلفی‌ها در فرار از تأویل به حدی بوده است که از به کار بردن معادل فارسی واژه‌های همچون «ید»، «وجه» و «استوا» پرهیز داشته‌اند و می‌گفته‌اند که باید از ترجمه فارسی آن‌ها پرهیز کرد.
مبانی اعتقادی سلفیه
این عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در ادامه در مورد مبانی اعتقادی نیز به اندیشه سلفیان در رابطه با توحید اشاره کرد و گفت: سلفی‌ها توحید را سه قسم توحید ربوبی، توحید الوهی(عبادی) و توحید در اسماء و صفات تقسیم می‌کنند و غالب شبهاتی که در این زمینه هست با تکیه بر مبانی معرفتی همین جا مطرح می‌شود؛ مباحث در مورد حاجت‌خواهی و شفاعت و توسل و تبرک ذیل توحید عبادی مطرح است و مباحثی که در مورد صفات خبری است ذیل توحید در اسماء و صفات.

مطالب مرتبط
captcha