حجتالاسلام و المسلمین مسعود ادیب، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید قم در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، در خصوص زمینه نظری رشد جریانهای تکفیری گفت: هرچند سوال شما مبنی بر زمینههای نظری رشد جریانهای تکفیری است و من در این خصوص توضیحی عرض خواهم کرد، اما معتقد هستم که زمینههای عملی خیلی مهمتر میباشند.
ادیب افزود: در خصوص زمینههای نظری باید بگویم یک جریان فکری در میان مسلمانان وجود داشته است که میخواهد به سادهترین شکل، زودباورانه و سهلانگیرانه به حقیقت دین، سعادت و کمال دست یابد.
این استاد دانشگاه ادامه داد: این جریان دینی فکر میکند بیهیچ پیش فرض، تلاش ذهنی و چالش فکری با مراجعه سطحی به متون دینی میتوان حقیقت دین را فهمید و چون میخواهد خاطر جمع باشد که فهم خودش درست است، هر رقیبی را به عنوان بدعتگزار و خارج از دین مورد نظر میگیرد.
وی تصریح کرد: از این رو جریان تکفیری چند ویژگی دارد، اول این که سادهانگارانه و راحتطلبانه است و تلاشهای دشوار فکری و پرسشگریها، تحقیقات و زحمات جانفرسایی که عالمان دینی برای درک حقیقت دین میکشند را برنتافته و میخواهد از کوتاهترین راه خود را به نتیجه برسد. دوم اینکه در پی حذف دیگران است، زیرا دیگران او را به تردید وا میدارد از اینرو برداشت دیگران را تکفیر میکند.
ویژگی بارز تکفیرگری و خشونت دینی
ادیب گفت: جالب است بدانید در همه ادیان جریانهای تکفیری را در کسانی میبینیم که به لحاظ سن و جایگاه علمی در مراتب بسیار پایینی بوده و نوعا جوانتر هستند. ما در میان عالمان کارکرده در هیچ دینی به ندرت با اهل تکفیر مواجه میشویم.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه این نگاه در اسلام از قرون اولیه وجود داشته است، گفت: گرهخوردن این دیدگاه دینی با بنیامیه و بنیعباس و استفاده آنها منجر به سرکوب مخالفان فکری شد. یکی از سلسله جنبانان این فکر ابنتیمیه بود که در روزگار خاصی زندگی میکرد و در آخرین سالهای جنگهای صلیبی و اولین سالهای تهاجم مغولان به دارالاسلام و پنج سال بعد از فتح بغداد توسط هلاکوخان مغول به دنیا آمده و دوران تاراج و سختی را گذرانده و در خاندان حنبلی با دیدگاه ظاهرگرایانه تربیت یافته بود. لذا جریان تکفیری در قرن هشتم تغذیه شده است. امروز هم کم و بیش فضای کشورهای اسلامی شبیه دوران ابن تیمیه است.
ادیب ادامه داد: حال میتوان در خصوص زمینه عملی رشد جریانهای تکفیری سخن گفت. هر جا مسلمانان یا هر قومی احساس کنند مورد ستم واقع شدهاند و نمیتوانند وارد رویارویی مستقیم و جنگ منظم شوند، دست به حرکتهای غیرمستقیم، پارتیزانی و غیر متعارف میزنند که قسمی از آن تکفیرگری و خشونت دینی است.
وی افزود: واقعیت این است که مسلمانان در خاورمیانه و شمال آفریقا احاساس می کنند مالباخته و مظلوم واقع شدهاند و با عقبماندگی مواجه هستند و با این حرکتها به آن ستم مزمن عکسالعمل نشان میدهند، البته این واکنش درست و منطقی نیست ولی در عین حال واقعیتی است که وجود دارد و باید از طرف دنیا درک شود.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: یکی از راههای جلوگیری از افراطیگری این است که حرمت مسلمانان در مناطق خودشان به رسمیت شناخته شود. اگر گفتگوی منطقی پذیرفته شود و زمینههای تندروی و خشونت برچیده شود، مشکل حل میشود.
غفلت از مشکلات درون جامعه دینی
ادیب در خصوص این مساله که برخی مشکل اصلی را در رکود علم و اندیشه در جهان اسلام و عدم انطباق با مسائل روز میدانند گفت: بحث من مخالفتی با این عامل ندارد و این مساله با سخن من قابل جمع است. دنیای سنتی ما که بیشترش رنگ دینی داشت از دوران صفوی و عثمانی به اوج بلوغ رسیده و بعد از آن خلاقیتی نداشت و این مصادف با نوزایی و تکاپوی جدید غرب بود. این تمدن جدید و بعد از رنسانس که مدرنیته خوانده میشود، متاسفانه از طریق گفتوگو وارد جهان اسلام نشد و با زور و سرنیزه این کار صورت گرفت.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: ناپلئون مصر را تسخیر کرد، ارتش تزاری روسیه به ایران حمله کرد، انگلستان در هند حاضر و کمپانی هند شرقی را تاسیس کرد و وقتی مسلمانان چشم باز کردند، دیدند که در محاصره تمدن غربی قرار گرفتهاند و به جای اینکه به مطالعه آن بپردازند، کینه آن را به دل گرفتند. مسلمانان در مواجهه خشن با جهان غرب، انحطاطی که بخشی عمده آن درونزا بود را ندیده و به مواجهه با آن روی آوردند.
وی افزود: البته در جهان اسلام عکسالعملهای مختلفی در این خصوص روی داده است، بخشی از مسلمانان هم همه مشکل را از چشم بیگانگان دیدهاند در حالی که بخشی از مشکل به درون بر میگردد. به هر حال ایشان احساس کردند با بازگشت به تعالیم سلف صالح میتوان به عزت و اعتلای نخستین دست یافت، از این رو سلفیه بن مایه اصلی جریانهای تکفیری قرار گرفت.
ادیب در خصوص ارزیابی اینکه برخی از کارشناسان مدرنیته و نواندیشی دینی را در نسبت نزدیک با جریان تکفیری میدانند، گفت: این بحث باید به خوبی توضیح داده شود، ما شاهد آنیم که در جهان اسلام و در برابر غرب به هر دلیلی عکسالعملهای مختلفی نشان داده شده است که میشود در چهار الگوی مثالی معرفی کرد. این الگوها در عالم خارج تحقق خالص نداشته و اشتراکاتی باهم دارند.
وی ادامه داد: اول مسلمانان نوگرا هستند که متمایل به دنیای مغربزمین هستند که فکر میکنند تجربیات مغرب زمین را بتوان در جهان اسلام هم پیادهسازی کرد. دوم مسلمانان بنیادگرا هستند که نمونه بارزش همین تکفیریها هستند و فکر میکنند دشمن اصلی مغرب زمین و تمدن جدید است که باید با آن جنگید، سوم موعودگرایان هستند که از مقابله دست کشیده و به موعود و منجی رجوع کرده و فعالیتی انجام نمیدهند که یا بازگشت پررنگی به اندیشه مهدویت دارند و یا در ظهورهای دروغین نمود پیدا میکنند و گروه چهارم سنتگرایان هستند که با نادیده گرفتن مدرنیته به دنبال راهحل هستند.
ادیب در پایان گفت: این که هم نوگرایان و هم بنیادگرایان در نقد اندیشه سنتی با هم مشترکند شکی وجود ندارد ولی در عالم خارج این چهار گروه رگههایی از هم را دارند. نمیتوان انکار کرد که رگههایی از بنیادگرایی در روشنفکران مسلمان و نواندیشی دینی وجود دارد، اما به هر حال در نواندیشی دینی عنصر نوگرایی پررنگتر از عنصر بنیادگرایی است.