به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، حضرت امام خمینی(ره) بنیانگذار و معمار بزرگ جمهوری اسلامی ایران، برای عموم مردم عمدتا با گرایشات و افکار سیاسی و مذهبی شناخته میشوند اما روشن است که ایشان به عنوان یکی از متفکران مسلمان دارای تفکراتی برای اداره اقتصاد جامعه و مخصوصا در زمینه اقتصاد اسلامی میباشند و از آنجا که تاکنون کمتر به بررسی این اندیشهها مخصوصا در مجامع علمی و دانشگاهی پرداخته شده است بنابراین بررسی و تحلیل اندیشههای اقتصادی ایشان امری ضروری است. برای بررسی اندیشههای اقتصادی حضرت امام خمینی(ره)، با ساسان شاهویسی، کارشناس مسائل اقتصادی، گفتوگویی انجام دادهایم که متن این مصاحبه در ادامه میآید:
ایکنا: ابتدا بفرمائید که اقتصاد چه جایگاهی در اندیشه حضرت امام خمینی(ره) دارد و اساسا اندیشههای اقتصادی ایشان در قالب کدامیک از مکاتب اقتصادی جای میگیرد؟
ابتدا باید عرض کنم که وقتی میخواهیم به تفکر اقتصادی حضرت امام(ره) بپردازیم، بیشتر این نکته مد نظر قرار میگیرد که ما در مهندسی تفکر در اندیشه اسلامی علاوه بر آنچه که به عنوان راهکارهای استخراج از منابع غنی قرآن کریم، سیره رسول گرامی اسلام(ص) و ائمه(ع)، وجود دارد در همین تفکر بنیادین اسلامی یک رویکرد وجود دارد و آن اینکه اندیشمندان مسلمان این توانایی را درند که ظرفیتهای به روز مبتنی بر تفکر اسلامی را در جامعه زمانی خود به اجرا گذاشته و توفیقاتی را حاصل کنند. تغییر و تحولاتی که در پایان هزاره دوم صورت گرفت و ظرفیتهایی که شاید منافع محرومان و پابرهنگان را متمایز میکرد، یک الگو که مبتنی بر جهاد مستضعفین با رویکرد خروج از فقر و بهبود معیشت و اخلاق را در تفکر اقتصادی حضرت امام (ره) به ودیعه گذاشت.
بنده معتقدم ما برخی از دیگاههای بینشی که ما امروز توانستهایم به آن دست پیدا کنیم ناشی از از دیدگاههای حضرت امام(ره) است. ما وقتیکه نگاه میکنیم و تفاوتهای نظام بینشی و نظام کنشی خودمان را مشاهده میکنیم، مشاهده میکنیم که این نظام توانسته است یک نگاه فلسفی خاص و عمیق را ایجاد کرده و آموختههایی که ما ضرورتا برای هماهنگی رفتار انسان نوپدید تجسم کنیم را وارد جامعه کرده و جامعه ما را با همه تنوعات، به ارزشها و آرمانهایی برساند و در نهایت به این نتیجه میرسیم که جامعهپذیری امروز ایران اگر رویکرد اقتصادی خود را توانسته است پیدا کند، یک الگو را توانسته است متصور شود و آن الگویی متعین و قابل دیدن است و به نظر میرسد در اینجا در کنار قرآن و سیره پیامبر(ص)، اندیشمندان مسلمان برخی از دستاوردها را برای ما برقرار کردند که به نظر میرسد مهمترین نقش و قابلمندترین روایت در عصر حاضر را ما توانستهایم از ظرفیت وجودی حضرت امام خمینی بخصوص در بازه اقتصادی پیدا کنیم.
ایکنا: منظورم این است که اندیشههای اقتصادی ایشان را بیشتر در قالب کدامیک از مکاتب اقتصادی میتوان بررسی کرد و وجوه تشابه و اختلافات دیدگاههای اقتصادی ایشان با دیگر مکاتب اقتصادی کدامند؟
گاهی ما درباره خطوط کلی اقتصاد اسلامی صحبت میکنیم و میگوئیم که اقتصاد اسلامی از یکسری از خط و ربطهای کلی پیروی میکند. در اندیشه امام خمینی(ره) بررسی اینکه نظام اقتصادی اسلام چه تفاوتی با سایر نظامهای اقتصادی دارد و اینکه واقعیتهایی که در اقتصاد ایران یا در اقتصاد اسلام تعریف شده است چه قلمرو و قابلیتی دارد، حدود مالکیت در اسلام چگونه تعریف شده است و رابطه فقرا و اغنیا چگونه است؟ به نظرم حتما مبانی نظری ایشان براساس محکمات نصوص دینی و روایات حدیثی و نه متشابهات است و در عین حال سیره ائمه معصومین(ع) و نبی اسلام(ص) را به عنوان شاکله اصلی بیان نظری خود مطمح نظر قرار دادهاند اما اگر از بُعد دیگر، اقتصاد را مبتنی بر روابط دولت و اقتصاد و با توجه به اینکه اقتصاد ایران اقتصادی به شدت دولتی بوده و حدود اختیارات و اجرای عدالت اجتماعی و توزیع ثروتها و رسیدگی و حمایت از محرومین چگونه باید باشد؟ با توجه به بازبینی عملکرد اقتصادی دولتها گذشته، به نظر میرسد که در اینجا حضرت امام(ره) صاحب سبک و ایده بودهاند و به اقتضای فقه پویا که در بیان ایشان فقهی بود که برای زمان و مکان نسخههای ارزنده را تعریف کند تا نیازهای جامعه بشری را برطرف کند اندیشههای اقتصادی خود را ارائه میدادند. به نظرم کمتر تئوریسین اقتصادی این قابلیت و فرصت را پیدا کردند که به عنوان حکمران یک سرزمین اندیشههای اقتصادی خود را اجرایی کند و حضرت امام این توفیق را پیدا کردند که اندیشههای اقتصادی خود و ظرفیتهای تفکر اقتصاد اسلامی را بر اساس منطق هزاره دوم و ظرفیتهای جدید تعریف کرده و ظرفیت جدیدی برای کارکرد روابط اقتصادی مردم با مردم، دولت با دولت، دولت با مردم و برعکس برقرار کند و اینها ظرفیتهای تازهای بود که خواسته ایشان بود. ایشان احکامی را صادر کردند که نحوه بهرهبرداری از منابع ملی قبل و بعد از انقلاب، نحوه استفاده از حکم انفال و ... را تعیین کردند و اینها از جمله مصادیقی است که رویکردهای اختصاصی حضرت امام نسبت به رویکرد اقتصادی ایشان را نشان میدهد.
ایکنا: در سیوشش سال پس از انقلاب، همواره دغدغه تحقق اقتصاد اسلامی و مسائلی از قبیل بانکداری اسلامی و حذف ربا از نظام بانکی وجود داشته است. دیدگاه واضح ایشان نسبت به اقتصاد اسلامی و در درون آن مباحثی همانند مالکیت، آزادیهای اقتصادی، رفاه، عدالت و .... چیست؟
مشخصا وقتی میخواهیم درباره این موارد صحبت کنیم، بخشی از آن به روابط حاکمیت و بخشی به نیازمندیهای عصر و زمانه مربوط است. مسلما زمانی محورهایی مطرح میشود که مثلا اگر بخواهیم بررسی کنیم که نگرش نظامگرا و سیستمی که در نظام اقتصدی سرمایهداری و سوسیالیستی وجود داشته است را در فرمایشات حضرت امام(ره) پیدا کنیم و دریابیم که اصول موضوعه آن و پیش فرضهای حاکم بر نظام فکری ایشان در حوزه اقتصاد چه بوده است؟ قطعا و قهرا به این نتیجه خواهیم رسید که تفکر ایشان مبتنی بر تفکر اقتصاد اسلامی بوده است. ایشان در جایی مطرح میکنند که وابستگی اقتصادی، موضوعی است که وابستگیهای دیگری را هم به دنبال دارد و از اقتصاد مستقل و آزادی جلوگیری میکند یا در جایی مطرح میکنند یکی از وظایف اصلی روحانیت، مقابله جدی با دو فرهنگ ظالمانه و اقتصادی شرق و غرب است؛ این سخن یعنی اینکه ایشان تبیینکننده یک دیدگاه جدید اقتصادی هستند که در زمانه خود کسی واعظ آن نبوده است و کسی در این عرصه وارد میدان نشده است و این امر نشاندهنده تولید یک اندیشه فکری جریانساز در مقابله با جریانهای فکری موجود بوده است و بخشی از آن در کتاب «اقتصادنا»ی شهید صدر قابل مشاهده و بخشی از آن را تا اندیشههای ابن خلدون میتوان دنبال کرده و اندیشههای اقتصادی را استخراج کرد.
به نظرم آن چیزی که ما در حال حاضر باید برای تفسیر و تبیین اندیشههای اقتصادی حضرت امام(ره) مورد ارزیابی قرار میدهیم قرائت جدیدی از آموزههای دینی از منظر دینشناسی و ظرفیتهای ضروری دینی است و به نظرم ایشان مبدع و در متن تئوریسازی برای یک اندیشهورزی جدید در حوزه اقتصاد اسلامی بودند که البته اگر بخواهیم وارد کیفیت و نحوه حرکت و عملکرد و آنچه در مقابل مابه ازای آن در نظام اقتصادی بر جای مانده است شویم، حضرت امام (ره) نهایتا روابط انحصاری جریانیافته در بطن اقتصاد کشور، از جمله مشکلات بزرگ اقتصادی همانند ربا و نرخ بهره را دچار چالش بنیادین کردند. به نظرم موضوعی همانند مالکیت که شما به آن اشاره کردید از اشتراکات تفکری حضرت امام است که بخشی از آن را در روحیه و تفکر عمیق ایشان در حوزه اقتصاد و بخشی در مکاتبات ایشان با گورباچف قابل مشاهده است. ایشان در جایی مطرح کردند «امروز اگر مارکسیسم در روشهای اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است دنیای غرب هم در همین مسئله و البته به شکل دیگر و در مسائل دیگر گرفتار است بنابراین باید به حقیقت روی آورد؛ چراکه مشکل اصلی شما مسائلی همانند مالکیت و مسائلی از این قبیل نیست بلکه مشکل واقعی شما عدم اعتقاد به پروردگار است» و ایشان از این طریق بنیانهای حاکم بر اقتصاد جهانی را هم به چالش میکشند.
ایکنا: آیا خود ایشان هم در امور اقتصادی دخالت میکردند؟ منظورم این است نگاه حضرت امام خمینی(ره) به حدود دخالت دولت در اقتصاد و مردمی کردن اقتصاد چگونه بود؟
حضرت امام وقتی در بحث ضرورت استقلال نظام اقتصادی صحبت میکنند ظرفیتهایی را تعریف میکنند و در سرسپردگی دولت به قدرتها و اینکه اگر برخی دولتها قرار است از دولت به عنوان بردگی جدید استفاده کنند، موضوعات مهمی را مطرح میکنند و گاهی در تبیین و طراحی امور کلان اقتصاد و نظام اقتصادی دینی به این موضوع میپردازند که اگر میخواهیم اقتصاد ما وابسته نباشد ضرورت دارد مردم را توانمند کرده و آنها را در مسیر جلوگیری از وابستگی اقتصادی قرار دهیم و مردم نقش خود را پیدا کنند. گاهی هم در بیان وعظ و خطابه ایشان هم آمده است که مردم باید مسئولیت اصلی اقتصاد را به دوش بکشند و قسط و عدالت اقتصادی را هم باید مردم با درآمد سالم، مسکن مناسب، تسهیلات آموزشی و ... برقرار کرده و نظام اقتصادی خود را بر محور دین بنا کنند. همچنین میفرمایند اگر میگوئیم صنعت مطلوب یکی از شاخصهای اصلی توسعه اقتصادی است بلافاصله اقتصاد مطلوب را با جوانان پیوند میزنند و میگویند اگر میخواهیم خودکفا شویم باید مردم نقش خود را پیدا کنند و حتی اعلام میکنند «من دست کسانیکه در صدد خودکفایی اقتصادی کشور هستند را میبوسم» و میفرمایند: «اگر مملکتی میخواهد روی پای خود بایستد باید این تفکر که ما باید از خارج چیزی را وارد کنیم را از سرش بیرون کند». حضرت امام (ره) در موضوعاتی همانند نفی وابستگی، حمایت از مبتکران، مصرفگرایی، استراتژیهای اقتصاد اسلامی و ... دارای سفارشات زیادی برای ارتقای نقش مردم هستند که اگر این اتفاق افتاد، میتوانیم تبیین استراتژی بلند اقتصاد اسلامی را نه با رویکرد اتکا به نفت و ظرفیتهای دولتی بلکه با اتکا به ظرفیتهای مردمی محقق کنیم.