به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، روز دوم همایش بررسی اندیشههای سیدقطب امروز، 27 بهمن در دانشگاه تهران برگزار شد و حجتالاسلام احمد رهدار، حجتالاسلام حمید پارسانیا، موسی نجفی و علیاکبر علیخانی به بیان نظرات خود پرداختند. گفتنی است، علیاکبر ولایتی دیگر سخنران این همایش در جلسه حاضر نشد.
چرا اندیشه سیاسی اهل سنت قادر به انقلاب نیست
در آغاز حجتالاسلام احمد رهدار، پژوهشگر علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با طرح این پرسش که چرا جهان اهل سنت قادر به انقلاب نیست، گفت: جهان اهل سنت به رغم داشتن میراث اندیشه در حوزه سیاسی نتوانسته انقلاب کند و به تغییر غیر خشن سیاسی نائل شود.
این پژوهشگر ادامه داد: به نظر میرسد اندیشمندان اهل سنت با نداشتن یک حجیت تاریخ و وجود گسست در اندیشهشان مجبور به بازاندیشی و گذشتهگرایی بودهاند و این مانع از شکلگیری از انقلاب و تغییر شده است. ایشان به خلفای راشدین محدود هستند و نمیتوانند حجیت تاریخی را از خلفای عثمانی و یا عباسی استخراج کنند.
وی ادامه داد: از سوی دیگر عقل برای ایشان حجیت ندارد و در جایی که به عقل نزدیک میشوند یا گرایش آنها غربی است و یا گرایشات شیعی دارند. از این رو سیدقطب با نزدیک شدن به عقل شیعی به نفی وضع موجود رسیده است و در وجه جزئی گفتمان اهل سنت به شیعه نزدیک شده و میتوان دیالوگی با آن برقرار کرد، اما در وجه تفصیلی به خاطر نداشتن اصالت اندیشه در مقابل ما میایستد.
سیدقطب اشعری است
سخنران بعدی حجتالاسلام و المسلمین حمید پارسانیا، رئیس پژوهشگاه علوم وحیانی معارج گفت: ما میتوانیم یک تقسیمبندی چهارگانه در خصوص جهان اسلام پس از رویارویی با غرب داشته باشیم. در تقسیم اولیه میتوانیم دو شاخه اسلامی و مدرن قائل شویم. شاخه اسلامی قائل به حفظ اصالت اسلامی و وجه مدرن قائل به اخذ تمدن غربی است. سؤال این جاست که سیدقطب در کدام بخش قرار میگیرد.
حجتالاسلام پارسانیا افزود: در شاخه اول ما دو نوع نیروهای اسلامی داریم. بخش اول در مقابل غرب منفعل هستند. آنها در خود فرو میروند و به غرب توجهی ندارند. برای مثال میرزای شیرازی در حرکت تنباکو فعال بود، اما پس از مشروطه و شکست نهضت قائل به انفعال شد. در حوزه فلسفه علامه طباطبایی و شهید مطهری فعال بودند و اندیشه دینی را در مقابل اندیشه غرب ترویج داده و غنی کردهاند.
وی افزود: در شاخه مدرن هم میتوان به دو رویکرد فعال و منفعل قائل بود، به این معنا که رویکرد منفعل قائل به اخذ فرهنگ و تمدن مدرن بدون هیچ گونه تغییری است و رویکرد فعال نسبت به فرهنگ غرب واکنش نشان داده و اقدام به بومیسازی میکند. یکی از روشهای بومیسازی ریشهیابی برای مفاهیم مدرن در فرهنگ و متون اسلامی است.
حجتالاسلام پارسانیا تصریح کرد: به نظر میرسد سیدقطب متعلق به جریان سنتی فعال باشد. او هم قائل به فعالیت نظری و هم فعالیت عملی در مقابل فرهنگ غرب بود. سیدقطب به دنبال بازگشت به دوره اقتدار جهان اسلامی است. پروژه او با سلفیه وهابی متفاوت است. سلفیه وهابی به دنبال یک خلوص نظری و عربی است، اما او به دنبال نوعی حرکت سیاسی و اجتماعی و فراملیتی است. سیدقطب را میتوان اشعری دانست. وی یک سنتگرای فعال بود که کلام را فعال کرده و افکارش ریشه در اشعریگری، محمد غزالی و محمد عبده داشت.
پروژه سیدقطب در جامعه شیعی جواب نمیدهد
در ادامه موسی نجفی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: من خواهم کوشید تا نشان دهم طرفداران سیدقطب در ایران نمیتوانند جایگاهی در بیداری اسلامی در کشور ایران داشته باشند و در مقابل حرکت امام خمینی میایستند.
نجفی ادامه داد: بیداری اسلامی در ایران چهار موج داشت که میتوان از آنها با موجهای نظامی-سلبی، سیاسی-ایجابی، فرهنگی-سلبی و تمدنیـ ایجابی یاد کرد. ما موج دوم را با مشروطه و موج سوم را با انقلاب اسلامی میشناسیم و طرفداران سیدقطب در میان موج سوم و چهارم در ایران مطرح شدند. به نظر میرسد روشنفکران دینی جزء پیروان سیدقطب در ایران باشند.
نجفی تصریح کرد: به نظر من جریان سیدقطب هم در ایجاب و هم در سلب با پروژه امام خمینی(ره) در تعارض است و نمیخواند. قطب معتقد بود بیشتر آنچه ما آن را فرهنگ اسلامی میخوانیم، جنبههایی از جاهلیت دارد و ما باید نسبت به مردم و دولت در وضعیتی جنگی باشیم.
نجفی افزود: این تقسیمبندی در جامعه شیعی نقص جدی دارد. مشروطه در ایران یک پدیده مذهبی بوده و دهها اثر دینی در دفاع از آن نوشته شد. پیروان سیدقطب در ایران نمیتوانند مشروطه را تایید کنند. از سوی دیگر پیروان سیدقطب در ایران به نقد و نفی صفویان میپردازند، در حالی که صفویه کوششی برای استقرار جامعه شیعی کرد و از جایگاه آن دوره در اقتصاد، سیاست، فرهنگ و فلسفه با عظمت یاد میشود.
وی تصریح کرد: پیروان سیدقطب در دوران انقلاب از رویکردی مارکسیستی، پس از انقلاب از اندیشه لیبرال و اکنون از اندیشه پستمدرن استفاده میکنند.
نجفی ادامه داد: نقد سیدقطب از سنت در جامعه اهل سنت جایگاهی در جامعه شیعی ندارد. شیعه نمیتواند ملیت را مانند سیدقطب نفی کند. به نظر میرسد پرسش سیدقطب از انحطاط جامعه اسلامی عمیق باشد، اما جوابی که میدهد اساساً عمیق نبوده و عجولانه است. جواب سیدقطب به صورت افراطی به جریانهای تکفیری منجر میشود. در نقد اندیشه غرب هم بدون استفاده از سنت جهان اسلام معمولاً نتوانسته است موفق عمل کند و از آنجا که جایگزینی در تمدن اسلامی نداشته است به خشونت منجر میشود.
سیدقطب فاقد نظریه است
علیاکبر علیخانی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران به عنوان سخنران پایانی گفت: پرسش اصلی این است که آیا سیدقطب مجموعهای از نظرات را در مواجه با مسائل گوناگون داشته و یا دارای یک نظریه و یا مجموعهای از نظریههاست؛ به این معنا که در قالب یه مجموعه نظری به بررسی علّی و معلولی مسائل پرداخته و بتواند به ارائه راهکار برسد.
وی ادامه داد: سیدقطب به مسائل مختلفی مانند نفی استبداد، جاهلیت، استعمار خارجی، عدالت اجتماعی، و الاسلام هو الحل و ... پرداخته است، اما آیا او یک نظریه و یا مجموعهای از نظریات در این موارد داشت؟
علیخانی تصریح کرد: ویژگیهای واقعیت سیاسی و اجتماعی که سیدقطب در این خصوص به بیان عقاید خود پرداخته عبارت است از سرعت و عدم توقف تحولات، تابعیت تحولات از علت و معلول، گریزناپذیری یا پیشبینیناپذیری برخی از تحولات سیاسی و اجتماعی و لزوم وجود یک عقلانیت برای اداره امور.
وی گفت: بسیاری از مطالب سیدقطب در خصوص مسائل سیاسی و اجتماعی، این ویژگیهای واقعیت سیاسی را در نظر نمیگیرد. برای مثال وی غرب را نقد میکند، اما راهحلی برای وابستگی ناگزیر به غرب نمیدهد، یا او فرهنگ غربی را نقد کرده، اما راهحلی برای جذب شدن جوانان به آن نداده است. با در نظر گرفتن این مسئله به نظر میرسد سیدقطب فاقد نظریه بوده و صرفاً نظراتی در خصوص مسائل مورد بحث داشته است.