به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، غلامحسین دینانی، در نشست ماجراهای فکر فلسفی در جهان اسلام که به همت انجمن علمی دانش اجتماعی مسلمین و با همکاری گروه علوم اجتماعی اسلامی دانشگاه تهران برگزار شد، گفت: انسان کنشگر است چون تعقل میکند و مهمتر اینکه انسان، میداند که میداند.
دینانی گفت: صحبت کردن در دانشکده علوم اجتماعی آسان نیست. همیشه علوم اجتماعی مهم بوده است. امروز هم اهمیت آن بیشتر احساس میشود. عنوان این سخنرانی یعنی ماجراهای فکر فلسفی در جهان اسلام با عنوان کتاب سه جلدی من، انطباق دارد. من در دانشکده علوم اجتماعی میخواهم برای دانشجویان علوم اجتماعی، درباره واژه کنشگر بحث کنم. این واژه بسیار زیبا و اتفاقاً فارسی است. اما کنشگر به چه معناست، کنشگر یعنی کسی که فعل دارد، کنش دارد و فعال است.
وی افزود: انسان تنها موجود کنشگر عالم است، شاید پرسیده شود پس شیر یا سونامی چیست و آیا اینها کنش نیستند؟ در جواب میگویم اینها کنشی است که جنبه انفعالی دارد و در عین حال واکنش هم است. وقتی شیر حمله میکند کنشی انجام میدهد اما در عین حال این کار او واکنش هم هست، واکنشی در برابر گرسنگی است. شیر زمانی که سیر باشد به هیچ موجودی نگاه نمیکند. این کنش محض است یا واکنش محض؟
استاد فلسفه دانشگاه تهران تأکید کرد: کنش و واکنش با هم هستند و این دو بدون هم معنا ندارند پس کنشگر کیست؟ گفتم انسان. جماد و نبات و حیوان کنش دارند اما کنشگر نیستند. انسان هم از جهاتی که گفتم واکنش دارد. پس انسان چرا کنشگر است؟ انسان بعضی وقتها دست به یک سری کارها میزند که هیچ ارزشی برایش ندارد. منِ بدبخت یکی از آنهایم. فلسفه میبافم. شما تمام کتابهای فلسفه را بردار و آنها را به در یک سبزی فروشی ببر و بگو که من کلی فلسفه میدانم. برای فلسفه به شما سبزی هم نمیدهند.
وی گفت: دنیای امروز میگوید که یک سری موجودات را میبینیم و بعد به وجود میاندیشیم. وجود یک مفهوم عام است، اما این وجود مجموعه موجودات است یا چیزی بیش از موجودات است؟ وجودحاصل جمع همه موجودات است یا چیزی بیش از آنها؟ علم، خیلی مهم است. در دنیای امروزی ما به علم نیاز داریم. اما علم، فکر نمیکند، بلکه میبیند. آدم فکر میکند و چون فکر میکند، کنشگر است چه مفید و چه غیر مفید. فکر کننده هم به معقول فکر میکند و هم نامعقول. اما اندیشیدن به نامعقول راه رابرای امر معقول باز میکند. اگر کسی نامعقول را نداند، میداند معقول یعنی چه؟
استاد فلسفه دانشگاه تهران در ادامه گفت: انسان تنها موجودی است که کنشگر است، اما چراکنشگر است؟ من در عین حال که منکر عمل نیستم، اما عمل بالاتر است یا فکر کردن؟ شاید فکر کردن هم یک نوع عمل باشد. عمل بدون فکر کردن به چه درد میخورد؟ انرژی را میشود اندازه گرفت؟ انرژی، هستی دارد، هستی را چه کسی میفهمد؟ شیر و هیچ حیوان یا موجود دیگری، هستی را نمیفهمد و فقط انسان، هستی را میفهمد. چون میگوید وجود است. خداوند وجود دارد یا وجود است؟
وی ادامه داد: همیشه اندیشه به چیزی میاندیشد. کسی بگوید که من اندیشمندم، همیشه میاندیشم، باید گفت به چه میاندیشی؟ انسان میاندیشد، به چه میاندیشد؟ پشه، فیل، طبیعت، …، خدا به همه اینها میاندیشد. ببینید دایره اندیشه از پشه تا خدا گسترده شده و وجود دارد. یک نکته مهمتر میخواهم بگویم. به خدا اندیشیدن مهم است. اما چیزی دارد که هیچ موجودی ندارد و آن اینکه به اندیشیدن خودش هم میاندیشد. حتی حیوانات هم به آنچه مورد نیازشان است علاقه دارند، اما نمیدانند که فکر دارند و میاندیشند. آدم میداند که میداند. هیچ چیز از این مهمتر نیست.
وی تصریح کرد: با کمال تأسف باید بگویم که این بنیان کج را رنه دکارت فرانسوی در چهارصد سال پیش گذاشت. تمام علوم امروزه، از نتایج فکر دکارت است. دکارت چه گفت؟ گفت عقل، ابزار است. عقل، متد است، در اینکه چگونه عقل را بکار ببریم و در چگونه بکار بردن عقل کتاب دارد. بکار بردن عقل یعنی چه؟ یعنی عقل ابزار است و تفکر او این نتایج را داشته است. سئوال اینجاست که آیا واقعاً عقل، ابزار است؟ پس خاک بر سر آن عقل. حالا عقل، ابزار، این عقل ابزاری را چه کسی بکار میبرد؟ خود عقل آن را به کار میبرد، غیر عقل نمیتواند عقل را به کار ببرد.
دکتر دینانی ادامه داد: حالا آن خود عقلی که عقل را بکار میبرد، آیا آن هم خودش ابزار است؟ در جواب باید گفت نه اگر آن ابزار باشد تسلسل میشود. اما آن را باید در کجا جستجو کرد؟ آن همان عقلی است که ابن سینا و قرآن میگوید و همان عقلی است که در این حدیث آمده است. العَقلُ ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمانُ وَ اکتُسِبَ بِهِ الجِنان.
وی در پایان یادآور شد: آن عقلی است که خدا را میشناسد کدام عقل است؟ آیا خدا را با ابزار میشود شناخت؟ خدا را با ابزار نمیشود شناخت. آن عقلی است که خدا میگوید افلا یعقلون. آن عقلی است که در اول اصول کافی است. در اصول کافی سه چیز عقل، ایمان و حیا آمده است که در حدیثی نقل شده که خداوند این سه را به انسان اعطا کرد. به آدم گفته شد از این سه یکی را انتخاب کنید، او عقل را انتخاب کرد. خطاب رسید به ایمان و حیا که شما بروید. در جواب گفتند نمیرویم هر جا که عقل باشد ما هم هستیم. ما اثر عقلیم و نمیتوانیم بدون آن باشیم و نمیتوانیم از آن جدا شویم.