همۀ ما کم و زیاد از افراد مختلف و به بهانههای گوناگون، صدمههای روحی دیدهایم؛ اعتمادها از بین رفته و قلبهایی شکسته شده است. این مسئله نه تنها باعث ناراحتی ما شده بلکه میتواند روابط ما را بیش از پیش خدشهدار کند و باعث برآشفتگی و بیمیلی در رویارویی با مردم شود. گاهی در دایره خشم و عصبانیت گرفتار میشویم و زیباییهای زندگی را از یاد میبریم.
پس باید بخشیدن را بیاموزیم و آنرا در زندگی خود جاری سازیم. بعضی اوقات بخشیدن یک فرد چنان میتواند فضای ذهنی ما را باز کند که هیچ عمل دیگری به آن نمیرسد. بخشش میتواند مسیر زندگی افراد را عوض کند. البته نه بخششی که به معنای فراموش کردن و پاک کردن گذشته است، بلکه بخشیدن به معنای واقعی و از اعماق قلب و ته دل. البته باید دقت کنیم که ما نباید سعی در عوض کردن رفتار فرد مقابل داشته باشیم چراکه کنترل رفتار افراد دست ما نیست اما کنترل خشم و عصبانیت خودمان در دست خودمان است.
حال وقتی از بخشش و فروبردن خشم سخن به میان میآید اولین کسی که به ذهن میرسد هفتمین جلوه خورشید هدایت و وارث ولایت کبری؛ امام موسی کاظم(ع) است. ایشان دو دهه نخست حیاتش را در کنار پدر گذراند و از محضر ارزشمند ایشان علوم و اسرار امامت را آموخت و در همان سنین، شگفتی و تحسین دانشمندان را برانگیخت.
آنانی که به توصیف امام کاظم(ع) پرداختهاند، ایشان را عابدترین، زاهدترین، فقیهترین، بخشندهترین و کریم النفسترین مردم روزگار و خلاصه «عبد صالح» خواندهاند.
امام موسی کاظم(ع) در علم و تواضع و مکارم اخلاق و کثرت صدقات و سخاوت و بخشندگی ضرب المثل بود. بدان و بداندیشان را با عفو و احسان بیکران خویش تربیت میفرمود. شبها به طور ناشناس در کوچههای مدینه میگشت و به مستمندان کمک میکرد. مبلغی دینار در کیسهها میگذاشت و در مدینه میان نیازمندان قسمت میکرد. موسی بنجعفر در مدینه معروف بود و اگر به کسی صرهای میرسید بینیاز میگشت.
بخشش بینهایت ایشان چنان بود که اگر انسانی تنهای یکی از سیرههای رفتاری ایشان را الگوی خود کند، سعادت دنیا و آخرت را نصیب خود کرده است. بخشش مسئلهای است که در جامعه امروز ما به شدت مورد بیمیلی قرار گرفته است در حالی که با مطالعه سیره اخلاقی هفتمین امام معصوم درمیابیم که بخشش و بخشیدن از چه مقام والا و ارزشمندی برخوردار است به حدی که نه تنها در زندگی ایشان بلکه در حالات و روحیات کسانی که ایشان آنها را میبخشیدند تاثیر بسیاری داشت که باعث میشد فرد به اشتباه خود پی ببرد و یا حتی دین اسلام را بپذیرد.
او عابدترین و بخشندهترین و بزرگ منشترین مردم زمان خود بود
شیخ مفید درباره شخصیت والای آن حضرت میگوید: «او عابدترین و بخشندهترین و بزرگ منشترین مردم زمان خود بود، زیاد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت. این جمله را زیاد تکرار میکرد: «اللهم انی أسألک الراحة عند الموت و العفو عند الحساب » (خداوندا در آن زمان که مرگ به سراغم آید راحت و در آن هنگام که در برابر حساب اعمال حاضرم کنی عفو را به من ارزانی دار). امام موسی بن جعفر (ع) بسیار به سراغ فقرا میرفت. شبها در ظرفی پول و آرد و خرما میریخت و به وسایلی به فقرای مدینه میرساند، در حالی که آنها نمیدانستند از ناحیه چه کسی است.
لقب « کاظم » از همین جا پیدا شد
در زمان امامت ایشان بدخواهانی بودند که آن حضرت و اجداد گرامیش را روی در روی بد میگفتند و سخنانی دور از ادب به زبان میراندند، ولی آن حضرت با بردباری و شکیبایی با آنها روبرو میشد، و حتی گاهی با احسان آنها را به صلاح می آورد، و تنبیه میفرمود. تاریخ ، برخی از این صحنهها را در خود نگهداشته است، لقب « کاظم » از همین جا پیدا شد.
کاظم یعنی نگهدارنده و فروخورنده خشم. از ابوحنیفه نقل شده است که گفت: «او را در کودکی دیدم و از او پرسشهایی کردم چنان پاسخ داد که گویی از سرچشمه ولایت سیراب شده است. براستی امام موسی بن جعفر (ع) فقیهی دانا و توانا و متکلمی مقتدر و زبردست بود ». محمد بن نعمان نیز میگوید: « موسی بن جعفر را دریایی بیپایان دیدم که میجوشید و میخروشید و بذرهای دانش به هر سو میپراکند».
در سیره امام کاظم(ع) حقگرایی و باطلستیزی در عمل اجتماعی و سیاسی از جایگاه خاصی برخوردار بود. لذا ما نیز باید دلسوز همنوع خود باشیم و از حق دفاع کنیم. ببخشیم که بخشیدن یعنی گذشتن از حق خود؛ بدیهی است که بخشیدن، به عزم و اراده و نیّت است، کار دل است و بیان آن به زبان کفایت نمیکند. اول باید انسان عزم و اراده بخشش داشته باشد، بعد در دل و نیت قطعی خود ببخشد و بعد آن را به زبان جاری کند. در آن جایی که عمل صالح، بخشیدن است، وقتی شما میبخشید، بندهای را از عذاب و آتش نجات میدهید، قطعاً خدا کریمتر، رئوفتر و رحیمتر از همه است، پس شما را نجات میدهد. لذا در هر امری، با او معامله کنید تا دلتان بذکرالله آرام گیرد.
پس بیاید ائمه بزرگوار و بزرگمنش که هرکدام عالمی از حقایق و معرفتهستند را الگوی خود قرار دهیم و با الهام گرفتن از زندگی آنان همچون امام موسیکاظم علیه السلام دنیایی را مات و مبهوت عظمت شخصیت و روحیه خود کنیم.
آن امام بزرگوار در سال 183 هجری در سن 55 سالگی به دست مردی ستمکار به نام «سندی بن شاهک » به دستور هارون مسموم و شهید شد. بدن مطهر آن امام بزرگوار را در مقابر قریش - در نزدیکی بغداد- به خاک سپردند. از آن زمان آن آرامگاه عظمت و جلال پیدا گردید، و مورد توجه خاص واقع گردید، و شهر «کاظمین» از آن روز بنا شد و روی به آبادی گذاشت.