قاسم درزی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در خصوص وضعیت مطالعات بینرشتهای در ایران، نسبت آن با علوم انسانی اسلامی و آسیبشناسی این حوزه با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، به گفتوگو نشست. وی معتقد است که مطالعات میانرشتهای قرآنی هنوز در کشور ما به وجود نیامده است و بیشتر کارها در حد ترجمه بوده است. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید:
ایکنا: آیا مطالعات بینرشتهای قرآنی در ایران متولد شده است و آیا میتوان از پدر مطالعات بینرشتهای قرآنی صحبت کنیم؟
حقیقتا به معنای روشمند در جامعه علمی چنین چیزی محقق نشده است. موسساتی بودند که زمانی خیلی فعال بودند، مثل پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی که متعلق به وزارت علوم است، ولی متاسفانه در چند سال اخیر کارشان عملا متوقف شده است، البته آثار اینها هم بیشتر ترجمه بوده و آثار تالیفیشان نیز به شدت اقتباس از کارهای غربی بود.
بنابراین ما نمیتوانیم یک نظریهپرداز مستقل در ایران را به عنوان میانرشته پژوه قرآنی در نظر بگیریم، اما همین کارهای ترجمهای هم که انجام شده است، بسیار خوب بوده است.
در حال حاضر زمینه لازم برای این که مطالعات میانرشتهای قرآنی محقق شود وجود دارد و رویکرد وزرات علوم نیز در سالهای اخیر بر همین اساس بوده است و این به خاطر این است که اهمیت تعامل رشتهعلوم قرآنی با رشتههای دیگر آشکار شده است. شاید بتوان افرادی را یافت که رویکرد میان رشتهای در این زمینه داشتهاند، آقای دکتر پاکتچی و همچنین دکتر احد فرامرز قراملکی از این جملهاند. ایشان در عمل به پیوند میان رشتههای مختلف پرداختهاند و تا حد زیادی نیز موفق بودهاند و در نظر نیز تلاش زیادی برای تئوریزه کردن این مباحث داشتهاند.
ایکنا: یعنی ایشان به صورت ناخودآگاه این روش را پیگرفتهاند؟
بله، پروژه اصلیشان پیگیری مبانی نظری مطالعات میانرشتهای نبوده است، ولی با توجه به اینکه عملاً به پیوند میان رشتهای مختلف مبادرت ورزیدهاند، ضرورت آن را بهخوبی احساس کرده و برخی مباحث نظری در ارتباط با آنرا بیان داشتهاند. مطالعات میانرشتهای بسیار نو است و پیشینۀ زیادی ندارد، بنابراین نمیتوان انتظار داشت که دهههای گذشته افرادی که میانرشتهپژوه بودهاند کاملاً با مبانی نظری و آکادمیک آن نیز آشنا بوده باشند. البته هماکنون آگاهیها با میانرشته-پژوهی آکادمیک بسیار بیشتر شده و پژوهشگران با آگاهی بیشتری به آن میپردازند.
ایکنا: یعنی سنتی به این نام نداریم؟
بله سنتی به این نام نداریم و کارهایی انفرادی و مستقل در این زمینه وجود دارد، اما در سالهای اخیر انگیزه شدیدی به وجود آمده است و امیدواریم که به شکل روشمند این کار صورت بگیرد.
ایکنا: این رویکرد چه فوایدی دارد و اینکه وقتی صحبت از علوم انسانی اسلامی میشود به نوعی صحبت از دستاورد مطالعات علوم قرآنی و دیگر رشتههای انسانی میشود؟
اگر بخواهیم رابطهای بین مطالعات بینرشتهای قرآنی و اسلامی کردن علوم انسانی برقرار بکنیم، شاید بهتر است بگوییم که رابطه اینها عموم و خصوص من وجه باشد، برخی از پژوهشهای میان رشتهای حول قرآن کریم میتوانند، در زمینه علوم انسانی اسلامی قرار بگیرند و برخی از پژوهشهای علوم انسانی اسلامی میتوانند حول مطالعات بینرشتهای قرآنی قرار بگیرند.
به یک معنا، اسلامی کردن علوم میتواند منطبق باشد، با مطالعات میان رشتهای؛ آن هم به این معناست که ما از قرآن کریم بهره بگیریم برای حل مسائل علوم انسانی. در این جا ما نمیخواهیم علوم انسانی را به علوم اسلامی تبدیل کنیم، برخلاف کاری که در عمل و در آنچه به نام علوم انسانی اسلامی خوانده میشود در حال انجام است. مطالعه میانرشتهای قرآنی چنین چیزی را بر نمیتابد. در این مطالعات دو علم همکار، استقلال خود را حفظ میکنند، اما میخواهند در حل یک مساله با هم تعامل داشته باشند و یک همکاری دو طرفه انجام دهند.
اگر این معنا را از اسلامی کردن علوم مد نظر داریم و میخواهیم به جامعه علمی علوم انسانی و تجربی بقبولانیم که میشود از مطالعات قرانی در حل مسائلشان بهره برد که بیایند از مطالعات قرآنی به عنوان یکی منبع در کنار منابع دیگر، برای حل مساله استفاده کنند، به این معنا میتوانیم بگوییم مطالعات میانرشتهای با علوم انسانی اسلامی همپوشانی دارد.
ایکنا: چنانکه گفته شود علوم انسانی نیز ماهیتی تفسیری دارند، آیا میتوان از علوم انسانی اسلامی به عنوان نوعی تفسیر در میان دیگر تفاسیری که از علوم انسانی وجود دارد، یاد کرد؟
مشکل این است که با این تعریف میشود در خصوص حد مشترک مطالعاتمیانرشتهای و علوم انسانی اسلامی میتوان به پیوند میان این دو قائل شد، ولی با تعریف رایج نمی توان به چنین پیوندی معتقد بود. در تعریف رایج، مبانی علوم اسلامی با مبانی علوم اجتماعی و انسانی تعارض دارد. مبانیای مثل اومانیسم و یا سکولاریسم، پلورالیزم و ... در علوم انسانی و اجتماعی وجود دارد که نمیتوان به شکل سنتی بین آنها و علوم اسلامی جمع کرد. بنابراین اسلامی کردن جامعهشناسی به این معناست که اومانیسم و سکولاریسم، از آن گرفته شود که در این صورت جامعهشناسی وجود نخوهد داشت.
ولی در مطالعاتبینرشتهای میان جامعه شناسی و علوم قرآنی، این دو رشته، مبانی خود را حفظ کرده و آنچه روی خواهد داد، همکاری بین این دو خواهد بود و البته این کار سختی است. این که دو موجود با دو مبنای متفاوت همکاری داشته باشند و به زبان مشترکی برای مکالمه میان رشتهای دست یابند که دو مرحله اساسی است، کار بسیار دشواری است و هنر میان رشتهپژوه در همین ایجاد پیوند نهفته است و آسیب کارهایی که در زمینه مطالعه بین رشتهای قرآنی انجام شده است، نیز عالباً همین است که نتوانستهاند چنین ارتباطی را برقرار نمایند.
در شرایط فعلی کارهای بسیاری با عنوان مطالعه میان رشتهای قرآن کریم صورت گرفته است، تحت عنوان روانشناسی و قرآن، سبک زندگی اسلامی و ...، آسیب به شدت عمیقی که در این پژوهشها وجود دارد، این است که ما اساسا زبان مشترک نمیبینم. شما میبینید کتاب سبک زندگی اسلامی منتشر شده است که در آن ابتدا مباحث کلی در خصوص سبک زندگی از دیدگاه جامعهشناسی بیان شده است و بعد مطالب دینی بیان شده است که ما در کتب اخلاقی و فقهی خودمان شاهدیم. یعنی اگر شما بخش جامعهشناسی را کنار بگذارید، با یک کتاب فقهی روبرو هستید و اینجا همکاری بین دو رشته را نمیبینید. در مدیریت نیز همینطور است، مباحث مدیریتی مطرح شده و بعد توصیههای حدیثی میبینید که قبلا هم وجود داشته و کاری که انجام شده دو مباحث کنار هم آمده است، ما اینجا همکاری و زبان مشترک نمیبینیم.
مطالعات میانرشتهای قرآنی هنری به شدت سخت است و میان رشتهپژوه باید آموزش و تعلیم داده شود و چنین نیست که هر کسی که اطلاعات اجمالی در مدیریت و قرآن داشته باشد، بتواند پژوهش بینرشتهای انجام دهد.
این نگاه باید در میان پژوهشگران ما اصلاح شود و در برخی از دانشگاهها به خاطر این آسیبهای جدی که وجود داشته است، اجازه این کار داده نمیشود و شما باید در هر دو رشته صلاحیت خود را اثبات کنید. اما در بسیاری از دانشگاهها به خاطر این که اینکه چنین پژوهشهایی به گونهای مُد تبدیل شده است از آنها استقبال میشود.
ایکنا: توصیه شما به کسانی که قصد انجام مطالعات میانرشتهای قرآنی دارند چیست؟
توصیه من این است که علاقه مندان به پژوهش میانرشتهای ابتدا حتما سعی کنند در دو حوزه مورد نظرشان مهارت کافی و بایسته داشته باشند. معیار در چنین مهارتی، تایید متخصصان همان رشته است. یعنی شخص که میخواهد به عنوان مثال بین مطالعات قرآنی و روانشناسی پژوهشی انجام دهد، حتما میبایست در همان موضوع مورد نظرش متخصصین روانشناسی و مطالعات قرآنی پژوهش او و تخصص او را تایید کنند.
پس از احراز این صلاحیت، پژوهشگر باید هنر برقراری ارتباطِ پویا و ارگانیک میان رشتههای مختلف را به دست آورده باشد. در غیر این صورت پژوهش او ناقص و غیر علمی میباشد.