سمیه ابراهیمپور، همسر شهید مصطفی صدرزاده(با نام جهادی سیدابراهیم) که
اول آبان امسال در دفاع از حریم حضرت زینب(س) در حلب به شهادت رسید در
گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)
با بیان اینکه سیدابراهیم برای نوجوانان کلاس قرآن برگزار میکرد و با
تشویق وی دختر شش سالهمان چهار جزء قرآن را حفظ کرد، عنوان کرد: وی از
قرآن آموخته بود که توکل زیادی داشته باشد و در سختترین شرایط اقتصادی و
روانی روحیه خود را حفظ کند.
ابراهیمپور ادامه داد: سیدابراهیم در زمان شهادت 29 ساله بود و حاصل 9
سال زندگی شیرین مشترک ما دو فرزند است؛ یکی فاطمه شش ساله و دیگری محمدعلی
هفت ماهه.
وی با اشاره به اینکه شهید سیدابراهیم در خانوادهای مذهبی پرورش یافته
بود، عنوان کرد: اوایل زندگی مشترک، من فرمانده پایگاه خانمها بودم و
مصطفی فرمانده پایگاه نوجوانها بود. بعد از آن وی یک پایگاه جدید ایجاد
کرد و فرمانده پایگاه امام روح لله شد. هر دوی ما در کنار هم کارهای
فرهنگی انجام میدادیم و کارهای بسیج و مسجد را جلو میبردیم. مصطفی
محلهای پرت و دورافتاده را در کهنز شهریار برای کار فرهنگی انتخاب کرده
بود. وقتی در جمع خانمها یا در جمعهای خانوادگی این موضوع را مطرح
میکردم، همه تعجب میکردند و میگفتند آنجا که واقعا امیدی به نتیجهگیری
نیست! حتی میگفتند کسی از بچههای آن محل انتظاری ندارد. دو سال و نیم بود
که مصطفی حضور فیزیکی کمتری در آن منطقه داشت. در این مدت وقتی مادران آن
بچهها را میدیدم از کارهای مصطفی تشکر میکردند و میگفتند که ممنون
زحمات آقا مصطفی هستند. میگفتند اگر او نبود، معلوم نبود که آینده بچههای
محل چه میشد. میگفتند مدیون آقا مصطفی هستند که بچههایشان را بسیجی
کرده است. وقتی این حرفها را به مصطفی منتقل میکردم ناراحت میشد و
میگفت که همه اینها کار خدا بوده است. میگفت اگر خدا میخواست میتوانست
حرفها و کارهایش را بیاثر کند. دیدگاه او به کار فرهنگی این طور بود.
دو بار جراحت در راه دفاع از آرمانهای ولایت فقیه
همسر شهید صدرزاده به علاقه خاص این شهید به مقام معظم رهبری اشاره کرد و
گفت: گوش به فرمان رهبری بود و در وصیتنامه خود نیز تاکید کرده که همه گوش
به فرمان رهبر باشید تا به راه درست برسید. سال 88 در جریان فتنه در حمایت
از آرمانهای مقام معظم رهبری از جان مایه گذاشت و دو بار مجروح شد.
بیاعتنایی شهید صدرزاده به مادیات
وی تصریح کرد: نسبت به مادیات خیلی بیتفاوت بود و برای او ارزشی نداشت، بحث بچهها یعنی فاطمه و محمدعلی که بماند، چون آنها را در کنار چیز دیگری میدید. همه چیز برای وی شبیه پلههای یک نردبان بود و او با گذر از آنها میخواست به یک چیز جدید برسد؛ در نهایت هم پله پله از همه چیز گذشت و به آن چیزی که میخواست رسید.
همسر شهید صدرزاده ادامه داد: مصطفی گوهر باارزشی بود که اکنون در نزد خدا نگهداری میشود. بزرگترین نعمت زندگی من بود که حتی از فرزندانم بیشتر به او علاقه داشتم، با این حال چون به معبود پیوسته و دین خود را به امام حسین(ع) و حضرت زینب(س) ادا کرده خوشحالم و دعا میکنم رهرو خوبی برایش باشم.