این روزها که به ایام انتخابات نزدیک و نزدیکتر میشویم و توجه احزاب، جریانها و گروههای سیاسی به تکمیل لیستهای انتخاباتی، انتخاب شعار و ...است شاید صحبت از اخلاق و رعایت اصول در رقابتهای سیاسی امری حاشیهای و فرعی تلقی شود.
حققت ماجرا آن است که وضعیت باید به گونهای بود
که چنین امری اتفاق میافتاد و اصل بر اخلاقی بودن فضای رقابتهای سیاسی ـ
انتخاباتی بود و آنقدر این امر بدیهی و روشن جلوه میکرد که دیگری نیازی به صحبت
از رعایت اخلاق نمیشد در حالی که واقعیت عکس این مسئله را نشان میدهد.
واقعیت آن است که هر چه که جلوتر آمدهایم در عین اینکه توصیهها، سفارشها، تذکرات و ... نسبت به رعایت اخلاق در انتخابات افزایش یافته است بر حجم بداخلاقیها نیز افزوده شده است؛ بداخلاقیهایی که از توهین و تخریب رقیب تا ریخت و پاشهای تبلیغاتی و دادن وعدههای بیاساس را در بر میگیرد.
این وضعیت به نحوی بوده است که گروههای سیاسی نیز همواره طرف مقابل را به رعایت
اخلاق دعوت کردهاند و کمتر گروه و جریانی بوده است که رفتارها و گفتارهای خود در
بحبوحه رقابت را مورد ارزیابی و سنجش قرار دهد و نمره اخلاق سیاسی خود را تعیین
کند.
شاید همین خود خوبپنداری سبب شده است که توصیهها و هشدارها هیچوقت آن تأثیرگذاری لازم را نداشته باشد؛ وقتی همه خود را بینقص میپندارند و با نگاهی از روی افسوس به رفتارهای جریان رقیب مینگرند دیگر چه جایی برای افزایش سلامت اخلاقی انتخابات میماند.
سؤال اینجاست که آیا نباید مدل رقابت سیاسی در یک نظام اسلامی با یک نظام غیر اسلامی متفاوت باشد؟ برپایی یک نظام سیاسی مبتنی بر اسلام نباید آثار خود را در رقابت میان جریانها و احزاب سیاسی نشان دهد؟ پس دلیل این همه تأکید بر تقوای اجتماعی چیست؟
یک پاسخ آن است که افراد و جریانهای سیاسی با
وجود مسلمان بودن و اعتقاد به آموزههای دینی متاسفانه اساسا با مفهوم رقابت اصولی و چگونگی اجرای آن در عمل
بیگانهاند و بر همین اساس نمیتوانند این رقابت را بر پایه یک نظام اخلاقی تدوین
کنند. به همین جهت است که تا وارد گود رقابت میشوند اول از اینکه به فکر عرضه
داشتههای خود باشند و رقابت را عرصه ارائه داشتهها و برنامهها و سپردن اختیار
انتخاب به مردم تلقی کنند از همان ابتدا به دنبال بد جلوهدادن رقیب، نازل شمردن
دستاوردها و برنامهها و در بدترین حالت تخریب شخصیت روی میآورند.
در این میان ضعف کار تشکیلاتی و حزبی و به تبع آن پررنگشدن نقش افراد در انتخابات سبب میشود که مردم با مجموعهای از اظهارنظرها و کشکمشهای سیاسی میان رقبایی مواجه شوند که معمولا بدون مسئولیتپذیری نظرات شخصی خود را از زبان گروهها و جریانهای سیاسی میزنند و ابایی هم از اتهامپراکنی و غوغاآفرینی در ایان رقابت ندارند.
پاسخ دیگر پیوند خوردن پول و ثروتهای نامشروع
با مبارزات انتخاباتی است که این سبب میشود اخلاق به سرعت در حاشیه قرار گیرد.
وقتی که برای فرد، جریان و گروه سیاسی پیروزی در انتخابات و شکست رقیب اصل میشود
طبیعتا به راحتی نیز پولهای کثیف و ثروتهای نامشروع که منتظر چنین فرصتهایی هستند
راه خود را پیدا میکند و پیوند این دو جز مرگ اخلاق ارمغان دیگری نخواهد داشت.
این وضعیت نامطلوب کار را به جایی رسانده است که حقیقتا مفهوم عمیق اخلاقمداری را به شعاری شیک و فانتزی برای خالی نبودن عریضه تبدیل کرده است که امروز متأسفانه تبعات نامطلوب فرهنگی و اجتماعی اینگونه گفتارها و رفتارهای غیراخلاقی برای همگان قابل مشاهده است و صدافسوس که لذت کوتاهمدت کسب قدرت چشم جریانها و گروههای سیاسی را برای دیدن تبعات منفی اقدامات خود به شدت ضعیف ساخته است.
در این میان نظارت ضعیف دستگاههای اجرایی و نظارتی
بر رصد رفتار نامزدهای انتخاباتی به ویژه پس از تأئید صلاحیت نیز این مشکل را مضاعف
ساخته است و بعضا این سؤال ایجاد میشود نکند برخی افراد این بداخلاقیها را به
مثابه نمک غذا تلقی میکنند که در عین اینکه ضرر دارد اما غذا را خوشمزهتر میکند!
با همه این معضلات باز هم این مردم هستند که تعیینکننده مسیر پیش رو با نوع انتخاب خود هستند که لازم است نخبگان،علما، رسانهها و ... با افزایش آگاهی مردم برای انتخاب بهتر با تبیین ملاکهای و معیارها مطلوب انتخاب یک فرد به بهبود شرایط اخلاقی انتخابات کمک کنند.