به گزارش کانون خبرنگاران
ایکنا،
نبأ، مرضیه حدیدچی با نام مستعار طاهره دباغ و معروف به خواهر دباغ از محافظان شخصی امام خمینی(ره) است که سالها مبارزات انقلابی علیه رژیم ظالم پهلوی را در کارنامه سیاسی خود دارد، وی که با گذشت ۳۷ سال از انقلاب اسلامی به دوره پیری رسیده است و با واکر و ویلچر جابهجا میشود اما همانند برخی، بهدنبال سهمخواهی از انقلاب نبوده است و در خانهای ساده در محلهای معمولی زندگی میکند و ماشینش یک پیکان قدیمی است.

خانه خواهر دباغ هنوز بوی انقلاب ۵۷ را میدهد، عکس بزرگ و خاصی از امام راحل را در حال نصب کرده است که گویی هنوز انقلاب اسلامی تمام نشده است، انگار دشمن پایش را مستقیماً از خاک خودش به خانههای ما کشانده و گویی که در این دوره، خانههای بیعکس روحالله، روح ندارد.
خواهر این انقلاب، از بیتقوایی برخی همراهان دیروز نالید؛ از خانههای بالاشهرشان و از انحرافات عقیدتیشان! دو روز پیش، خبرنگار و عکاسان کانون خبرنگاران نبأ با این خادمه انقلاب دیداری داشت تا هم از مجاهدات او تقدیر کند و هم ما نسل جوان از زبان کسی که در متن این انقلاب بوده است بشنویم و بدانیم که چرا انقلاب شد و چه ظلمهای بیمانندی رژیم ستمشاهی در حق ایرانیان روا داشته بود، بلکه قدر عافیت بدانیم.

شاید و به مذاق برخی نیز خوش نیاید ولی خفقان زمان پهلوی آنقدر برای ما نسل جوان وحشتناک است که شاید نتوانیم آن را تصور کنیم و شاید فقط با همین بازدیدها از انقلابون قدیم و از مکانهایی مثل موزه عبرت که قبل از انقلاب اسلامی، کمیته ساواک بوده است بتوان تا حدود اندکی آن ظلم و خفقان را درک کرد.
امامخمینی(ره) با کارهای امامحسین(ع) رشد کرده بودبه همین منظور، کانون خبرنگاران
ایکنا،
نبأ، گفتوگویی با طاهره دباغ داشت که وی در مورد دلیل عشق مردم به امام خمینی (ره) با آنکه حتی او را ندیده بودند گفت: شما محرم و صفر به دستههای سینهزنی و روضهها میروید؟ امام حسین(ع) چه کسی بود؟ یکی از چهارده معصوم من و شماست، درست است؟ امام خمینی (ره) یکی از کسانی است که با کارهای امام حسین (ع) رشد کرده بود، انسان وارستهای بود، شناخت امام (ره) به این سادگی نیست.
وی افزود: امام خمینی(ره) برای نمازهای یومیهشان وضو میگرفتند و به چادر داخل باغ میرفتند، بنده هم به عنوان محافظ در را باز میکردم تا امام بیرون میآمدند بعد پشت سر امام (ره) میرفتم تا داخل چادر میرفتند بعد من هم دور میزدم و پشت سر خانمها برای نماز جماعت میایستادم، من وقتی از لبنان مرا خواسته بودند دو دست لباس داشتم و با همان به نوفل لوشاتو رفتم، خانم مرا صدا کرد و گفت امام فرمودند مثل اینکه شما بعضی روزها سردتان میشود. گفتم امام (ره) از کجا میداند؟ گفت ایشان فرمودند دستانش را بهم میچسباند میفهمیم که سردشان است!

خواهر دباغ بیان کرد: وقتی حضرت علی (ع) حکومت را تحویل گرفته بودند، مخالفان حضرت علی(ع) تعدادی بره زیبا را انتخاب کرده و به خانوادهها میدانند تا بچههای آنها بدهد تا هدیهای از طرف حضرت علی (ع) باشد و به این صورت آن بچهها یک مقداری محبت به حضرت علی (ع) پیدا کند و بعد یک شب میآمدند آن برهها را میدزدیدند تا خانوادهها به بچههایشان بگویند حضرت علی(ع) آن بره را پس گرفت تا به این صورت از کودکی، بغض حضرت علی(ع) را در دل این کودکان بکارند.
کمیته ساواک یک شکنجهگاه بودوی خاطرنشان کرد: رژیم شاه میخواست کتاب مائو را برای کمونیستها به داخل زندان بیاورد برای اینکه دعوا نشود چهار جلد تفسیر قرآن هم برای مسلمانان میآورد، حالا قصدشان این است که زندانیان را گول بزنند و همچنین بگویند ما در زندانهایمان آزادی داریم! که پرویز ثابتی ملعون گفته است ما در ساواک شکنجه ندارشتیم و هرکس از شکنجه ساواک بحث کند به ما بر نمیخورد چون ما اصلاً شکنجه نداشتیم!
دباغ تصریح کرد: در زندان قصر که زندانی آزاد بود ما چادر برای نمازهایمان داشتیم، اما کمیته ساواک، یک شکنجهگاه بود؛ سیگارهایشان را روی دستان و حتی در پرده گوش ما خاموش میکردند، حتی به دختر 13 ساله من رحم نکردند.
وی یادآور شد: یک شب بچه سیزده ساله مرا به اتاق شکنجه بردند و صدایش را داخل سلول من انتقال داده بودند، این بچه داد و فریاد میزد و التماس میکرد اما آنان جنایت خودشان را انجام میدادند، من متوجه شدم که صدا بند آمد بلند شدم دیدم دوتا سرباز تنه دخترم را گرفتند و روی زمین میکشند تا جلوی درب سلول من آوردند، من هم به در مشت میزدم که باز کنید ببینم چه بر سر بچهام آمده است، توی این جیغ و داد من، یکباره دیدم یک صدای صوت بسیار زیبایی از ته راهرو میآید که: « وَاسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلَّا عَلَى الْخَاشِعِينَ؛ و با شکیبایی و نماز (در راه خدا) یاری جویید، و به راستی این (کار) بیگمان (باری) بزرگ است، مگر بر دلباختگان (به خدا)».
(بقره، 45)این بانوی انقلابی افزود: به خودم آمدم و دیدم من بخاطر بچهام دارم به دشمنم التماس میکنم، خب برایم خیلی سخت آمد، همانجا به دیوار تیمم کردم و دو رکعت نماز استغاثه خواندم بعد که بلند شدم ببینم چی شد، دیدم داخل پتو گذاشتنش و هرچه آب رویش ریختند هوش نیامده است و دارند میبرندش، گفتم خدا را شکر، به شهادت رسید و دیگر اینهمه این بچه را شکنجه نمیدهند.
نوای زیبایی که مرا به صبر فراخواندوی گفت: این صدای قرآن صدای عالم ربانی، آیتالله شیرازی بود که وقتی صدای مرا شنیده بود شروع به خواندن آیه قرآن کرده بود، بعد از 16 روز درب سلولم باز شد و بچه من به داخل پرتاب شد که من سریع در بغلم نگه داشتمش و پتو رویش کشیدم و گفتم مامان اگر میخواهی حرفی بزنی یواش در گوشم بگو چون اینها دارند گوش میدهند، دخترم گفت مامان چه دارم که بگویم؟ در طول این 16 شبانه روز دستانم را به تخت بسته بودند و هر 24 ساعت یکبار بازم میکردند که دستشویی بروم، ولی مامان یک مشکلی که پیش آمده است که شاید شما بتوانی برایم حل کنی این است که من این مدت نمازهایم را خوابیده خواندم، اجازه نمیدادند بلند بشوم و نماز بخوانم، آیا دوباره باید همه را قضا کنم یا اینکه خدا میپذیرد؟ من هم سرش را بغل کردم قدری بوسیدمش و بهش گفتم مامان خدا از تو نپذیرد از چه کسی میخواهد بپذیرد؟ تو بالاخره وظیفهات را انجام دادی.
دباغ بیان کرد: این یک قسمتش است، شما فکر کنید یک دختربچه 13 ساله که خیلی ضعیف است و حتی الان هم او را ببینید باورتان نمیشود این خانم خانهدار است و عروس و داماد دارد، 45 کلیو بیشتر نیست چون بعد از آن زندانها بزرگ نشده است، دوبار هم قلبش را عمل کردند اما تأثیری نداشت. شوهرش هم دو سال پیش فوت شده و الان در خیریه کار میکند.
نگاه عاقل اندر سفیه آیتالله جوادی آملی به گورباچفوی در مورد نامه امام خمینی (ره) به گورباچف گفت: حضرت امام (ره) فرموده بودند نامه باید سمعی بصری باشد یعنی برای گورباچف بخوانید نه اینکه نامه را بدهید و بیایید، ما هم سه نفر بودیم، آیتالله جوادی آملی، بنده و آقای لاریجانی بودیم که سفیر ایران در روسیه نیز گفتند من میخواهم داخل بیایم که گورباچف دستور داد ایشان هم داخل بیایند که به این ترتیب سه صندلی برای طرف شوروی و چهار صندلی هم برای ما بود.
دباغ افزود: آقای جوادی آملی نامه را میخواندند، آقای لاریجانی به انگلیسی ترجمه میکردند، مترجم آقای گورباچف هم به روسی ترجمه میکردند، آقای گورباچف در فرمایشات آقای جوادی آملی دو تا خط داخل کاغذ جلوی دستش کشید و وقتی آای جوادی آملی سکوت کردند، آقای گورباچف گفت خب، ما فهمیدیم که آقای خمینی ما را به اسلام دعوت کرده است! آیا ما هم آقای خمینی را به کمونیست دعوت کنیم این کار را میکند؟ آقای جوادی آملی فرمودند که اشتباه برداشت کردید، امام (ره) نگفتند شما بیایید مسلمان شوید، امام (ره) گفتند ما مسلمانان هر مسلمانی در هر کجای دنیا که به او ظلم شود و برایش مشکلی پیش بیاید ما دفاع از او را تکلیف خودمان میدانیم حالا در هر کشوری که باشد، بنابراین از اینجا تا هفت طبقه زمین و همچنین تا هفت طبقه آسمان هم برای شما (گورباچف) باشد، امام (ره) فرمودند اگر در هر کشوری به مسلمانان ظلم شود ما تکلیف خودمان میدانیم که از او دفاع کنیم که ایجا گورباچف یک پوزخندی زد و خداحافظی کردیم و رفتیم.
وی یادآور شد: موقع رفتن، آقای گورباچف دستش را به سمت من دراز کرد، من هم سریع دستم را داخل چادرم بردم که خودش متوجه شد اشتباه کرده است، بعد آقای جوادی آملی یک نگاه عاقل بر سفیه به گورباچف کرد که گورباچف از ترسش گفت من دستم را دراز نکردم که دست بدهم، من دست بدون اسلحهام را دراز کردم که بگویم ما همسایه خوبی برای شما هستم، شما هم همسایه خوبی باشید که آقای جوادی آملی در کتابشان خیلی خوب این مسأله را توضیح دادند.
خواهر دباغ بیان کرد: امام (ره) فرموده بودند هیچجایی نمیروید، فقط نامه را میخوانید و برمیگردید و با هواپیمای خودتان برمیگردید، هر وقت خواستید در شوروی گردش کنید به جیبهای مبارک خودتان دست کنید و پولهای خودتان را خرج کنید، اینها پول بیتالمال است و برای مردم است، برای تفریح و گردش نیست، برای این بوده که این نامه به دست گورباچف برسد.
وی افزود: هفت ماه بعد از نامه حضرت امام (ره) آقای موسوی اردبیلی که آن موقع رئیس دادگستری بود در تلویزیون گفت این کشورهای اسلامی تازه از یوق شوروی خلاص شده برای ماه رمضانشان از ما قرآن میخواهند، (آن موقع هم چاپ قرآن مثل الان نبود) هرکس در خانه قرآن اضافی دارد به آنان بدهد، که مردم به رودخانه مرزی میرفتند، نصف رودخانه برای ما بود و نصف رودخانه برای آنان بود، که هردو دسته تا وسط رودخانه میآمدند، اینها به آنان قرآن و آنان به اینان چای میدادند.
فکر نکنید جنگ تمام شده استدباغ در مورد وصیتش به جوانان گفت: وصیتنامه من دوتا است، یک وصیتم مربوط به خانوادهام است و یک وصیت هم در مورد انقلاب دارم که در آن نوشتم شما نسل جدید بدانید که امام (ره) در وصیتنامهاش نسبت به شما جوانانی که تحصیل میکنید اشاراتی دارند که آن برای شما بوده است و در آن گفتند یک مقداری روی مسائل انقلاب هم کار کنید و ببینید از این جنبه چه چیزی دستتان میآید.

وی در پایان تأکید کرد: الان هم وصیتم به جوانان این است که فکر نکنید جنگ تمام شده است، جنگ بیخ گوشمان است جنگ را دشمن الان از طریق همین کامپیوترها و موبایلها ادامه میدهد و همه چیز یک جوان را هدف قرار داده است.
* شهریار شریعت