غلامعلی افروز ،استاد ممتاز دانشگاه تهران در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) در پاسخ به این سؤال که چرا به نظر میرسد نتوانستهایم مفاهیم دینی را به خوبی به دانشآموزان منتقل کنیم؟ گفت: مسئله علاقهمندی است.
وی ادامه داد: علاقه مندی، نگرش مثبت به قرآن و انگیزه یادگیری قرآن باید در خانه ایجاد شود، در مدرسه تقویت شود و در مسجد و سایر محیطها تقویت مضاعف شود. وقتی این علاقه و انگیزه در خانه ایجاد نشود خلائی به وجود می آید که باید این مشکلات و خلاءها را مدرسه جبران کند، یعنی کانون قوت و قدرت مدرسه است که در اختیار ما است.
آموزش قرآن به عنوان یک تکلیف به دانشآموزان ارائه میشود نه یک منبع علمی ـ تربیتی
افروز تصریح کرد: من به وزرا (وزرای آموزش و پرورش) نیز گفتهام که بچهها باید در مدرسه مباحث دینی را یاد بگیرند. بسیاری از مدارس غیر انتفاعی که نیرو ندارند از فراش مدرسه میخواهند که برای بچهها حدیث و قرآن بخواند. یعنی آموزش قرآن و حدیث به عنوان یک تکلیف درسی به دانشآموزان ارائه میشود نه به عنوان یک منبع اخلاقی، علمی، عرفانی و تربیتی.
نبود معلمان خوش اخلاق، خوش رو و باسواد برای تدریس قرآن
وی مشکل دیگر این حوزه را نبود معلمان خوش اخلاق، خوش رو و باسواد عنوان کرد و گفت: باید معلمهای سالم، خوش اخلاق و خوش رو تربیت و با درآمد خوب مشغول کار شوند تا بچهها را قرآنی بار بیاورند. اکنون انگلیسی خواندن بچه ها بهتر از قرآن خواندنشان است. از سوی دیگر کمی نگری در آموزش و پرورش فاجعه ایجاد کرده است.
این روانشناس با تأکید بر اینکه اگر مدرسه هایمان را درست نکنیم و یک میلیون معلم پویا، خلاق، سالم و راضی از زندگی با دریافتی مناسب نداشته باشیم وضع ما بدتر از این خواهد شد و نباید در این مسئله تردید کرد، گفت: سن بلوغ سه تا چهار سال کاهش پیدا کرده پسران چهارم، پنجم و ششم تا 40 درصدشان بالغ هستند و دختران 20 تا 30 سال نباید سر کلاس این گروه سنی از پسران درس بدهند.
وی افزود: حدود 65 درصد معلمان ما خانم هستند در حالی که 52 درصد دانشآموزانمان پسر هستند. از سوی دیگر در برخی مناطق هم معلمان مرد جوان برای دختران دانشآموز درس میدهند.
افروز با تأکید بر اینکه هر قدر در خصوص مشکلات موجود بیشتر فکر کنیم باز هم ریشه مشکلات به معلمان خواهد رسید، گفت: اگر معلمان سالم و پویا نداشته باشیم موفق نخواهیم شد. اگر حقوق معلمان را کم کنیم باید چندین برابر آن را در دادگستریها و دادگاهها هزینه میکنیم. کشوری که قاضی در آن سه برابر معلم حقوق بگیرد فرهنگی نمیشود و هر چه برای تربیت معلمان هزینه نکنیم باید برای زندانها خرج کنیم، همین می شود که اکنون 15 میلیون پرونده در دادگاهها داریم.