به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، نهضت امام حسین(ع) یکی از تأثیرگذارترین و درسآموزترین وقایع تاریخ بشریت است. هرچند این نهضت نسبت به سایر قیامها در ظرف زمانی کمتری به وقوع پیوست اما توانست تحول بزرگی را رقم بزند؛ تحولی که ابعاد مختلف آن در عرصههای مختلف فکری، اندیشهای، سیاسی و اجتماعی بارها و بارها مورد توجه و مداقه قرار گرفته اما هر بار زوایای جدیدی از این واقعه بزرگ تاریخی جلوهگر میشود.
نهضت عاشورا به عنوان یکی از نمادهای مقابله حق و باطل مطرح میشود، اما این نماد تفاوتهایی اساسی نسبت به سایر نمادهای مشابه دارد. آنچه در ایام منتهی به دهم محرم سال 61 هجری قمری به وقوع پیوست نمادهای فراوانی را در عرصه سیاسی شکل داد. هرچند نمادهای بیشمار دینی، اعتقادی و مذهبی در این واقعه شکل گرفت اما لحظهلحظه شکلگیری نهضت عاشورا میتواند درس عبرتی برای فعالان و بازیگران عرصه سیاسی باشد. از نوع نگرش و اهداف شکلگیری این حرکت تا همراهیها و عدم همراهیها، تغییر مواضع، دوگانگیها، تضادها و هرچه در تابلوی عظیم عاشورا به تصویر کشیده شد، نکات عبرتآموزی داشت که فراتر از زمان و مکان، درسی همیشگی برای بشریت است.
حرکت امام حسین (ع) از مدینه آغاز شد و هرچند در ظاهر در کربلا به پایان رسید اما، کربلا آغاز واقعی این نهضت بود؛ نهضتی که توانست در طول تاریخ منشأ و محرکی در تلاش ملتها برای رسیدن به عزت و آزادی و سربلندی باشد.
اباعبدالله الحسین(ع) که پس از شهادت برادر بزرگوارشان، امام حسن مجتبی(ع) امامت امت اسلامی را بر عهده داشت، بر سر عهدی که با معاویه بسته شده بود ماند اما پس از مرگ معاویه و با روی کار آمدن یزید عملاً این عهدنامه از سوی امویان نقض شد و همین امر باعث شد تا زمینههای قیام امام حسین(ع) و تلاش برای بیداری امت اسلامی آغاز شود.
یزید پس از رسیدن به خلافت برای گرفتن بیعت از امام حسین(ع) تلاشهای زیادی کرد اما ایشان هیچگاه نپذیرفتند با فردی فاسق و فاسدی همچون یزید بیعت کند. اباعبدالله الحسین (ع) با خروج از مدینه و حرکت به سمت مکه نهضت خود را آغاز کرده و هدف خود را اصلاح در ميان امت جدشان عنوان کردند. امام حسین(ع) پیش از حرکت به سمت مکه در فرازی از سخنانشان فرمودند: «میخواهم امر به معروف و نهي از منکر کرده و به راه و روش جدم رسول خدا و پدرم علي رفتار کنم.
هرچند بر اساس روایات امام(ع) بر اساس خوابی که دیده بودند، خبر شهادتشان را از پیامبر(ص) شنیده بودند اما ذرهای تردید در آغاز حرکتشان نداشتند.
ایشان مدتی را در مکه ماندند. در این ایام افراد زیادی با امام(ص) دیدار کردند. از سوی دیگر مردم کوفه با ارسال نامههای فراوانی که شمار آن 12 هزار نقل شده، از امام حسین(ع) برای سفر به این سرزمین دعوت کردند. ایشان نیز برای بررسی اوضاع مسلم بن عقیل را راهی کوفه کردند. مسلم بن عقیل پس از ورود به کوفه و مذاکره با بزرگان این شهر نامهای به امام ارسال کرد و اطمینان داد که مردم کوفه با ایشان بیعت خواهند کرد. این نامه پیش از تغییر والی کوفه بود. تغییری که باعث تنهایی مسلم در میان کوفه و به شهادت رسیدن فرستاده امام حسین(ع) شد.
موعد حج فرارسیده بود و امام حسین(ع) در میان دیگر زائران در حال به جا آوردن مناسک حج بودند. با توجه به اهمیت حرکتی که در پیش بود حضرت با رسیدن نامه مسلم حج خود را تبدیل به عمره کردند و در روز هشتم ذیالحجه به سمت عراق حرکت کردند.
امام حسین در مسیر مکه به عراق در منزلگاههای مختلفی توقف کرده و با شخصیتها و گروههای مختلفی دیدار کردند. عدهای از آنها برای پیوستن به کاروان حسینی لبیک گفتند و عدهای نه تنها همراه نشدند، بلکه تلاش کردند حسین بن علی(ع) را برای ادامه مسیر منصرف سازند.
فرزدق شاعر یکی از شخصیتهایی بود که آن حضرت را در میانه سفر ملاقات کرد. این شاعر برجسته عرب در رابطه با اوضاع عراق به امام عرضه داشت: دلهای مردم با توست در حالیکه شمشيرشان با بنیاميه است. امام در پاسخ فرزدق فرمودند: اگر پيشآمدها طبق مراد باشد، خدا را بر نعمتهايش شکر گوييم و اگر پيشآمدها طبق مراد نبود آنکس که نيتش حق و تقوا بر دلش حکومت میکند، از مسير صحيح خارج نشود و ضرر نخواهد کرد.
امام حسین(ع) در میانه راه سفیر دیگری را راهی کوفه کردند تا خبر حرکتشان را به مردم کوفه ابلاغ کند. در نامهای که امام حسین(ع) به قَيس بن مسهر سپرده بودند، آمده: «نامه مسلم بن عقيل که حاکي از اجتماع شما در کمک و طلب حق ما بود به من رسيد خداوند به خاطر نصرت و ياريتان پاداش بزرگي نصيبتان کند».
با توجه به محدودیتهایی که از سوی سپاهیان شام در مرزهای عراق صورت گرفته بود، قیس پیش از رسیدن به کوفه دستگیر شد و نامه امام حسین(ع) به کوفیان نرسید و قیس نیز همچون مسلم به شهادت رسید.
خبر به شهادت رسیدن مسلم و قیس 22 ذیالحجه به امام حسین (ع) رسید. ایشان پس از شنیدن خبر شهادت فرستادگان خود بسیار متأثر شدند و با یاران و همراهان خود اتمام حجت کردند. برخی افراد که تصور میکردند به دلیل همراهی با فرزند پیامبر به مقام و جایگاهی دنیوی دست خواهند یافت پس از شنیدن خبر شهادت مسلم و قیس ترجیح دادند امام را ترک کنند.
امام حسین(ع) در 26 ذیالحجه به منزلگاه شراف رسیدند و ایشان دستور دادند که آب فراوانی ذخیره شود. سپس به «ذُوحَسَم» رسیدند. جایی با سپاه دشمن به فرماندهی حر بن یزید مواجه شدند. اگرچه حر دستور یافته بود مانع از حرکت امام حسین(ع) و یارانش شود اما ایشان دستور دادند سپاهیان و اسبان آنها را سیراب کنند. حر نیز نماز ظهر و عصر خود را به امامت حسین بن علی(ع) خواند.
امام قصد داشتند به حرکت خود ادامه دهند اما زمانی که حر مانع از حرکت کاروان حسینی شد، ایشان فرمودند: «ما اهل بيت سزاوارتر به ولايت و حکومت بر شما هستيم از مدعيانی که بر اساس عدالت رفتار نمي کنند و در حق شما ستم روا میدارند. ای مردم! من به سوی شما نيامدم مگر آن که دعوتم کرديد. پس اگر از آمدنم ناخشنوديد، بازگردم».
با این حال مسیر بازگشت نیز بسته بود و امام باید مسیر دیگری را برمیگزید؛ مسیری غیر از مدینه و کوفه. امام بار دیگر سپاه حر را خطاب قرار داده و فرمودند: «بنیاميه به فرمان شيطان از اطاعت خدا سرپيچی و فساد کردند. حدود خدا را اجرا نکرده و بيت المال را منحصر به خود ساختند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کردند. شما به من نامهها نوشتيد و گفتيد که با من بيعت کردهايد، حال اگر به بيعت خويش با من پايبند بمانيد کار عاقلانهای کردهايد که من فرزند دخت پيامبر و اسوهای برای شما هستم. اگر بيعتتان را بشکنيد، سوگند به جانم که از شما هم بعيد نيست، چرا که با پدرم علي و برادرم حسن و پسر عمويم مسلم پيمانشکنی کرديد. بدانيد اگر چنين کنيد سعادت خودتان را از دست دادهايد».
پیش از ورود امام حسین به سرزمین کربلا، برخی افراد کوفه با امام حسین(ع) دیدار کردند و در تشریح اوضاع کوفه گفتند: «به اشراف کوفه رشوههای گزاف دادهاند و اينک يک دل و يک زبان با تو دشمني میکنند اما ساير مردم دلشان با توست. با این حال فردا شمشيرهايشان به روی تو کشيده میشود». اما در پاسخ آیه 23 سوره احزاب را قرائت کردند: « مِنَ الْمُؤْمِنينَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضي نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْديلاً/ از ميان مؤمنان مرداني هستند بر سر پيمان خود با خدا ايستادگي کرده و به عهد خويش وفا کردند و به شهادت رسيدند و برخی در انتظار شهادتاند».
خورشید اول محرم سال 61 طلوع کرد. کاروان حسینی به منزلگاه قصر بني مقاتل رسید. جایی که برخی کوفیان در آنجا خیمه زده بودند. امام (ع) از آنها پرسيد که آيا ياریشان میکند؟ برخی ترس از مرگ و برخی زنان و فرزندان خود را بهانه کردند. هر چه بود بهانه بود. بهانههایی که در عصر امام علی(ع) نیز به گوش میرسید و هنوز طنین فریاد امیرالمؤمنین به گوش میرسید که فرمودنتد « عجبا عجبا به خدا سوگند كه اجتماع اينان بر باطلشان، و پراكندگى شما از حقّتان دل را مىميراند، و باعث جلب غم و غصه است. رويتان زشت و قلبتان غرق غم باد كه خود را هدف تير دشمن قرار داديد، آنان شما را غارت كردند و شما چيزى به دست نياورديد، جنگيدند ولى شما نجنگيديد، خدا را معصيت مىكنند و شما خشنوديد. در تابستان شما را دعوت به جهاد آنان مىكنم گوييد: هوا گرم است، مهلت ده تا گرما برود. و در زمستان شما را مىخوانم گوييد: هوا سرد است، مهلت ده تا سرما بنشيند. همه اين بهانهها براى فرار از گرما و سرماست. شما كه از گرما و سرما مىگريزيد پس به خدا سوگند از شمشير گريزانتر خواهيد بود. اى نامردان مرد نما، دارندگان رؤياهاى كودكانه، و عقلهايى به اندازه عقل زنان حجله نشين، اى كاش شما را نديده بودم و نمىشناختم».
نوای حسینی ادامه همان نوای علوی است در تنهایی و مظلومیت؛ در صبری که کردند در برابر بدعهدان: «اگر ما را ياری نمیکنی خدای را بپرهيز از اينکه جزو کسانی باشی که با ما میجنگند. سوگند به خدا اگر کسی فرياد ما را بشنود و ما را ياری نکند، او را به رو در آتش میافکند».
جوانها به دستور امامشان آب برداشتند و کاروان شبانه حرکت کرد.
ادامه دارد...